والدینِ کودکانی که خطرات اینترنت را به جان می خرند باید مراقب بسیاری از نشانه ها باشند. شما فرزندتان را بهتر از هر کس دیگری می شناسید بنابراین از تجربه و غریزه تان پیروی کنید!
تغییر صفحه
اگر کودکتان هنگام ورود به اتاقش، به سرعت صفحه را تغییر می دهد یا مانیتور را خاموش میکند، احتمالا او مشغول تماشای چیزی است که نمیخواهد شما آن را ببینید. خونسرد باشید. از او بخواهید شما را نیز در تماشای آن چه می بیند سهیم نماید. اگر موضوع نامناسبی بود، با کمال ادب و آرامش، به او بگویید که نباید آن موضوع را نگاه کند.
بدون صحبت اولیه با کودک، هرگز او را سرزنش نکنید.
تماسهای تلفنی
اگر کودکتان به طور ناگهانی با افراد غریبه (و یا حتی کودکان دیگر) تماسهای تلفنی برقرار کند، ممکن است با مشکل جدی روبه رو شوید. یک سیستم تلفنی تشخیص مخاطب [۳۲]روی تلفن نصب کنید تا بدانید از طرف چه کسانی بوده و از فرزندتان بخواهید آنها را معرفی کند.
ساعت های خاصی از شب
اگر کودکتان در ساعاتی از شب مشغول تایپ باشد احتمالا در حال چت[۳۳] کردن است؛ این فعالیت باید در ساعات و مکانهایی انجام شود که تحت نظارت شما باشد.
استفاده ی افراطی کودکان یا نوجوانان از سرویس های اینترنتی، به خصوص در ساعات دیروقت شب می تواند دلیلی بر دل نگرانی والدین باشد.
اگر کودکتان خیلی ناگهانی، پول نقد یا هدایای توجیه ناپذیر و یا لباس ناآشنایی به دست آورد، ممکن است عاملی برای نگرانی شما به وجود آورد. خلافکاران اغلب با صرف مقدار زیادی پول با کودک طرح دوستی و آشنایی می ریزند تا اعتماد و اطمینان او را جلب کنند.
علایم گوشه گیری
اگر متوجه شدید که فرزندتان از دوستان و خانواده به خصوص بعد از استفاده از اینترنت دوری می کند باید مراقب باشید و دلایل آن را جستوجو کنید.
سوء استفاده کنندگان از کودکان و دیگر مجرمان که به بچه های مورد هدفشان نظر دارند، تلاش می کنند تا فاصلهای بین کودکان و کسانی که از آنها حمایت یا مراقبت می کنند ایجاد نمایند. هر چه خلاء بین کودک و خانواده اش بیشتر باشد، متجاوز آسان تر می تواند ارتباط ایجاد کند.
دیدار دوستان
اگر حس می کنیدکه فرزندتان کارهای عجیب و غریب انجام می دهد و به این دلیل دوستانش او را به ندرت ملاقات می کنند، سعی کنید با دوستان فرزندتان صحبت کنید و در صورتی که هر چیز غیر اخلاقی وجود دارد از آنان سوال نمایید.
غیر منطقی مداخله نکنید
گاهی اوقات که دوست فرزند شما به دفعات زیادی فرزندتان را ملاقات می کند و هدفش مشاهده ی موضوعات نامناسب آنلاین است، باید مراقب باشید.
در اداره ی هر موقعیتی با تدبیر باشید
نشانه های زیادی وجود دارد که باید شما را به عنوان والدین کودک نگران کند. البته هیجان زده شدن یا سرزنش کردن کمکی به موقعیت نمی کند.
وظیفه شماست که به عنوان یک فرد بزرگسال خونسرد باشید و سعی کنید بفهمید مشکل کجاست و یک راه حل مناسب پیدا کنید.
هرزه نمایی (توزیع تصاویر مستهجن) کودک یا هر گونه فعالیت غیر قانونی که در مورد کودک اعمال می شود، باید به نزدیکترین اداره ی پلیس گزارش شود.
رهنمودهایی برای والدین
برای انجام وظیفه تان به یک برنامه متکی نباشید.
فیلتر کردن[۳۴] و مسدود کردن برنامه میتواند بخشی از برنامه ی امنیتی اینترنت شما در خانه باشد اما این برنامه ها، جای یک پدر و مادر دلسوز و دلواپس را نمی گیرد.
فعال باشید
وقت زیادی را صرف صحبت کردن با والدین دیگر و گوش کردن به صحبتها و تجربیات آنان نمایید. به روش ها و ابزاری برای برقراری ارتباط با کودکتان بیندیشید و آنان را از خطرات گشت و گذار در اینترنت آگاه نمایید. هرگز برای صحبت با کودکتان فرصت را از دست ندهید.
هوشیار باشید
مراقب فایلهای گرافیکی دریافت[۳۵] شده با پسوند tif,bmp,gif,jpg و فرمتهای pcx و یا فایلهای مستند با پسوند doc، docx و pdf باشید. این فایلها ممکن است موضوعات نامناسبی از اینترنت در خود داشته باشند. در مورد مسدود کردن، فیلتر کردن و برنامه های درجه بندی / دسته بندی / ارزیابی، تحقیق کنید و روش های به کارگیری آنها را در رایانه بیاموزید. شما باید همیشه یک قدم از فرزندتان جلوتر باشید.
از برنامه های ارزیابی محتوای سایت ها و فیلتر استفاده کنید
در حال حاضر سرویس هایی وجود دارد که سایت های اینترنتی را از نظر محتوا، طبقه بندی و ارزیابی می کنند (مانند برنامه های فیلتر و مرورگرهای وب). این سرویسها به والدین اختیار می دهد تا انواع سایت هایی را که نامناسب هستند مسدود نمایند.
این برنامه ها به روش های مختلفی عمل می کنند. بعضی سایت هایی را که شامل موضوعات نامناسب هستنند مسدود می کنند؛ بعضی کاربران را از ورود انواع خاصی از اطلاعات نظیر اسم و آدرس شان منع می کنند؛ دیگر برنامه ها، کودکان را از اتاق های گفتوگو برحذر می دارند یا توانایی ها را در ارسال یا خواندن ایمیل محدود می نمایند.
مشارکت با کودک
سرویس ها و برنامه هایی را که کودکتان از آنها استفاده می کند بشناسید. از آنان بخواهید به شما نشان دهند اتاق گفت وگوی مورد علاقه شان چگونه کار می کند یا بازیهای آنلاینی که در آنها شرکت می کنند چگونه است.
قول دهید و سر قولتان بمانید!
به کودکتان قول بدهید که اگر او با مشکلی در رابطه با یک موقعیت آنلاین نزدتان آمد، عصبانی نشوید. خونسرد باشید و یادتان باشد کودکانتان به شما اعتماد کرده اند که کمکشان کنید.
نگذارید آنها سرخورده شوند! به آنان کمک کنید تا با مشکل کنار بیایند.
دست پیش بگیرید
با کودکانتان درباره ی مواردی که ممکن است به صورت آنلاین با آنها مواجه شوند، صحبت کنید. کودکان را از آنها نترسانید اما به آنها یاد دهید که ارزشهای آفلاین[۳۶] با ارزشهای آنلاین[۳۷] برابری می کند.
دیگر علایق کودکان را تشویق نمایید
کودکان نباید وقت زیادی را به صورت آنلاین صرف کنند چون برای سلامتی مضر است. آنان را به انجام فعالیتهای دیگر نظیر ورزشهای بیرون از خانه ترغیب نمایید.
یک سرمشق باشید
اگر شما یک نرم افزار[۳۸] غیر مجاز یا دیگر موارد دارای حقوق انحصاری را دانلود می کنید یا از مطالب غیر مجاز استفاده می کنید از فرزندتان چه انتظاری دارید!!!
زمان و مکان
کامپیوتر را در یک اتاق معمولی جایی که در معرض دیدتان است نگه دارید!
اجازه ندهید یک غریبه با کودکتان تنها باشد. نگذارید آنها از طریق کامپیوتر با هم در ارتباط باشند. فقط وقتی شما در خانه بیدار هستید اجازه دهید فرزندتان به اینترنت دسترسی یابد. اگر آنان نمی توانند تا پاسی از شب بیرون باشند، پس نباید به اینترنت نیز دسترسی داشته باشند.
از به کارگیری کامپیوتر نترسید
از کامپیوتر یا اینترنت نترسید. آنها ابزار جالبی هستند که میتوانند زندگی هر عضو خانواده را پربار کنند. به غرایز خود اعتماد کنید و درست طبق آن عمل نمایید. هر چه بیشتر بدانید بهتر می توانید از خانواده تان حمایت کنید.
با داشتن مسئولیت در قبال استفاده های آنلاین کودکانتان از کامپیوتر، شما میتوانید به میزان زیادی هرگونه خطر بالقوه ی اینگونه استفاده را کاهش دهید. به موارد زیر به عنوان یک قاعده توجه کرده و به فرزندتان یادآوری کنید.
- هرگز اطلاعات شخصی را اعلام نکنید.
- آدرس منزل، اسم مدرسه یا شماره تلفن نباید به افراد غریبه داده شود.
- سرویسهای اینترنتی را که کودکتان از آنها استفاده می کند، بشناسید.
- اگر نمیدانید چگونه به سیستم وارد شوید از فرزندتان بخواهید به شما نشان دهد. پی ببرید سرویس اینترنتی مورد استفاده ی او چه نوع اطلاعاتی ارائه می کند و آیا روشهایی برای والدین وجود دارد که جلوی موضوعات را بگیرد.
- هرگز به کودک اجازه ندهید یک ملاقات ترتیب دهد.
سازمانها را میتوان از نظر فرهنگی از یکدیگر متمایز کرد . چون عوامل متعددی بر فرهنگ سازمانی موثرند ، در نتیجه فرهنگهای متعددی در سازمانهای امروزی دیده می شود . عواملی نظیر نفوذ های بیرونی با پایگاه های گسترده، ارزشهای اجتماعی و عامل های ویژه سازمانی جزو عواملی هستند که بر فرهنگ سازمانی موثرند و تعدد فرهنگهای سازمانی امروزی را سبب شده اند . اولین تقسیم بندی و بیان انواع فرهنگهای سازمانی، مربوط به کتز دوریس و میلر[۴۰] (۱۹۸۴) پنج نوع از فرهنگ سازمانی عنوان کرده اند(مالکی،۱۳۸۹،ص۱۱).
- فرهنگ فرهمند در برابر فرهنگ خودکفا: فرهنگ سازمانی فرهمند با شخصیت مدیران پرهیجان همراه است ، این مدیران احساس هایی از بزرگی، جلال و نیاز به توجه دیگران دارند و در آن بر فرد سالاری و تصمیم گیری بر پایه نظر شخصی تأکید می شود . ولی فرهنگ خودکفا به استقلال، ابتکار فردی، موفقیت و پیشرفت تأکید می کند و موفقیت فرد در گرو موفقیت سازمان است(مالکی،۱۳۸۹،ص۱۲) .
- فرهنگ وسواسی در برابر فرهنگ پر اعتماد : این فرهنگ از سبک شخصیتی افراد بدگمان به وجود می آید . این دسته از مدیران احساس می کند زیر دستان افرادی تنبل و ناتوان بوده و پنهانی در پی از میان برداشتن رقبا هستند . بنابراین با دیگران دشمنی داشته و احساس بی اعتمادی زیادی وجود دارد .ولی در فرهنگ پر اعتماد، احساس اعتماد عمیقی دیده می شود و مدیران به خود و دیگران اعتماد دارند(مالکی،۱۳۸۹،ص۱۲) .
- فرهنگ پرهیز کننده در برابر فرهنگ موفقیت گرا : گرایشهای افسردگی از احساس بیچارگی و وابسته بودن به دیگران سرچشمه می گیرد . شخص افسرده نیاز به گفتگو و پشتیبانی دیگران دارد احساس می کند از عمل کردن و دگرگون ساختن مسیر رویدادها عاجز است . بنابراین چنین سازمان هایی در بازار و محیطهای ثابتی قرار دارند، ولی یک فرهنگ موفقیت گرا می کوشد تا از نقاط قوت و ضعف سازمان در مقایسه با رقبا آگاه شوند. چنین مدیرانی نیاز به دگرگونی را احساس میکنند و به آن اعتقاد دارند؛ فرصتها را مغتنم می شناسند و با تصمیمگیری مناسب از آن بهره مند می شوند(مالکی،۱۳۸۹،ص۱۳).
- فرهنگ سیاسی شده در برابر فرهنگ متمرکز شده : در این فرهنگ سیاسی ، مدیران با کناره گیری از دیگران و عدم ارتباط با محیط گمان می کنند که تعامل با دیگران به زیان آنهاست و از این رو از پیوندهای عاطفی گریزانند . در این نوع فرهنگ جهت و هدفی وجود ندارد و مدیران رده پایین در جهت دهی سازمان نفوذ دارند . ولی در یک فرهنگ متمرکز بر هدف، اعضای سازمان از چشم اندازهای مشترکی درباره جهت سازمان برخوردارند . این احساس از کوشش مدیران بلندپایه در تعیین جهت روشن سرچشمه میگیرد و از سوی اعضای سازمان تعهد و شوق به دستیابی به این هدف ها دیده می شود(بحرالعلوم،۱۳۸۸،ص۶۸).
- فرهنگ دیوانسالارانه در برابر فرهنگ آفریننده : فرهنگ دیوانسالارانه نتیجه وجود شخصیت سازمانی خودکامه است . آنان نیاز شدیدی به نظارت بر محیط دارند و کارها را در قالب تسلط و تسلیم می نگرند . این افراد با روش های دقیق و موشکافانه رفتار میکنند و بر جزئیات بسیار مشخص و گاهی کوچک توجه خود را متمرکز می سازند . در مقابل در فرهنگهای آفریننده ، اعضای سازمان از انضباط شخصی برخوردارند . آنان می توانند به صورت گروه با یکدیگر کار کنند، بی آنکه لازم باشد بیش از حد بر دستورها و روش های کار تکیه کنند . آنان به کارهای همدیگر آگاه هستند و از به هم پیوستن کارها اطلاع دارند. اعضای سازمان می دانند که همکاری برای کامیابی ضروری و بنیادی است(بحرالعلوم،۱۳۸۸،ص۶۹).
از دیگر تقسیم بندیهای فرهنگ سازمانی که شاید یکی از جامعترین آنها نیز باشد تقسیم بندی کویین[۴۱] و گارت[۴۲](۱۹۸۶) است . آنها فرهنگ سازمانی را به چهار دسته فرهنگ عقلانی[۴۳]، فرهنگ ایدئولوژیک[۴۴] ، فرهنگ توافق و مشارکتی[۴۵] ، و فرهنگ سلسله مراتبی[۴۶] تقسیم کرده اند . دو نفر از اندیشمندان علم مدیریت به نامهای هاروی[۴۷] و براون[۴۸] (۱۹۸۹) ، تقسیم بندی دیگری از فرهنگ سازمانی با عنوان قوی و ضعیف ارائه کرده اند . بنابراین میتوان میزان قدرت و اقتدار فرهنگ سازمانی را بر اساس دو معیار بسیار مهم، یکی تعداد اعضای متعهد به ارزشها و هنجارها و دیگری میزان تعهد ایشان تعیین کنیم و ماتریس حاصل از کنار هم گذاشتن این دو عامل، بیانگر سه نوع فرهنگ سازمانی قوی، میانه و ضعیف است .
فرهنگ قوی : فرهنگ سازمانی است که در آن تعهد اعضای متعهد به ارزشهای غالب ، زیاد و میزان تعهد آنها قوی باشد .
فرهنگ میانه :این گونه فرهنگها در حد فاصل دو فرهنگ قوی و ضعیف قرار دارند.
فرهنگ ضعیف : افراد در این سازمانها تعهد اندک و ضعیفی به ارزشهای سازمان دارند ، اگر چه افراد دارای این نوع تعهد نادر و محدود هستند(اکبری،۱۳۸۸).
در الگوی جفری سانی فیلد(۱۹۸۶) سازمانها از لحاظ فرهنگ به چهار دسته طبقه بندی و ویژگیهای هر یک از فرهنگهای چهارگانه به شرح زیر توصیف شده است.
- فرهنگ علمی: سازمانها دارای فرهنگ علمی بیشتر به یادگیری ، پرورش و تقویت شخصیت های علمی و تخصصی تأکید میکنند و به استخدام افراد جوان تمایل نشان می دهند .
- فرهنگ باشگاهی : در این سازمان تأکید بر تناسب داشتن روحیه افراد به وفا داری و تعهد نسبت به سازمان است . در فرهنگ باشگاهی، ارشدیت و سن و سنوات خدمت در سازمان، معیار عمده اهمیت و ارزش افراد است . ادارات دولتی و سازمان های نظامی دارای چنین فرهنگی هستند .
- فرهنگ تیمی : در این نوع سازمانها تأکید بر نوآوری، ریسک پذیری و آزادی عمل است . نمونه بارز این سازمانها، سازمانهای حسابداری، مشاوران حقوقی ، تبلیغاتی و سازمانهای تحقیقات بیولوژیک است . در این سازمانها ، پاداش بر اساس میزان تولید تعیین می شود .
- فرهنگ سنگری: بر عکس فرهنگ تیمی که به اختراع، نوآوری و اکتشافات ارج می نهد ، در فرهنگ سنگری بر حفظ و بقای سازمان تأکید می شود، در فرهنگ سنگری امنیت شغلی اهمیت زیادی دارد.
به طور کلی انواع فرهنگ سازمانی را نمیتوانیم به چند نمونه محدود کرد و تقسیم بندی فرهنگهای سازمانی، صرفاً برای درک و فهم بیشتر و شناخت آسانتر فرهنگ هاست(شریعتمداری،۱۳۸۹،ص۸۰).
۲-۱۵ شیوه شکل گیری فرهنگ سازمانی
منشأ فرهنگ سازمانی نمی تواند چیزی جز فلسفه بنیانگذاران آن باشد . این فلسفه به نوبه خود بر شاخص هایی که در فرایند استخدام مورد استفاده قرار میگیرند، اثرات بسیاری می گذارد . اقدامات یا کارهای کنونی مدیریت عالی سازمان موجب می شود تا جو کلی ( از نوع رفتار مورد قبول ) شکل بگیرد ، اما میزان آشنایی افراد با فرهنگ سازمانی، به این مسأله بستگی دارد که در فرایند گزینش افراد، سازمان تا چه اندازه بتواند ارزشهایی را که افراد دارند با آنچه مورد نظر مدیریت سازمان است، سازگار نمایند (رابینز،۱۳۸۶)
برای حفظ و نگهداری یک فرهنگ ، سه عامل نقش اساسی ایفا می کنند ( شکل ۲-۱) : الف ) شیوه گزینش ب ) اقدامات مدیریت عالی سازمان و ج) شیوه هایی که افراد خود را با آن فرهنگ وفق می دهند ( جامعه پذیری ) .
شکل (۲-۱) ، شیوه شکل گیری فرهنگ سازمان
الف ) شیوه گزینش : هدف گزینش در سازمانها این است که افراد، علاوه بر داشتن دانش، مهارت و توانایی ، فرهنگ آنها نیز متناسب با سازمان باشد . با توجه به اطلاعاتی که داوطلبان از سازمان دریافت می کنند، اگر دیدگاه های آنان با ارزشهای سازمان در تضاد باشد ، از پیوستن به سازمان منصرف می شوند. از سوی دیگر، سازمان نیز افرادی جذب می کند که به ارزشهای سازمان ارج نهد .
ب ) اقدامات مدیریت عالی سازمان : اقدامات مدیریت عالی سازمان از قبیل گفتار،کردار، هنجارها، معیارهای افزایش حقوق، ارتقاء مقام، میزان آزادی عمل و نوع پوشش لباس، اثرات بسیار زیادی در فرهنگ سازمان دارد .
ج) جامعه پذیری : سازمانها پس از استخدام، سعی میکنند افراد با فرهنگ سازمانی خو بگیرند و آن را رعایت کنند و اگر این کار انجام نگیرد، پس از استخدام موجب مخدوش شدن باورها و عاداتی می شود که در سازمان رایج است . از این رو سازمان باید بکوشد تا افراد خود را با فرهنگ حاکم بر سازمان وفق دهد . این کار، یعنی خو گرفتن یا پذیرفتن و رعایت فرهنگ سازمانی را جامعه پذیری می نامند . جامعه پذیری شامل سه مرحله است (شکل۲-۲) .
شکل (۲-۲) ، الگوی جامعه پذیری ، اقتباس از رابینز (۱۳۸۶)
۱-مرحله پیش از ورود : این مرحله مربوط به آزمونها و یادگیری هایی است که پیش از پیوستن فرد به سازمان صورت میگیرد.
۲-مرحلۀ رویارویی : در این مرحله، فرد از یک سو با بعضی از واقعیت ها رو به رو می شود . اگر مطابق با انتظارات او باشند مشکل چندانی نیست؛ اما مواردی وجود دارد که واقعیت ها با انتظارات وی متفاوتند و باید نگرشها و ارزشهای سازمان را جانشین مفروضات قبلی خود کنند . در حالتهای بسیار شدید، فرد در اثر رویارویی با واقعیت ها کاملاً گیج می شود و مجبور خواهد شد که از کارش استعفا دهد .
۳- مرحلۀ دگردیسی : سرانجام فرد تازه استخدام شده، باید مسائلی را که در مرحلۀ رویارویی با آنها مواجه می شود حل بکند . از این رو آن را مرحلۀ دگردیسی ( یا تحول جامع ) می نامند(ماری[۴۹]،۱۳۸۷،ص۵۷).
۲-۱۶ فرهنگ حاکم و خرده فرهنگهای سازمانی
سازمانها دارای یک فرهنگ سازمانی غالب و مسلط و چندین پاره فرهنگ (خرده فرهنگ) هستند . فرهنگ غالب، فرهنگی است که توسط اکثریت قریب به اتفاق اعضای سازمان پذیرفته شده و شامل یک سلسله هنجارها، ارزشها، باورها و نگرشهای ویژه ای است که آن را از سایر فرهنگها متمایز می کند و می تواند شخصیت متمایزی به سازمان بدهد . خرده فرهنگها که در اقلیت به سر میبرند، توسط تعداد محدودی از اعضاء مورد پذیرش و حمایت قرار میگیرند و اعضای سازمان میتوانند به عضویت چندین خرده فرهنگ درآیند، اما نمیتوانند بیش از یک فرهنگ غالب را بپذیرند . یعنی ارزشهای اصلی و حاکم بر کل سازمان حفظ میگردند (قنبری،۱۳۸۷،ص۶۶)
در بدو تأسیس سازمانها و به ویژه سازمانهای عظیم مشاهده میگردد که فرهنگهای متفاوت در ستیزند تا فرهنگ سازمانی غالب و مسلط را به خود اختصاص دهند . فرهنگی به عنوان فرهنگ سازمان شناخته میشود که بیش از سایر فرهنگها مورد تایید و تاکید اکثریت اعضای سازمان است . البته تعرض بین خرده فرهنگها برای تصاحب عنوان فرهنگ غالب همواره وجود داشته است، اما اغلب هنگام شروع فعالیت سازمانها در بدو تأسیس و یا آغاز فعالیت مجدد آنها پس از دگرگونی و بهسازی ، دوباره حساس تر می شوند و گاهی مشکلاتی را در برابر وحدت کامل سازمانی و همگونی درونی آن ایجاد میکنند که پس از اخذ عنوان فرهنگ غالب از سوی فرهنگی خاص نیز به پایان نمیرسد، چرا که در این مرحله فرهنگ غالب سعی میکند تا سایر فرهنگها را به اسارت درآورد و مطیع خود سازد . در مقابل فرهنگهای کوچکتر عکس العمل های متفاوتی از خود بروز میدهند و با استراتژیهای ذیل به مقابله با فرهنگ غالب میپردازند.
استراتژی نوع اول: فرهنگ کوچکتر بی چون و چرا تسلیم فرهنگ غالب می گردد.
استراتژی نوع دوم : فرهنگ کوچکتر تسلیم شده، اما در باطن سعی دارد تا اصالت خویش را حفظ کند .
استراتژی نوع سوم : فرهنگ کوچکتر استراتژی نه جنگ و نه سازش را بر میگزیند و جهت حفاظت از خویش سد دفاعی محکمی می سازد و خود را در آن محصور می کند .
استراتژی نوع چهارم : فرهنگ کوچکتر با تمام قوا به مقابله و مبارزه با فرهنگ غالب بر میخیزد.
مدیریت سازمان با شناخت استراتژیهای چهارگانه فوق همواره باید مناسب ترین تدابیر را برگزیند . از قدرت خرده فرهنگهای غلط بکاهد و با همسو نمودن خرده فرهنگها با فرهنگ غالب انسجام فرهنگی را حفظ کند(قهزمانی تبریزی،۱۳۸۴)
بخش دوم
خلاقیت
۲-۱۷ مقدمه
در این بخش ابتدا تعاریفی از خلاقیت ارائه شد و در ادامه، مطالب بعدی این بخش به موضوعاتی از قبیل دیدگاههای خلاقیت، عوامل خلاقیت، راه های پرورش خلاقیت، خلاقیت و نوآوری در سازمانها و ویژگیهای سازمانهای خلاق و نوآور مربوط میشود.
۲-۱۸ تعریف خلاقیت
خلاقیت به عنوان یکی از فراگیرترین فعالیتهای انسان به شمار میرود و تا قبل از دهه ۶۰ به ندرت آن را به عنوان یک موضوع پژوهشی عمده در نظر میگرفتند تا اینکه بین سالهای دهه ۶۰ تا ۷۰ مورد توجه قرار گرفته و مجدداً مورد بیمهری واقع شد. به هر حال امروزه خلاقیت مورد توجه روانشناسان میباشد.
از منظر روانشناسان، خلاقیت یکی از جنبههای اصلی تفکر یا اندیشیدن میباشد.مطالعات روانشناسی در تقسیم تفکر به تفکر همگرا و تفکر واگرا، بر این نکته تأکید دارند که خلاقیت همان تفکر واگرا میباشد که از طریق فرایند ترکیب و نوآرائی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت شکل میگیرد. و از جمله مفاهیمی است که بین صاحبنظران در مورد آن توافقی به عمل نیامده است.
برخی از تعریفها ناظر به بُعد فرایندی آن میباشد و برخی دیگر خلاقیت را براساس نتیجه و خروجی مورد توصیف قرار دادهاند و در نظریات معاصر تعریفهای جدیدی برای خلاقیت ارائه شده است.
خلاقیت به عنوان یک فرایند میتواند به طور پیوسته با یافتن، حل کردن مسائل و انجام راههای جدید همراه باشد. همچنین یک فرایند تکراری است که با تفکر و عمل درگیر است وبه دنبال دریافت بازخور میباشد، آزمایش میکند و روشهای جدیدی را برای انجام کارها مطرح میکند، به جای اینکه بر عادت یا رفتارهای خودکار و تکراری تکیه کند.
از نظر مدنیک خلاقیت عبارت است از: شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به شکلی مفید است. هرچه عناصر ترکیب جدید غیر مشابهتر باشند، فرایند حل کردن خلاقتر خواهد بود.
خلاقیت را به عنوان یک نتیجه نیز توصیف کردهاند. افراد برای ایجاد یک نتیجه خلاق، نیاز دارند تا در ابتدا فرایند درستی را بکار ببرند تا به آنها کمک کند که استعدادشان را بیشتر خلاق کنند.به عنوان مثال آنها ممکن است امور ناشناخته را بررسی کنند تا برای مشکل موجود یک راه حل بهتر یا منحصر به فرد را بیابند، یا روشهای جدید انجام کار را جستجو میکنند.
گیزلین معتقد است: خلاقیت ارائه کیفیتهای تازهای از مفاهیم و معانی است.
تایلور نیز خلاقیت را شکل دادن تجربهها در سازمانبندیهای تازه میداند.
در برخی دیگر از مطالعات گفته میشود که: خلاقیت یک توانائی یا استعداد برای ایجاد و زایش ایدهها میباشد.
ناکامیِ دولتِ بوش از مقابله و برخورد با القاعده و طالبان
مقابله ای همه جانبه با بزرگ ترین تهدید علیه ایالات متحده
شکل ۱۴: مفصل بندیِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۰۹ در مورد افغانستان
شکل ۱۵: مدلِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۰۹ در مورد افغانستان
دیگری (ها):
۱- القاعده و طالبانِ که در حالِ قدرت گیریِ مجدّد هستند. ۲- متحدانِ افراط گرایِ القاعده که در پاکستان دارایِ پناهگاه هایی امن هستند.
مرز ضدیّتی
θ = θ = θ = θ = θ = θ
در خطر بودنِ امنیّتِ ملّیِ آمریکا از جانبِ افغانستان و پاکستان
موردِ تجاوز قرار گرفتنِ وطن
از دست رفتنِ جانِ شهروندانِ آمریکایی
مقابله با طالبانِ در حالِ قدرت گیریِ مجدّد
متلاشی، نابود و مغلوب کردنِ القاعده و متحدانِ افراط گرایش
حفظ و پاسداری از منافع و امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده
شکل ۱۶: مفصل بندیِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۱۲ در مورد افغانستان
شکل ۱۷: مدلِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۱۲ در مورد افغانستان
دیگری (ها):
۱- جمهوری خواهانی که به شیوه ای که حاکی از مسئولیت ناپذیری و ناآگاهی شان است، حکومتی را در افغانستان به قدرت رساندند که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ بر عهده گیریِ کاملِ مسئولیت ها است؛ جمهوری خواهانی که با این اقدام شان، و با حسِ ناسپاسی شان نسبت به دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان، سببِ به هدر رفتنِ این دستاوردها می شوند. . ۲- حکومتِ افغانستان که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ به عهده گیریِ کامل و یکبارۀ مسئولیت هاست.
مرز ضدیّتی
θ = θ = θ = θ = θ = θ = θ
پایان پذیریِ مرحله به مرحلۀ جنگ و مأموریّتِ آمریکاییان در افغانستان
اطمینان حاصل کردن از محفوظ ماندنِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان
آغازِ فصلی جدید از رابطۀ میانِ دو کشورِ آمریکا و افغانستان
همکاریِ برابرانه میانِ دو دولتِ مستقلِ آمریکا و افغانستان
نقشِ حمایتیِ ایالات متحده در افغانستان
آموزش، مشاوره و کمک دادنِ نیروهایِ نظامیِ بین المللی به افغان ها و جنگیدن هم دوشِ آنان
بهره مندیِ مردمِ افغانستان از فرصت و فردایی تازه
فصل ششم
نتیجه گیری
نتیجه گیری
ما در تحقیقِ حاضر کوشیدیم تا از یک سو، از تحلیلِ بینامتنیِ مدّنظرِ فرکلاف بهره جسته، و امورِ “طبیعی جلوه داده شده” در گفتمانِ اوباما را آشکار سازیم. نتیجۀ این چنین تحلیلی در موردِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما در قبالِ عراق حاکی از این امر است که این سیاست ها و راهبردها در دورانِ ریاست جمهوریِ وی نسبت به دورانِ پیش از آن، یعنی، دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری، دارای ‘گشتی’ اساسی نشده اند، محورها و اصولِ یکسانی را دنبال می نمایند، و عمدتاً متمرکز بر پایان دادنِ جنگ در عراق می باشند. نکتۀ حائزِ اهمیّت این که اوباما با اصلِ جنگ و مداخلۀ نظامیِ ایالات متحده در سایرِ کشورها ضدیّتی ندارد، چنان که حضورِ نظامیِ آمریکا در افغانستان را ضرورتی برایِ امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده و صلح و امنیّتِ خاورمیانه می داند. به طور کلّی باید بگوییم که وجه افتراق و تمایزِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما از سیاست ها و راهبردهایِ جمهوری خواهان بر سرِ اولویتی است که اوباما برایِ جنگ در افغانستان قائل است، در حالی که دولتِ بوش سیاستِ کاملاً معکوسی را در قبالِ جنگ در عراق و افغانستان در پیش گرفت. ما با بهره گیری از نظریه- روشِ تحلیلِ گفتمانیِ مدّنظرِ لاکلاو و موف نیز نشان دادیم که دالِّ برتر در گفتمانِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری، ‘به پایان رسانیدنِ “مسئولیت پذیرانۀ” جنگِ عراق’، و در گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور، ‘به رسمیّت شناختنِ حاکمیّتِ عراق’ است؛ یعنی، نقاطِ گره گاهی، یا همان نقاطی که در زمینۀ گفتمانِ اوباما آن چنان از موقعیّتی برتری برخوردار گردیدند که شش وقتۀ گفتمانی حولِ هر یک از آنان مفصل بندی شدند. هم چنین، در مفصل بندی و مدلِ گفتمانِ اوباما مشاهده نمودیم که او در دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری، ‘جمهوری خواهان’، و در دورانِ ریاست جمهوری اش، ‘نظام هایِ استبدادیِ حاکم بر عراق’ را با مشخّص ساختنِ مرزی ضدیّتی، به عنوانِ “دیگری ها” تعریف نمود.
ما با بهره گرفتن از تحلیلِ بینامتنیِ مدّنظرِ فرکلاف به این نتیجه رسیدیم که سیاست ها و راهبردهایی را که اوباما در دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری و ریاست جمهوری اش در قبالِ افغانستان در پیش گرفته است، بر طرحِ امورِ ضروری و الزامی ای استوارند که در پیش گیریِ آن ها تعهد و مسئولیت پذیریِ دولتِ ایالات متحده را در قبالِ حفظِ امنیّتِ مردمِ آمریکا و در قبالِ حفظِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان نشان خواهد داد. هم چنین دیدیم که اوباما جمهوری خواهان را به سببِ غفلت از این امورِ ضروری و الزامی موردِ نکوهش و سرزنش قرار داده، آنان را به عنوانِ کسانی در اذهانِ مخاطبان برجسته و پُررنگ می سازد که نسبت به حفظِ امنیّتِ مردمِ آمریکا و حفظِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان مسئولیت ناپذیر بوده، در خود تعهدی را نسبت به این امور احساس نمی نمایند. ما از سوی دیگر کوشیدیم تا به ارائۀ مفصل بندیِ گفتمانِ اوباما براساسِ نظریه لاکلاو و موف بپردازیم. همان گونه که دیدیم، نقاط گره گاهی یا دال هایِ برتر در مفصل بندیِ گفتمانِ اوباما- چه در دورانِ نامزدی اش برای ریاست جمهوری، و چه در دورانِ ریاست جمهوری اش- ضرورت ها و الزامیّت هایی هستند. در گفتمانِ دورانِ نامزدیِ ریاست جمهوریِ اوباما و در گفتمانِ ابتدایِ دورانِ ریاست جمهوری اش، اعزامِ تعدادِ بیشتری از سربازان به افغانستان، و در گفتمانِ انتهایِ دورانِ ریاست جمهوری اش، خاتمه دادنِ مرحله به مرحله به جنگِ افغانستان، و تفویضِ تدریجیِ مسئولیت ها و نقش هایِ اصلی به خودِ حکومتِ افغان به عنوانِ اموری ضروری و الزامی مطرح می شوند. این امورِ ضروری و الزامی که در حقیقت نقاط گره گاهی و دال هایِ برترِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما هستند، تأثیری هژمونیک و تمامیّت خواهانه را بر سایرِ وقته هایی اعمال می کنند که حولِ آنان مفصل بندی شده اند. این چنین تأثیری سبب می شود تا سایرِ وقته ها تا حدودی خصلتِ شناورِ خود را از دست دهند. این امر سببِ تبدیل گشتنِ موقعیّت هایِ وابسته یا وقته ها به اجزائی از شبکۀ ساختاریافتۀ معنا می گردد. هم چنان که دیدیم، در گفتمانِ سیاست ها و راهبردهای اوباما در قبالِ افغانستان در دورانِ نامزدی اش برای ریاست جمهوری، ‘القاعده و طالبان’، ‘حکومتِ افغانستان’، ‘حکومت پاکستان’ و ‘دولتِ بوش و جمهوری خواهان’ به عنوانِ “دیگری ها” مشخّص شدند؛ چرا که: ۱- القاعده و طالبان از حدِّ خود تجاوز نموده، و به شکلِ وحشیانه ای به نیروهایِ نظامیِ آمریکایی حمله می کنند، ۲- این امر مشخّص نیست که آیا حکومت افغانستان در راستایِ خواسته هایِ مردم اش عمل می کند یا خیر، ۳- حکومتِ پاکستان برایِ از بین بردنِ پناهگاه هایِ امنِ القاعده و طالبان هیچ اقدامی ننموده است، و ۴- دولت بوش و جمهوری خواهانْ امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده را به خطر انداخته اند. اوباما در ابتدایِ دورانِ ریاست جمهوری اش (۲۰۰۹)، القاعده و طالبان را به سببِ این که در حالِ قدرت گیریِ مجدّد هستند و متحدانِ افراط گرایِ القاعده را که در پاکستان دارایِ پناهگاه هایی امن هستند به عنوانِ“دیگری ها” تعریف نمود. دیگری هایی که در انتهایِ دورانِ ریاست جمهوریِ وی (۲۰۱۲) به عنوانِ “دیگری ها” تعریف شدند، عبارت بودند از: ۱- جمهوری خواهانی که حکومتی را در افغانستان به قدرت رساندند که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ بر عهده گیریِ کاملِ مسئولیت ها است، و ۲- حکومتِ افغانستان که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ به عهده گیریِ کامل و یکبارۀ مسئولیت هاست.
پیوست
پیوست
-
- We are currently spending $10 billion a month in Iraq when they have a $79 billion surplus. It seems to me that if we’re going to be strong at home as well as strong abroad, that we have to look at bringing that war to a close.
-
- And not to mention that we are still spending $10 billion a month … at a time when we are in great distress here at home….
-
- … [W]e are borrowing money from overseas to try to finance just some of the basic functions of our government.
-
- …. [T]his is an area where Senator McCain and I have a fundamental difference because I think the first question is whether we should have gone into the war in the first place.
-
- Now six years ago, I stood up and opposed this war at a time when it was politically risky to do so because I said that not only did we not know how much it was going to cost, what our exit strategy might be, how it would affect our relationships around the world… because we hadn’t finished the job in Afghanistan. … I thought that it was going to be a distraction.
-
- The war started in 2003, and at the time when the war started, you said it was going to be quick and easy. You said we knew where the weapons of mass destruction were. You were wrong. You said that we were going to be greeted as liberators. You were wrong. You said that there was no history of violence between Shiite and Sunni. And you were wrong. And so my question is… if the question is who is best-equipped as the next president to make good decisions about how we use our military, how we make sure that we are prepared and ready for the next conflict…
-
- …. [ L]et’s talk about this troop funding issue… Senator McCain opposed funding for troops in legislation that had a timetable, because he didn’t believe in a timetable. I opposed funding a mission that had no timetable, and was open- ended, giving a blank check to George Bush. We had a difference on the timetable. We didn’t have a difference on whether or not we were going to be funding troops. We had a legitimate difference…
-
- And the strategic question that the president has to ask is not whether or not we are employing a particular approach in the country once we have made the decision to be there. The question is, was this wise?
-
- … I think the lesson to be drawn is that we should never hesitate to use military force, and I will not, as president, in order to keep the American people safe. But we have to use our military wisely. And we did not use our military wisely in Iraq.
-
- … [T]he war on terrorism started in Afghanistan and it needs to end there. But we can’t do it if we are not willing to give Iraq back its country. Now, what I’ve said is we should end this war responsibly. We should do it in phases. But in 16 months we should be able to reduce our combat troops… and bolster our efforts in Afghanistan so that we can capture and kill bin Laden and crush al Qaeda.
-
- We’ve spent over $600 billion so far, soon to be $1 trillion. We have lost over 4,000 lives. We have seen 30,000 wounded, and most importantly, from a strategic national security perspective, al Qaeda is resurgent, stronger now than at any time since 2001. We took our eye off the ball.
۳-۵. روایی ابزار گردآوری داده ها ۶۵
۳-۶. پایایی ابزار گردآوری داده ها ۶۵
۳-۷. روش تجزیه و تحلیل داده ها ۶۵
فصل چهارم: یافتههای پژوهش ۶۶
۴-۱. مقدمه ۶۷
۴-۲. شاخصهای توصیفی گویه های پژوهش به تفکیک متغیرها ۶۷
۴-۲-۱. شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه ۶۷
۴-۲-۲. شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد ۶۹
۴-۲-۳. شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد ۷۱
۴-۳. تحلیل استنباطی سؤالات پژوهش ۷۳
فصل پنجم: بحث، نتیجهگیری و پیشنهادها ۸۴
۵-۱. مقدمه ۸۵
۵-۲. خلاصه ای از یافتهها ۸۵
۵-۳.پاسخ به پرسشهای پژوهش ۸۵
۵-۳-۱. شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی کدامند؟ ۸۵
۵-۳-۱-۱. شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی از چه اولویتی برخوردار هستند؟ ۸۶
۵-۳-۲. شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی کدامند؟ ۸۷
۵-۳-۲-۱. شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی از چه اولویتی برخوردار هستند؟ ۸۷
۵-۳-۳. شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد به مقالات از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی کدامند؟ ۸۸
۵-۳-۳-۱. شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد به مقالات از دیدگاه اعضای هیئت علمی از چه اولویتی برخوردار هستند؟ ۸۹
۵-۳-۴.آیا اعضای هیئت علمی از کیفیت اطلاعات مقاله برای اعتماد به آن در زمینه مطالعه استفاده می کنند؟ ۸۹
۵-۳-۵.آیا اعضای هیئت علمی از کیفیت اطلاعات مقاله برای اعتماد به آن در زمینه استناد استفاده می کنند؟ ۹۰
۵-۴. بحث و نتیجه گیری ۹۰
۵-۵. پیشنهادهای حاصل از پژوهش ۹۵
۵-۶. پیشنهاد برای پژوهشهای آتی ۹۶
منابع ۹۷
الف) منابع فارسی ۹۸
ب) منابع لاتین ۱۰۲
پیوستها ۱۰۶
پرسشنامه شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی ۱۰۷
فهرست جدولها
عنوان صفحه
جدول۲-۱. تعریف اعتماد در منابع مختلف ۴۱
جدول۲-۲. ابعاد اعتماد ۴۳
جدول۴-۱. توزیع فراوانی و درصد پاسخ افراد به گویه های شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه ۶۸
جدول۴-۲. توزیع فراوانی و درصد پاسخ افراد به گویه های شاخص های اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد ۷۰
جدول ۴-۳. توزیع فراوانی و درصد پاسخ افراد به گویه های شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد ۷۱
جدول ۴-۶. شاخصهای آمار توصیفی برای شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه ۷۵
جدول ۴-۷.آزمون t تک نمونهای برای مقایسه میانگین نمونه و میانگین نظری شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه ۷۵
جدول ۴-۸. نتیجه حاصل از اجرای آزمون رتبهای فریدمن برای اولویت بندی شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه مطالعه از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ۷۶
جدول شماره ۴ -۹. شاخصهای آمار توصیفی برای شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد ۷۷
جدول ۴-۱۰. آزمون t تک نمونهای برای مقایسه میانگین نمونه و میانگین نظری شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد ۷۸
جدول ۴-۱۱. نتیجه حاصل از اجرای آزمون رتبه ای فریدمن برای اولویت بندی شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه استناد از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ۷۹
جدول۴ -۱۲. شاخصهای آمار توصیفی برای شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد ۸۰
جدول۴-۱۳. آزمون t تک نمونهای برای مقایسه میانگین نمونه و میانگین نظری شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد ۸۱
جدول ۴-۱۴. نتیجه حاصل از اجرای آزمون رتبه ای فریدمن برای اولویت بندی شاخصهای اعتبار در ارتباطات علمی در زمینه دسترسی آزاد از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ۸۱
جدول۴-۱۵. شاخصهای آمار توصیفی برای اهمیت کیفیت اطلاعات در زمینه مطالعه از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ۸۲
جدول۴-۱۶. آزمون t تک نمونهای برای مقایسه میانگین نمونه و میانگین نظری اهمیت کیفیت اطلاعات مقاله در زمینه مطالعه ۸۲
جدول۴-۱۷. شاخصهای آمار توصیفی برای اهمیت کیفیت اطلاعات در زمینه استناد از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه خوارزمی ۸۳
«Robah-o-tabib»
Yak rozi rubāčaš dardoš bode. Ači pay-e-tabib. Agi tabib mā čašom.dard akerda. Yakdavayi vase mā boko. Agi davay-e- To tomb-e-neledā-agi tomb-e-neleda? Mende abi? Agi: ha davay-e-roobah fakat tomb-e-neledan dega iič davayiš nivase čaš dardoš. Rubah agi tomb-e-neledam ni har jayiš ke ot dedi mam led. Agi xab na pava me čaš dardto begard ke beataroten.
یک روز روباه چشم درد داشته. میرود پیش طبیب. میگوید طبیب من چشمم درد می کند. یک دوایی و درمانی برای من بگو. میگوید: دوای تو جای بلندی که نجس نشده باشد دیگر هیچ دوایی برای چشم دردش نیست. روباه میگوید: هیچ بلندی نیست که من نجس نکرده باشم میگوید: جایی که نجس نکرده باشم مگر میشود اینجوری؟ می گوید: بله، دوای روباه فقط جای بلندی نیست که من نجس نکرده باشم هر جا که دیدی من کثیف کردم.
طبیب میگوید: خوب پس برو با همان چشم دردت بگرد و بساز که بهتر است.
(حسن لقمان زاده)
۴-۲۰-۹- مرد کمروزی
یک رُز مردی بُدهِ کم روزی. شَیْ بُدِه اُچی نزد پروردگار یک کمی روزیش بیشتر بُکوی. اَتِ زه اَچی، ارسی وِ یک روستایی. یَک مردی جُلُوشَ گِری: پیرمرد، اّکُ اَچداش؟ اگی: اَچم نزد پروردگار. کم روزیم بِشِم روزیم زیادتر ناکوی؟ اگی: سلام مَ عرض پروردگار برسین،اُش بگی مَ بیست و چهار ساعت اَلِ جا نماز زخَشِتّم و نماز و قرآن و عبادت اَکِردام، اُش بگی: گوشه ای از بهشت وَسِه مَ آماده بُکوی. اگی خاب.
اَچی اَیَه روستای دِگهَ، یک تُرکیشَ جلو اَدَر اَتا. اگی: پیرمرد اَکُیا اَچِش؟ اگی: اَچِدام نزد پروردگار. مَ روزیم کَمِن بلکه روزیم زیادتر بکوی. اگی: سلام مَ عرض پروردگار برسین و بگی: یَک شیری اِفلاتَه جاکتسّن، فَلَجِن اِدوای دردُش چن؟ بِشَم دوای اِچِنْ؟
اِچی ارسی نزد پرودرگار. اگی: پیرمرد جِن؟ هُنِدیش چه کَری تِن؟
اگی: مَ یَک مرد کم روزیم یَک کمی روزیم زیادتر بُک؛ هر چه کار اکنم کم روزیم وَجایی نارَسِدام. اگِی کسی دیگه چیش نِگُتِش. دیگَه خبری ،چیت نی؟ اگی: اَتِ رَه اَتُنِدم یَکْ مَردیم دی اُشْ گُتْ: سلام مَ عرض پروردگار برسین و بگی یه گوشه ای از بهشت وسه مَ اماده بُکُ، که مَ کارُم هَمَش نماز و دعا و عبادَتِن. اگی: اُش بگی: یک گوشه ای از جهنم وَسِه تو آماده کِرده. دارهَ اَتِ راه اَتندم وَ یک روستایی رَییدم. یک ترکیم دی اُشْگت: کارم خرابِن. نماز و عبادت وچینم نی، یک گوشه ای اَ گوشه جهنم وِسهمَ آماده بُکُ. اگی: برو اُش بِگی یَک گوشه ای از بهشت وسیه تو آمادَه کِرده . اُتُنِدم اَ تِ رَه، یک شیری اُم دی، زِر درخت خَتِسن، فلج دِن- اُش گُت سلام مَ عرض پروردگار برسین بگی: وَسیه دردُم دواییت نی؟ اگی: اَمِمْ بِگی: دوای تو مغز آدم گِنان. یَک دفا خداشَ گی: اَنکَه چَش بُکُ چه اَبنیش؟ اگی: وَسیه مَ چی. خدا اگی برو تو روزیت اَتِ رَهْن. چَشَ اَن طرف اَکوی، بینهِ اُشتر بابار پَمَه ازتِ سوراخ سوزن اَجا اَچمدا. خداش نَشون اَدِت بِبِنه عقلش کاراَکوی یا نه؟ خدا اگی: بُرِو روزیت اَز جُلُوِن. اَچی اَرسی وَ دریا، اَبینهِ یک نهنگه لب دریان و گلو بند طلاشَ خِرِن و لب دریا الگشتا. مردی چوبی اَواسی اَزِند گلو بندی اَخر نهنگی اَکِت. نِواسِی، اَراه اَختی، اَچی. اَنی رویش بُدِه.
اَتا اَرسی اَروستای اولی، اگی چِن رفتش پَهلی پروردگار. اگی: رفتم، اُش گت: بگی یک گوشه ای از جهنم و سه تو آمادَم کِرده. اگی چرا؟ اگی نا فهمم اگی تُ اَنکه چِتْ دی؟
پیرمرد اگی: مَمْ دی کِ اُشتر با بار پَمَه اَ سوراخ سوزن اَجا اَ چی. اگیِ برو، تو گلّت کار ناکردا، برو تو گِناش. اُشتر وَ اَن گوتی چه طعری اَت سوراخ سوزن اَجا اَچی؟
مِ عقیدش نِبُده. عبادت ش کِرده ولی عقیدَش دُرست نِبُده.
اَچی: اَرسی وَ تُرک. تُرک اگی: خبرمَتْ رسونداَ پرورگار؟ اگی: هُنْ اُشگت: برو بگی: یک گوشه ای از بهشت وَ سیه تو آمادم کِرده. اگی: خاب،چِت دی اَنکَه؟ اگی: اُمدی اُشتُر با بار پَمَه اَتِ سوراخ سوزن اَجا اَچو. اگی: خاب،چِت دی اَنکَه؟ اگی: اُمدی اَشتُر با بار پَمَهاَتِ سوراخ سوزن اَجا اَچو. اگی: اَ،هی حالا خیلی چی گوتیت دِدِه. دنیا وَ ایِ گوتی اَتِ سوراخ سوزن اَجا اَکوی. ای کِه چی نی پِش پروردگار!
اَچی اَرسی وَ شیر. شیراگی: رفتش پِهلی پروردگار چت که؟ اگی: رفتیم انکه مُرتُ اَم اُم گُت. اُش گُت: دوای تُ مغز آدم گِنان. ولی شَ مَ گتِه: برو روزیت اَتِ ران،مَ چیم نِدی. شیراگی: اَتِ راه هُندیسش چی اَم اُتْ دی؟
اگی: یک نهنگی اُم دیِ یکِ گلو بند طلاشَ خِردِنْ. مَ چوبُم زَت گلوبندی کَتْ اُمْ نواسِی.
اگی: یک زحمتی اَکَشِش بَیْنِش مَ بلند بُکُنش؟ اِدَسّیم خُّسه بُده اِل اَنْ یک دَسیّم هاخِتم. تا مردی هند دس شَ دور گردیش کِ بلنداُش بُکوی. یک دفا شیر کلَّش اَخوی. اگی: برو آدم گِناتر از تو پیدانابی، تومِ گناش کِ کِ دوای دردِمَ ان.
«Mard-e-kam roozi »
Tak roz mardi bode kam roozi. Šay bode oči nazd-e-paruardegar yak kami roozi š beštar bokoy. Ate ra ači arasi va yak rostayi. Yak mardi jolo šageryagi piramard ako ačedaš? Agi a čem nazd-e-parvardegar. Kam roozim be šam roozim zeiadtar nakoy? Agi salam-e-ma arze parvardegar berasin, oš begi mabist-o-čar saat ale ja namaz xatessem-o-namaz-o-qoran-o-ebadat akerdam. oš begi gošaie az beheštvase ma amada bokoy. Agi xab.
Ači a yā roostay degā, torki ša jolo adar ata. Agi piramard akoya ačeš? Agi a čedam nazd-e-parvardegar. Ma roozim kamen balke roozim zeiadtar bokoy.agi salam-e-ma a parvardegar berasin ošbegi yak gošaie az jahannam vase ma amade bokoy. Ma karom fakat gonan.ahl-e-namaz-o-ebadat-o-ečči nem. Agi bašā. Ači ate ra yak širi abene, agi piramrd ako ače š? Agi ačem nazd-e-parvardegar roozim kamen be šam bi štaroš nakoy. Šir agi salam-e-ma arz-e-parvardegar berasin-o-begi yak širi afelana ja katesson falajen-e-davay-e-dardoš čen? bešamdavay-e-čen?
Ači arasi nazd-e-parvardegar. Agipiramardčen?
hondeseš če kari ten? Agi mā yak mard-e-kamrazim yak kami roozim zeiadtar boko.ar če car akonem kam roozim va jaie narasedam. Agi kasi degā či š negote š?
Dega xabari čit ni? Agi ate ra atondem yak mardim di,oš got salam-e-ma arze-parvardegar berasin-o-begi yak goošeei az behešt vase mā amada boko,ke ma karom-a-ma š namaz-o-doaa-o-ebadaten.agi aš begi yak goo šeie az jahannam vase to amadam kerde.
Dara a te ra a tondem va tak roostayi rasedem.yak torkim di aš got karom xaraben namaz-o-ebadat-o-čim ni yak gooseie az jahanam vase ma amada boko. Agi boro oš begi yak gooseie az behešt vase to amadom kerde. Atondem ā te ra yak širi om di azer-e-deraxt xatesson falaj den.oš got salam-e-mā arz-e- parvardegar berasin begi vase dardom davait ni?
Agi ā mem begi davay-e- to maqz-e-adam-e-genan.yak dafa xoda šagi anka čaš boko če abeneš?
Agi vase ma či? Xoda agi boro to roozit a te raan. čaš-ā-an taraf akoy abene oštor ba bar-e-pama az te solax-e-sozan aja ačeda. Xoda ša nešon adet bebene aqloš kar akoy ya na? xoda agi bora roozit az joloven. Ači arasi va darya.abene yak nahangi lab-e-daryan-o-galooband-e-tala ša xeren-o- lab-e-darya agi šta. Mardi čoobi avasi azend galoobandi a xer nahangi aket. Nevasi,ā ra axati,ači-anyroozi š bode. Ate arasi a roostay avvali. Agi čen rafte š paali parvardegar? Agi raftem. o š got begi yak goo šai az jahannam vase to a madamkerde. Agi čera? Aginafamem agi to anka čet di? Piramard agimam di ke o štor ba bar-e- pama a soolax-e-soozan aja ači- agi boro to kallat kar nakerda, boro to genaš. oštor va an gooti če tari ate soolax-e-suozan aja ači?
Me aqidaš nebode. Ebadat ša kerde vali aqida š dorost nebode. Ači arasi va tork. Tork agi xabar-e-mat rasund ā parvardegar? Agi hon oš got boro begi yak goo šyi az behešt vase to amadam kerde. agi xab čet di anka? Agi omdi oštor bā bar-e-pama a te soolax-e- soozan aja a čo. Agi a hei! Ola xeili či gotit dede? Donia va ii goti ate soolax-e-soozan a ja akoy o ii ke či ne pe š-e- parvardegar.
Ači arasi va šir. Šir agi raft š paali parvardegar čet ke? Agi raftem anka mor to amom got. o š got davay to maqz-e-adam-e-genan. Vali šama gote boro roozit ate ran. Ma čim nedi. Šir agi ate ra ondeš či am otdi? Agi yak nahngi om di yak galooband-e-tala ša xer den,ma čoobom zat galoobandi kat om nevasi. Agi yak zahmati aka šeš baineš mā boland bokoneš? E dassim xassā bode a le an yak dassim axatem? Ta piramardi ond dass ša dowr-e-gardi š ke boland oš bokoy. Yak dafa šir kalla š axoy. Agi boro adam genatar az to
paida nabi, to me gena š ke davay dard-e- Ma en.
روزگاری مردی بوده کم رزق و روزی. قصد داشته به نزد پروردگارش برود تا روزیاش را زیادتر کند. در راهی که میرفته میرسد به یک روستا. مردی جلویش راه میگیرد، میگوید پیرمرد کجا میروی؟ میگوید : میروم نزد پروردگارم. کم روزیام تا ببینم روزیام را زیادتر نمیکند. میگوید: سلام من خدمت پروردگار برسان به او بگو من بیست و چهار ساعت روی سجّاده خوابیدهام و مشغول نماز و قرآن و عبادت هستم. به او بگو گوشه ای از بهشت برای من آماده کند. میگوید. خوب میرود به یک روستای دیگر میرسد. یک ترکی سر راهش پیدا می شود. میگوید: پیرمرد کجا میروی؟ میگوید: دارم میروم پیش پروردگارم. من روزیام کم است شاید روزیام را زیادتر کند. میگوید: سلام مرا به خدمت پروردگار برسان و به او بگو: یک گوشه ای از جهنم برای من آماده کند، من کارم فقط گناه کردن است. اهل نماز و عبادت و هیچی نیستم. میگوید: باشه.میرود توی راه، یک شیر میبیند. شیر میگوید: پیرمرد،کجا میروی؟ میگوید: میروم پیش پروردگار، روزیام کم است ببینم بیشترش نمیکند؟ شیر میگوید: سلام مرا به خدمت پرودگار برسان و بگو: یک شیری فلان جا افتاده بود، فلج بود. این دوای دردش چیست؟ ببینم دوای این درد من چیست؟ پیرمرد میرود میرسد به پرودرگار . پروردگار میگوید: پیرمرد چیه؟ برای چه کاری آمدهای؟میگوید: من یک مرد کم روزی هستم. کمی روزیام را بیشتر کن. هر چه کار میکنم کم روزی ام و به هیچ جا نمیرسم. میگوید: کس دیگری چیزی به تو نگفته است؟ دیگر خبری، چیزی نداری؟ می گوید: توی راه که میآمدم مردی را دیدم که گفت: سلام مرا به خدمت پروردگار برسان و گفت: بگو یک گوشه ای از بهشت برای من آماده کن که من کارم فقط نماز و عبادت است. گفت به او بگو: یک گوشه ای از جهنم برایت آماده کردهام. دوباره توی راه میآمدم به یک روستایی رسیدم یک ترک را دیدم گفت: کارم، خراب است ،نماز و عبادت هیچی ندارم، گوشه ای از جهنم برایم آماده کن. گفت: برو به او بگو: گوشه ای از بهشت برایت آماده کردهام.توی راه میآمدم، شیری را دیدم که زیر درختی خوابیده بود، فلج بود. گفت : سلام مرا به خدمت پروردگار برسان. بگو: برای دردم دوایی نداری؟ میگوید: به او هم بگو: دوای تو مغز آدم دیوانه است.یک دفعه خدا به پیرمرد میگوید: آنجا نگاه کن چه میبینی؟ پیرمرد میگوید: برای من چه؟ میگوید: تو برو روزیات توی راه است. به آن طرف نگاه می کند میبیند شتری با بار پنبه از داخل سوراخ سوزنی رد می شود. خدا نشانش میدهد ببیند عقلش کار می کند یا نه؟ خدا میگوید برو روزیات از جلو است. میرود میرسد به دریا! می بیند نهنگی لب دریا است و گردنبند طلایی به گردن دارد و لب دریا میگردد. مرد چوبی بر میدارد و میزند به گردنبند از گردن نهنگ میافتد آن را بر نمیدارد.توی راه میخوابد و بعد میرود. آن گردنبند روزیاش بوده. می آید میرسد به روستای اولی. میگوید: رفتی پهلوی پروردگار؟ میگوید: رفتم گفت به او بگو: گوشه ای از جهنم برایت آماده کردهام. میگوید چرا؟ پیرمرد میگوید نمیدانم. میگوید تو آنـجا چه دیدی؟ پیرمرد میگوید: من شتری با بار پنبه رادیدم که از سوراخ سوزنی رد میشد. مرد میگوید: برو تو عقلت کار نمیکند.
برو تو دیوانهای. شتر به آن بزرگی چطور از توی سوراخ سوزنی رد می شود؟آن مرد عقیدهای به قدرت پروردگار نداشت. عبادت میکرده است اما عقدیهاش درست نبوده. میرود میرسد به ترک. ترک میگوید: خبر مرا به پروردگار رساندی؟ میگوید: بله و پروردگار گفت: برو بگو: یک گوشه از بهشت برایت آماده کردهام. میگوید: خُب آنجا چه دیدی؟ میگوید دیدم شتر با بار پنبه از توی سوراخ سوزن رد میشد. ترک میگوید: ای بابا حالا خیلی چیز بزرگی دیدهای: دنیا به این بزرگی را هم خدا از توی سوراخ سوزن رد می کند. اینکه چیزی نیست پیش خداوند!
میرود میرسد به شیر. شیر میگوید: رفتی نزد پروردگار؟ چه کردی؟ میگوید: رفتیم آنجا حرف تو را هم گفتم، گفت: دوای تو مغز آدم دیوانه است. ولی به من گفته برو روزیات توی راه است ولی من چیزی ندیدم. شیر میگوید: توی راه که میآمدی چیزی هم دیدی؟میگوید: یک نهنگی دیدم یک گردنبند طلا به گردنش بود. من چوب زدم گردنبند افتاد ولی آن را بر نداشتم. شیر میگوید: یک زحمتی بکش بیا مرا بلند کن. این دستم خسته شده میخواهم روی آن یک دست بخوابم. تا پیرمرد آمد دست زیر گردنش زد که بلندش کند یک دفعه شیر سرش را خورد و گفت: برو آدم دیوانه تر از تو پیدا نمی شود: تو همان دیوانه ای که دوای درد من است.
(حسن لقمان زاده)
۴-۲۰-۱۰- درمان شاه عباسّی
اگی: شاه عباسی اَتِینا اَ بندرعباس، وختی اَتینِی اَبنِه هر چه مَردیا اَلَبِ دریا بَردسِّن. اگی: وسه چی همه اِنْکِه بَرِدِسّنِ؟ اَگُنْ: خُمار اِسِّنْ اِیا بَرِدِسّنْ. اگی: خاب: شادِیَ بِکَشنْ. تریاک اَتارِنْ شَ دِن اَکَشِن. نئشه اَبِنْ. وقتی بَِر اگرِدهِ، دارَه اَبینی همه بَرِدِسّن. اگی: اِ دیا که دارَه بردسّن اِچِ طعرین؟ اگُن: نَئشه هِسَّنِ. اگی: اِ چِ طَعْر موادّین که وختی ناکَشِن خمارِ سیِن ش خوون وختی هِم اَکَشْن نئشه هِسّن؟
دستور اَدتِ که هَمه جمع شا کوی اَتِ دریا بَِبِرِنیِ جمع اَکنن همه اَتِ دریا اَرزِن.
Agi ša abbas ateyni ā baradarabbas. Vaxti ateyni abeni har če mardeia alabe darya baredessen. Agi vase či ama enke baredessen? Agon xomar esseneya baredessen.Agi xob šadey bekašen. Taryak ataren ša den akašen. Naša aben. Vaxti bar agardi dara abeni ama baredessen.agi edeia ke dara baredessen? ea če tarin? agon : naša hessen.
Agi-e-če tar mavaddin ke vaxti nakašen xomaressen ša xowven, vaxti ham akašen naša essen?
dastoor adet ke hama jam ša koy ā te darya bebareney. Jam akonen hama ate darya arezen.
میگن: شاه عباس می آید بندرعباس. وقتی می آید میبیند همه مردها لب دریا افتادهاند. میگوید: چرا همه اینها افتادهاند؟ می گویند: خُمارهستند که اینجا افتادهاند. می گوید :خب تریاک بدهید بکشند. تریاک میآورند میکشند نشئه میشوند. وقتی بر میگشته است دوباره میبیند همه افتاده اند. میگویند: اینها که دوباره افتاده اند. این چه وضعیتی است؟ میگویند: نشئه هستند. میگویند: این چه طور موادی است که وقتی نمیکشند خمار هستند و خوابند وقتی هم میکشند نشئه هستند و خواند.
دستور میدهد همه را جمع کنند و توی دریا بریزند. جمع می کنند و توی دریا میریزند.
«سهیلا طیبات»
۴-۲۰-۱۱- اِنی اَخورَم
یک مردی مُرکرمُسْتَج بُدِه، اَچی اَدوبی. یَک جَی دوشَ اَفِرَتِه. یک ظرفی اَخوی،هِی شَ گتُِه: یه قدرو شَ تی اَکوی اَخوی اَخوی. داره اگی یَه قدرو داره اَخوی. اگی بَسّن؟ اگی: نه یه قدرو! خلاصه چار تا پنج تا ظرف که اَخوی پُشتَ تی اَبی اَچی. جارشَ زِند: های مرتیکَه اَکُ اَچِش پولُ اُتْ نِدَدِه. کرمستجی اگی: ولایت اَمُ پول ناسِن. وَ اِنَی اُخورَم.
Yak mardi mor karmostaj bode. Ači ā dobey.
Yak jay dow ša aferate. Yak zarfi axoy. hey ša gote: ya qadarou. Ša ti axoy axoy. dara agi ya qadarou. Dara axoy. agi bassen? Agi na. ya qadarou. Xolasa čar ta panj ta zarf ke axoy pošta ti abi ačy. Jarša zend: hay martika. Ako a čaš pool ot nedade.karmostaji agi velayat-e-amo pool nasen va eni axoram.
یک مردی اهل کرمستبح بوده، میرود دوبی، یک جایی دوغ میفروختند. یک ظرفی میخورد، هی میگفته: یک مقدار دیگر. برایش ظرف میکردند و میخورده دوباره میگوید: یه مقدار دیگر. میخورد. میگویند: بسه؟ میگوید نه یک مقدار دیگر. خلاصه چهار، پنج تا ظرف که میخورد راهش را میگیرد و میرود. صدایش میزنند: های مرتیکه کجا میروی پول ندادی. کرمستجی میگوید: ولایت ما پول نمیگیرند: همین جوری میخوریم.
(علی طیبات)
۴-۲۰-۱۲- یَک بوم و دو هوا
یَک نِنِه شوی بُدِه. دُتْ و دَماشاَلِ یَکْ بُنْ خَتِ بُسّن، پُسُش اُزِنَش اَلِ یَکْ بَنِ دیگَه. نِنَه اَدُتشْ اگی: بُرُ اَپشِ شیتهاخت سرماش اَبُدا.