فهرست منابع و مآخذ ۹۹
مقدمه
۱- بیان مسأله
در فقه شیعه، اجماع از جایگاه والایی برخوردار است، به گونهای که در ردیف کتاب و سنّت و عقل، یکی از دلایل چهارگانه اثبات احکام شرعی محسوب میشود. امّا اجماعی که نزد شیعه معتبر است با اجماعی که نزد اهل سنّت از آن نام برده میشود تفاوت داشته و در واقع یکی از طرق اثبات سنّت [به معنای فعل و قول و تقریر معصوم(ع)] محسوب میشود.
آنچه در شیعه مورد بحث قرار گرفته بیشتر به مبانی و پیامدهای اجماع ارتباط دارد به گونهای که برخی مبنای مشروعیت اجماع را بر اساس حدس و برخی بر اساس حس حجت میدانند.
این بحث یک خصوصیت متمایزی از دیگر بحثهای اصولی دارد. در سایر مسائل علم اصول بحث از تعیین حجّیت است و بعد از اثبات حجّیت در موردی به نحو قطعی علم به حکم شرعی پیش نمیآید، بلکه در نهایت حجّت و معذّریت را اثبات میکند. به عنوان مثال دلیل قطعی بر حجّیت خبر واحد اقامه میشود لکن با حجّیت خبر واحد علم به حکم شرعی حاصل نمیشود امّا از نظر شهید صدر(ره) در بحث اجماع این گونه نیست و حجّیت بحث اجماع مساوی با قطع است. یعنی اگر حجّیت اجماع ثابت شود علم به حکم شرعی پیش میآید.[۱] لذا اگر اصولی بتواند اثبات کند که اجماع کاشف از قول معصوم است و باعث علم به حکم شرعی است اجماع حجّت خواهد بود اما اگر نتواند، اجماع حجّیتی نخواهد داشت.
به علاوه از آنجا که نوع نگاه فقها به مبانی اجماع منجر به اختلاف در دیدگاه ها و پیامدها میشود، در این رساله در صددیم که دیدگاه مرحوم امام خمینی(ره) را در این خصوص با نظر شهید آیتالله صدر(ره) مورد کنکاش قرار دهیم.
در این نوشتار ناگزیر باید در یک فصل به تبیین اصطلاحات علمی مرتبط پرداخته میشد تا مبانی مورد توجّه رساله روشن گردد و در فصل دیگر مبانی حجّیت اجماع از منظر دو فقیه مذکور با تأمّل و گذری بر سایر نظرات مطرح در این موضوع پرداخته شده است.
در پایان پس از تبیین موضوع، به نتیجه کار و تحقیق دست خواهیم یافت.
۲- سؤالات تحقیق
-
- مبنای حجّیت اجماع نزد امام خمینی(ره) چیست؟
-
- شهید صدر(ره) اجماع را از چه باب حجّت میداند؟
-
- نقاط اشتراک و افتراق این دو شخصیت در باب اجماع کدام است؟
۳- فرضیه های تحقیق
-
- امام خمینی(ره) اجماع را از باب حدس حجّت میداند.
-
- شهید صدر(ره) از باب حدس و از طریق حساب احتمالات اجماع را حجّت میداند بر خلاف نظر مشهور.
-
- دیدگاه امام خمینی(ره) و شهید صدر(ره) به صورت کلی نزدیک به هم بوده و اختلاف ایشان در نحوه بیان مسأله و شیوه استدلال است.
۴- ضرورت موضوع
تأثیر مکتب فقهی امام خمینی(ره) و شهید صدر(ره) در تحوّلات سیاسی و اجتماعی معاصر و به خصوص با استقرار حکومت و حل بسیاری از معضلات با رویکرد حکومتی، بررسی مبانی اصولی این دو فقیه بزرگ را ضروری ساخته است. چه بسا که برخی فتاوا و احکام را بر خلاف اجماع فقهای سلف تحلیل کنند. از این رو تحقیق علمی در خصوص مبانی و رویکردهای اصولی آنان را در چارچوب متد علمی رایج حوزوی ضروری ساخته است.
۵- اهداف تحقیق
این نوع تحقیقات به صورت مبنایی در مراکز تحقیقی آموزشی اعم از حوزه و دانشگاه تأثیرگذار است و طبیعی است که تحقیق در مورد مبانی، میتواند نتیجه خود را در بسیاری از احکام فقهی و حقوقی که مبتنی بر مبانی فقهی شکل گرفتهاند به جا بگذارد. لذا کاربرد این تحقیق را در نظام قانونگذاری کشور هم میتوان با توجه به اصل ۴ قانون اساسی که ضرورتاً همه احکام و مقرّرات را مبتنی بر شریعت مقدّس اسلام تأکید کرده است مشاهده کرد.
۶- پیشینه تحقیق
بحث اجماع به عنوان یکی از ادله استنباط احکام شرعی در غالب کتب اصولی شیعه [به عنوان دلیلی کاشف از رأی معصوم(ع)] و در کتب اصولی اهل سنّت [به عنوان دلیل مستقل] مطرح شده است. با مداقه در آثار و نگرشهای موجود در مواضع موافق یا مخالف، علی رغم وجود تألیفات قابل اعتنا در زمینه بررسی حجّیت اجماع، وجود رسالهها (مانند پایان نامه «حجّیت اجماع در فقه اسلامی»، «حجّیت اجماع و بررسی آراء فریقین») و چند مقاله (به عنوان مثال: مقالات «اجماع در اندیشه شیعی»، «اجماع در نگاه فریقین» و…) نگرشی به این مسأله با تأکید بر نظرات امام خمینی(ره) و شهید صدر(ره) به صورت جداگانه یا تطبیق نظر این دو فقیه در هیچ کتاب و یا رسالهای یافت نشد.
۷- روش تحقیق
روش کار در این پژوهش به نحو کتابخانهای و با مراجعه به منابع دست اول و معتبر اصولی است، مطالب نیز به شیوه تحلیلی - توصیفی میباشد. در بررسی توصیفی، هدف صرفاً گردآوری و کسب اطلاعاتی دربارهی موضوع موردتحقیق است و در بررسی تحلیلی، بین اطلاعات گردآوریشده، مقایسههایی صورت میگیرد.
فصل ۱ : کلّیات
۱-۱- شرح واژگان
۱-۱-۱- حجّیت
۱-۱-۱-۱- معنای حجّت
حجّت داراى چهار معناست، یک معنا در لغت، دو معنا در اصطلاح منطق و یک معنا در اصطلاح اصولیّین.
۱-۱-۱-۱-۱- حجّت در لغت
حجّت، در لغت به معنای دلیل و برهان[۲]و چیزی که دعوا بدان ثابت شود[۳] آمده است.
همچنین گفتهاند حجّت بیانگر صحّت ادعای یکی از طرفین منازعه[۴] و یا ایراد سخن بر وجهی است که به هنگام خصومت با آن پیروزی حاصل میشود[۵].
طریحی میگوید: «الُحُجَّه ـ بضمّ الحاء ـ الإسم من الإحتجاج»[۶] در واقع حجّت عبارت است از هر آنچه که صلاحیّت دارد در استدلال بر ضدّ خصم به آن تمسّک و به وسیله آن علیه دیگری احتجاج شود. پس هر آن چیزی که سبب غلبه و پیروزی بر خصم گردد، در لغت «حجّت» نامیده میشود.
در عرف هر چیزی که قابلیت داشته باشد به وسیله آن بر دیگران احتجاج شود، دارای حجیّت است، چه مولا با آن، بر بنده خود احتجاج کند و چه به عکس. لازمه حجیت یک دلیل، منجّزیت و معذّریت آن است؛ یعنی در جایی که دلیل، به واقع اصابت کند، تکلیف بر مکلّف منجّز شده و مخالفت با آن، مستوجب عقوبت است؛ اما در جایی که حجّت، به واقع اصابت نکند، تمسّک به حجّیت برای مکلف، عذر محسوب شده و او را از عقاب میرهاند.
۱-۱-۱-۱-۲- حجّت در منطق
حجّت در منطق به دو معنا به کار رفته است[۷]:
-
- مجموع قضایای معلوم و مرتبطی که به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب، با نظم و چینش خاصّی در کنار هم گذاشته میشود، مانند: «العالم متغیّر، و کلّ متغیّر حادث ، فالعالم حادث.»
به بیان دیگر، حجّت عبارت است از آن دسته از معلومات تصدیقی که ذهن انسان آنها را به کار میگیرد تا به کمک آنها به یک مجهول تصدیقی دست یابد و فرقی نمیکند که در قالب قیاس باشد یا استقراء و یا تمثیل.
-
- حجّت به معنای حدّ وسط در قیاس منطقی است؛ برای نمونه ، در مثال بالا کلمه «متغیّر» حدّ وسط و علّت اثبات اکبر برای اصغر است.
۱-۱-۱-۱-۳- حجّت در اصول فقه
معناى حجّت نزد اصولیّین- بنا بر آنچه از تتبّع در کاربردهاى آن به دست مىآید- عبارت است از: «هر چیزى که متعلّقش را اثبات کند و به درجه قطع نرسد»؛ یعنى موجب حصول قطع به متعلّق خود نشود، و اگر قطعآور باشد، همان قطع حجّت خواهد بود، لکن حجّت به معنای لغوی آن، به بیانى دیگر: «هر چیزى است که کاشف و حاکى از چیز دیگرى باشد به گونهاى که آن را اثبات کند.» و مقصود از «اثبات آن» این است که اثباتش برحسب جعل شارع باشد نه برحسب ذاتش، و معناى «به گونهاى که آن را اثبات کند» آن است که حجّت حکم فعلى را در حقّ مکلّف به عنوان اینکه همان حکم واقعى است، اثبات مىکند. و این در صورتى درست مىآید و آن را اثبات مىکند که دلیل بر معتبر بودن و حجّت بودن آن شىء کاشف و حاکى، از سوى شارع به آن ضمیمه شود.[۸]
پس از آشنایی با معانی چهارگانه «حجّت»، مقصود و مراد ما از این واژه در عبارت «حجّیت اجماع» همان معنای اصطلاحی اصولی است، زیرا در کبرای قیاس استباط قرار میگیرد.
۱-۱-۲- اجماع
۱-۱-۲-۱- تعریف لغوی اجماع
اجماع در لغت دو معنای ذیل را دارد:
الف ـ اتّفاق، گرد آمدن، جمع کردن[۹]؛ طریحی میگوید: «و هو (اجماع) فی اللغه الاتّفاق»[۱۰]: اجماع در لغت به معنای اتّفاق است. ابن فارس مینویسد: «الجیم و المیم و العین أصلٌ واحد، یدلُّ على تَضَامِّ الشَّیء.»[۱۱]؛ جیم و میم و عین یک اصل است که بر ضمیمه نمودن و پیوند و پیوستن شیء دلالت میکند.
ب ـ عزم[۱۲]، دل نهادن و تصمیم بر انجام کاری؛ «جَمَع امرَه و اَجمَعَه و اَجمَعَ علیه: عزم علیه؛»[۱۳] کارش را جمع کرد و بر آن اجماع کرد؛ یعنی بر آن عزم کرد. «یقال: اَجمِع امرَکَ و لا تدَعه منتشراً؛»[۱۴] گفته میشود کارت را گردآوری کن و نگذار پراکنده شود.
در آیات قرآن، روایات معصومین(ع) و محاورات عرب نیز اجماع به معنای «عزم» به کار رفته است که چند نمونه ذکر میشود:
۱. «وَ أَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فی غَیابَتِ الْجُب»[۱۵]؛ عزم کردند که یوسف را درون چاه افکنند.