- سیّد محمّدمحسن حسینی طهرانی، اجماع از منظر نقد و نظر، چاپ اول، (بیجا، عرش اندیشه، ۱۴۲۸ق)، صص۷۹و۸۰. ↑
- سیّد روح الله خمینی، تنقیح الاصولچاپ اول، (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۴۱۸ق)، ج۳، ص۱۳۹. ↑
- جعفر سبحانی، المحصول فی علم الاصول، چاپ اول، (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۴ق)، ج۳، ص۱۸۹. ↑
- سیّد محمّدباقر صدر، دروس فی علم الأصول، چاپ پنجم، (قم، موسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۸ق)، ج۲، ص۲۸۸. ↑
- علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ دوازدهم، (قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۳۰ق)، ص۴۴۴. ↑
- ر.ک: مکارم شیرازی، همان، ص۳۶۵. ↑
- محمّد فاضل لنکرانی، ایضاح الکفایه، چاپ پنجم، (قم، نوح، ۱۳۸۵ش)، ج۴، ص۲۲۱. ↑
- محمّدی، همان، ص۱۷۷. ↑
- شیخ طوسی، العُده فی أصول الفقه، چاپ اول، (قم، انتشارات محمد تقی علاقبندیان، ۱۴۱۷ق)، ج۲، ص۶۰۲. ↑
- جعفر ساعدی، “اجماع در اندیشه شیعی"، فقه اهل بیت، شماره ۴۲، سال یازدهم، صص۱۶۸و۱۶۹. ↑
- جعفر ساعدی، همان. ↑
- جعفر ساعدی، همان. ↑
- ر.ک: محمّدی، همان، ص۱۷۸. ↑
- خویی،همان، ص۱۳۸. ↑
- همان، صص۱۳۸و۱۳۹. ↑
- سیّد روح الله خمینی، تنقیح الاصولچاپ اول، (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۴۱۸ق)، ج۳، ص۱۴۰. ↑
- حسینی طهرانی، همان، ص۱۱۵. ↑
- همان، ص۱۱۷. ↑
- مرتضی حسینی فیروزآبادی، عنایهالاصول فی شرح کفایه الاصول،چاپ چهارم، (قم، کتابفروشی فیروزآبادی، ۱۴۰۰ق)، ج۳، ص۱۵۳. ↑
- به ضمیمه شماره ۱ مراجعه شود. ↑
- شیخ طوسی، العُده فی أصول الفقه، چاپ اول، (قم، انتشارات محمد تقی علاقبندیان، ۱۴۱۷ق)، ج۲، ص۶۳۱. ↑
- میرزای قمی، قوانین الأصول، چاپ دوم، (تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۷۸ق)، ص۳۵۰. ↑
- حسینی فیروزآبادی، همان. ↑
- مرتضی انصاری، فرائدالأصول، چاپ پنجم، (قم، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، ۱۴۱۶ق)، ج۱، ص۸۴. ↑
- فالمراد من «العقل النظری»: إدراک ما ینبغی أن یُعلم، أی إدراک الامور الّتی لها واقع؛ عقل نظرى عبارت از امور واقعیهاى که دانستن آن ها سزاوار است. (محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، چاپ ششم، قم، بوستان کتاب، ۱۴۳۰ق، ص۴۷۸). ↑
- سیّد محمّدباقر صدر، بحوث فی علمالأصول، چاپ سوم، (قم، مؤسسه دائرهالمعارففقهاسلامی بر مذهب اهلبیت علیهمالسلام، ۱۴۱۷ق)، ج۴، ص۱۲۰. ↑
- سیّد ابوالقاسم خویی،مصباح الأصول، چاپ پنجم، (قم، کتابفروشی داوری، ۱۴۱۷ق)، ج۱، ص۱۳۹. ↑
- ملا هادی سبزوارى، شرح منظومه(به کوشش حسن زاده آملى)، (تهران، ناب، ۱۴۱۷ق)، ج۱، ص۸۴. ↑
- ر.ک: محمّدی، همان، ص۱۷۸. ↑
- ر.ک: همان، ص۱۷۹. ↑
- انصاری، همان، ص۸۶. ↑
- میرزای قمی، همان، ص۳۵۵. ↑
- احمد نراقی، عوائد الأیام، چاپ اول، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۵ش)، ص۶۸۲. ↑
- محمّدرضا مظفّر، همان، ص۴۶۳. ↑
- ر.ک: محمّدی، همان، ص۱۸۰. ↑
- سیّد محمّدباقر صدر،قواعد کلّی استنباط، چاپ چهارم، (قم، موسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش)، ج۱، صص۲۶۹و۲۷۰. ↑
- «یک پرسش مهم درباره علامه شهید سید محمدباقر صدر مطرح است: با اینکه آن شهید از جهات مختلفی چون فقه، اصول، کلام، تفسیر، معرفت شناسی و روش شناسی دارای نوآوری بوده و از دانشمندان کم نظیر محسوب میشوند، چگونه است که پس از گذشت سی سال از شهادت آن بزرگوار، رویکرد مناسبی به آثار و تألیفات ایشان در جامعه ما وجود ندارد؟
ظاهراً یکی از عوامل مهجوریت علامه شهید در جامعه ما به دیدگاه ایشان درباره استقراء مربوط می شود. توضیح اینکه، فلاسفه مسلمان بحث استقراء را تحت عنوان تجربه و با روش عقلی ارسطوئیان مورد بررسی قرار داده اند. از دیگر سوی، علامه شهید با اینکه در سن ۲۶ سالگی (۱۳۳۹ش) کتاب فلسفتنا را با سبک فلاسفه اسلامی به نگارش درآورد ولی ده سال بعد در سن ۳۶ سالگی (۱۳۴۹ش) کتاب الأسس المنطقیه للإستقراء را با نقد مبانی فلسفه اسلامی در معرفت شناسی تحریر کرد. این کتاب بحق یکی از آثار بی نظیر در فلسفه اسلامی و کم نظیر در تاریخ فلسفه به شمار می رود. علامه شهید در این کتاب، ضمن انتقاد از مبانی عقلی ارسطوئیان و مبانی حسی تجربه گرایان در مسأله استقراء، طرح جدیدی را برای حل آن مسأله پی می افکنند.
ظاهراً همین تعارض جدی بین دیدگاه های ایشان در مسأله اساسی استقراء با اندیشه های فلسفی رایج در کشور، یکی از عوامل مهجوریت اندیشه های علامه شهید در جامعه ما گشته است» (غلامرضا ذکیانی و دیگران، مبانی منطقی استقراء و جایگاه آن در آراء کلامی شهید صدر، چاپ اول، (تهران، نشر علم، ۱۳۸۹ش)، ص۹). ↑
- ذکیانی و دیگران، همان، صص۱۱و۱۲. ↑
- ملاعبدالله یزدی، الحاشیه علی تهذیب المنطق، چاپ سیزدهم، (قم، مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۲۷ق)، ص۱۰۵. ↑
- ر.ک: همان، ص۱۰۶. ↑
- سیّد محمّدباقر صدر، بحوث فی علمالأصول، چاپ سوم، (قم، مؤسسه دائرهالمعارففقهاسلامی بر مذهب اهلبیت، ۱۴۱۷ق)، ج۴، ص۳۰۹. ↑
- ر.ک : سیّد محمّدباقر صدر،الاسس المنطقیه للاستقراء، چاپ چهارم، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا، صص۷۰-۴۹. ↑
- ر.ک : همان، صص ۱۲۹-۷۵. ↑
- همان، صص۱۳۴و۱۳۵. ↑
- همان، صص۳۵۸-۳۵۶. ↑
- همان، ص۳۶۸. ↑