یحیی بن مُعاذ (متوفی ۲۸۵)، ابوحمزه بغدادی، جنید، ابوالحسین نوری (متوفی ۲۸۶) و ابوسعید خَرّاز (متوفی ۲۸۶) در باره توحید ، عشق و سِرّ ، بر سر این مسائل بحثهایی در گرفت. همچنین عقاید صوفیان درباره عزوبت ، عزلت از خلق ، تفویض امر به خداوند و عدم کسب و ایجاد زاویهها حساسیت برخی فقیهان را بر انگیخت. بخصوص موضوع ارتباط و نسبت خالق و مخلوق ، فقیهان را نسبت به صوفیان بدبین کرد و سخنان آن ها را در این باره، به تشبیه ، حلول و اتحاد تعبیرمیکردند.[۳۲۱]
به تدریج صوفیانی مانند ابوسعید خرّاز، ذوالنّون مصری (متوفی ۲۴۵)، محمد بن عیسی (متوفی ۲۷۹)، سهل بن عبداللّه تستری (متوفی ۲۸۳) و احمد بن عطا (مقتول ۳۰۹) مورد آزار و تهمت قرار گرفتند؛ شدیدترین برخورد با برخی صوفیان، محاکمه حلاج در اوایل قرن چهارم بود.[۳۲۲]
از منتقدترین ناقدان صوفیه، ابن تیمیه در قرن ششم و هفتم بوده است.[۳۲۳] وی صوفیان را به سه دسته تقسیم میکند: صوفیه الحقایق، صوفیه الارزاق و صوفیه الرسم. به نظر او تنها گروه اول اهل زهد و عبادت و از صدیقیناند. او زهّاد بصره را از این جمله میداند؛ صوفیان «ارزاق» ساکنان خانقاهاند و صوفیان «رسوم» نیز به لباس و آداب ظاهری و انتساب به صوفیان اکتفا کردهاند.[۳۲۴] به هر حال صوفیانی که در سیستان بوده از علمای حدیثی این دیار به شمار آمده اند. و زاهد پیشه بوده اند؛ در منابع مختلف تاریخی سیستان نیافتم که این افراد دارای تفکر صوفیه امروزی باشند.
تصوف در سیستان
تفکر تصوف با گرایش اهل حدیث به صورت گسترده در سیستان از قرن پنج آغاز گردید و در قرن ششم اوج گرفت و در قرن هفتم افول کرد.
قرن پنجم
دراین قرن صوفی های اهل سنت نیز دارای عالمان برجسته ایی بوده اند از جمله: محمد بن مانک أبو عبد الله السجستانی[۳۲۵]، مأمون بن عمر بن مأمون السجزی [۳۲۶]و عَبْد الله بن محمّد بن عبد الوَهَّاب سجستانی.[۳۲۷] معمولا این عالمانِ صوفی مسلک کمتر در سیستان زیسته اند و در بلاد دیگر اقامت طولانی داشته اند؛ مثلاً محمد بن مانک در دمشق و عبدالله بن محمد سجستانی در نیشابور می زیسته وشیخ صدوق نیز از این عالم صوفی مسلک در نیشابور روایاتی نقل کرده است.[۳۲۸]
قرن ششم
سرشناس ترین صوفیه این قرن عبارتند از:
أَبو عروبه السجستانی
عبد الهادی بن محمد أَبو عروبه السجستانی در سیستان متولد شد، او برای آموختن حدیث رهسپار بغداد گردید و از استادان آنجا بهره جست؛ سپس به سیستان بازگشت و شیخ آن دیار گشت؛ ایشان علاوه بر اینکه صوفی مسلک بوده، از اهل حدیث آن جا حمایت می کرده و به آنان بها می داده است و این گرایش وی به اهل حدیث باعث شد که حاکم وقتِ سیستان-که معتزلی مذهب بود- قصد جان شیخ را کرد؛ در نتیجه او به ناچار از سیستان روانه هرات شد.
آخرالامر وی در سال۵۶۲ (هجری قمری) وفات نمود وتمام علما و روسایِ هرات در این هنگام لباس عزا پوشیدند ودر غم از دست دادنش اندوهناک گشتند و همگان در فراغش اشک ریختند.[۳۲۹]
أَبو الوقت السّجزی
أَبو الوقت عبد الأَوَّل بن عیسى بن شعیب السّجزی درسیستان تولد یافت؛ عشق به حدیث او را رهسپار بلادی مانند: خراسان، هرات، اصبهان،کرمان، همدان، بغداد و…کرد؛ وی صوفی مسلکِ باگرایش«اهل حدیث» بوده و بسیاری از صوفیه وحنبلی ها شاگردی وی را کرده اند. تلاش حدیثی اش وکثرت مسافرت ها به بلاد مختلف وتلمّذ محدثان به نام ، وی را شیخ الاسلام وشیخ الصوفیه زمانه خود کرد.[۳۳۰]
ابوعبدالله البستی
أبو عبد الله محمد بن إبراهیم بن أحمد البستیّ از اهالی بست سیستان واز علماء صوفیه زمانه خود بوده است، به طوری که کثرت ریاضت ها وکراماتش زبان زد بود و محل سکونتش در زاویه مسجد جامع شهر بوده وآخرالامر در سال ۵۸۴ هجری رحلت نموده است.[۳۳۱]
أَبو العِزِّ محمَد بن علیّ بن محمّد بستی
وی نیز از صوفیه سیستان بوده وآن قدر فقیر بود که وی را شیخ الفقرای زمانه خود نام برده اند و آخر الامر درسال۵۴۳ در مَرْوَ الرُّوْذ نیشابور وفات نمود.[۳۳۲]
أبو یعلى المقرئ الصوفی البستی
وی از صوفیه زمانه خود بوده است که درنیشابور سکونت داشته وآخرالامر درآن جا وفات نموده است.[۳۳۳]
أبو عبد الله السجزی
عیسى بن شعیب بن إبراهیم بن إسحاق السجزی در سیستان متولد گشته وبعد از اینکه از عالمان صوفیه شد، روانه هرات گشت و درآنجا سکونت گزید وملقب به شیخ صوفیه زمانه خود گردید.[۳۳۴]
درنتیجه صوفیه در این قرن فعالیتشان گسترده بوده است، حتی درنواحی دیگر مانند: نیشابور وهرات تفکرات صوفیه گسترش یافت؛ البته غالب این علما گرایش «اهل حدیث» داشته اند و شاگردی علمایِ حنبلی مذهب را کرده اند.
علاوه بر صوفی مسلکان، شافعی نیز در این قرن دارای علمایی بوده اند- شافعیان فقیه هستند و ممکن است به لحاظ کلامی گرایشهای مختلف داشته باشند -؛ از جمله: عبد الرّحْمن بن عبد اللَّه بن عبد الرحمن أبو محمد النیهیّ که شیخ شافعیه زمانه خود بوده است [۳۳۵]و أبو بکر بن یوسف السجزی که یکی از علمایِ متخصص در فقه واصول اهل سنت و از عالمان دربارِ عهد السلطان غیاث الدین شافعی در دهلی بوده است.[۳۳۶]
علاوه براین عالمان، اهل سنت دارای علمایِ حدیثی، کلامی دیگری بوده اند مانند: ابوالقاسم بستی وی از محدثان زمانه خود در نیشابور بوده ودارای آثاری مانند: کتاب معرفه علوم الحدیث للحاکم أبی عبد الله الحافظ، بروایته عن أحمد بن خلف، عنه،کتاب مناقب سیده النساء فاطمه علیها السلام، للحاکم بروایته عن ابن خلف، کتاب المائه لأبی عبد الرحمن السلمی، بروایته عن أبی القاسم الواحدی عنه، بوده است.[۳۳۷]
درنتیجه در این قرن محدثان اهل سنت مخصوصا «صوفیه» به بلاد اسلامی رهسپار می شدند و هدایت فکری آنجا را بر عهده می گرفته اند.
قرن هفتم
ازاین قرن به بعد، تاریخ کلامی سیستان رو به افول بوده است و تنها عالم سرشناسی که می توان نام برد حسن بن الحسن السجزی الأجمیری است که در این قرن می زیسته و تفکر ات صوفیه را دربلاد شرق اسلامی گسترش داده است. ایشان در سیستان متولد شده و در آن جا مراتب علمی را گذرانده و رهسپار نیشابور گشته است و از استادان آنجا بهره جست سپس از آنجا نیز رهسپار لاهور گردید؛ در نتیجه در آن جا سکونت گزید و سپس روانه دهلی شد و عدّه بسیاری از مردمان آن دیار به سبب او مسلمان شدند وعاقبت در أجمیر سکونت گزید ودر آنجا در سال ۶۲۷ (هجری قمری) رحلت نمود و قبرش مامنِ زائرانی گشت که از بارگاهش تبرک می جستند.[۳۳۸]
۸-۳-۲ جمع بندی فعالیت اهل سنت سیستان
فعالیت متمرکز کلامی اهل سنت در سیستان از قرن دوم هجری آغاز گردید؛ زیرا با حضور خوارج در قرن اول و دوم، باقی فرق اسلامی نتوانستند فعالیت عمده ای از خود به جا بگذارند؛ اما با نابودی و افول خوارج، اهل حدیث سیستان به صورت گسترده فعالیت خود را آغاز نمودند و بزرگترین متفکران اهل حدیث در این دیار به وجود آمدند افرادی مانند: ابو داوود سجستانی، ابن ابی داوود سجستانی، عثمان بن سعید و… این فعالیت همچنان ادامه داشت تا اینکه در قرن چهارم به اوج فعالیت کلامی سیاسی خود رسیده و توانستند عده بسیاری را در سیستان هم مسلک خود قرار دهند. اما در قرن پنجم باقی فرق اهل سنت مانندِ ماتریدیه، معتزله، مرجئه، کرامیه و قدریه در کنار جریان اهل حدیث فعالیت داشته و توانستند عالمان سرشناسی را تقدیم جامعه اهل سنت کنند.در قرن ششم به بعد فعالیت صوفیه سیستان با گرایش اهل حدیث رشد نمود و توانست تفکر غالب این منطقه را به خود اختصاص دهد.
فصل سوّم: اندیشه ها و روش کلامی متکلمان آن دیار
در این فصل درباره اندیشه کلامی متکلمان این دیار بحث می کنیم؛ ترتیب این فصل هم مانند فصل پیشین بر اساس فرقه های گوناگون اسلامی تنظیم شده است.
۱-۳ اندیشه کلامی متکلمان شیعی سیستان
در فصل پیشین شخصیت و آثار متکلمان شیعی بررسی شد در این فصل مهم ترین آراء کلامی این اندیشمندان مورد بحث قرار می گیرد.
۱-۱-۳ شیعیان امامی
الف) آرای کلامی حریز بن عبدالله
امامت : حریز از ولایت مداران اهل البیت (:) بوده است؛ چنانکه حدیث معروف وی در باره ولایت اهل البیت در کتب روایی کلامی شیعه چنین آمده است:
حریز از زراره روایت کرده که اسلام بر پنج چیز استوار است؛ نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، زراره از امام باقر(۷) پرسیدند که کدام یک افضلیت دارد؟ آن حضرت فرمود: ولایت؛زیرا ولایت کلید تمام این امور است.[۳۳۹]
خالی نبودن زمین از امام(۷): یکی دیگر از روایت های کلامی «حریز» این است که در هر زمانی امامی وجود دارد تا مردمان آن عصر را هدایت کند. حریز از محمد بن مسلم نقل کرده است که وی از امام باقر(۷) پرسید که منظور از آیه شریفه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ قَوْمٍ هاد)چیست؟ آن حضرت فرمودند: بدین معناست هر امامی هدایت گر انسان های زمانه خودشان هستند.[۳۴۰]
این ولایت مداری حریز سیستانی باعث شد که در سیستان مورد حمایت شیعیان قرار بگرید و مرجع اعتقادی فقهی شیعیان گردد.
امر بین الامرین: حریز این بحث مهم اعتقادی را مستقیماً از امام صادق نقل کرده است که حضرت بعد از بطلان جبر و تفویض، امر بین الامرین را ثابت نموده است.
همانا مردم درباره مسئله قدر بر سه قسمند؛ عده ایی گمان می کنند که خداوند انسان ها را بر گناه کردن مجبور کرده است، این افراد درباره خدا ظلم کرده اند و کافرند؛ عده ای قائل به تفویضند،این افراد نسبت به سلطنت خدا کوتاهی کرده اند؛ در نتیجه کافرند؛ عده دیگری قائلند که خداوند، بندگانش را به چیزی تکلیف کرده است که نسبت به آن قادرند و آنچه در توان بندگان نبوده تکلیف نکرده است؛ این بندگان وقتی کار نیکویی انجام می دهند ستایش خدا را گویند و هنگاهی که مرتکب خطا شوند استغفار کنند، چنین اعتقادی نیکوست و آنان مسلمانند.[۳۴۱]
آری خداوند نسبت به همه امور توانایی دارد ولی آدمی را به انجام آن اجبار نمی کند؛ چنانکه حریز حدیث دیگری در این باره نقل کرده است که امام باقر می فرمایند: «هیچ چیزی در آسمان ها و زمینیافت نمی شود مگر اینکه دارای این هفت خصلت باشد؛ مشیت و اراده و قدر و قضا و اذن و کتاب خدا و اجل؛ بنابراین اگر کسی هر کدام از اینها را نپذیرد کافر است».[۳۴۲]
ب) آرای کلامی حبیب سیستانی
امامت: ایشان مستقیماً از امام باقر(۷) چنین نقل کرده است که اگر کسی اطاعت از غیر امام نماید اعمالش قبول نخواهد شد و عذاب الهی آن را در بر می گیرد.« وی از امام باقر نقل می کند که خداوند عذاب می کند انسانی که- و لو این شخص با تقوا باشد- تحت ولایت امامی باشد که آن امام را خدا انتخاب نکرده باشد؛ خداوند می بخشد انسانی که – و لو این شخص ظالم باشد-تحت فرمان امامی باشد که از سوی خدا انتخاب شده باشد».[۳۴۳]
اعتقاد به وجود عالم ذر: قبل از آن که دیدگاه حبیب سجستانی را توضیح دهیم به صورت اختصار درباره «عالم ذر» سخن می گوییم:
دیدگاه های مختلف در رابطه با عالم ذر
برخی «عالم ذر» را پیمان تکوینی خدا با انسان می دانند؛ چنانکه نویسنده کنز الدقائق چنین می گوید: « خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانههای یگانگی خود را به انسان نشان میدهد و آنان را بر این امر گواه میگیرد؛ گویا میفرماید: (أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ) و انسانها با زبان حال پاسخ می دهند: (بَلی شَهِدْنا) پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است».[۳۴۴]
اما برخی دیگر ، عالم ذر را عالمی غیر از تکوین می دانند و معتقدند که خداوند همه انسان ها را در عالمی پیش از عالم دنیا جمع نموده است.[۳۴۵]
حبیب سجستانی از کسانی است که معتقد به عالم ذر بوده است؛ بدین صورت که انسان ها قبل از ورود به دنیا با بدن های ذری در عالمی به نام عالم ذرّ جمع شده اند و در این عالم، درباره ربوبیت خدا از انسان ها پیمان گرفته اند. [۳۴۶]