ناکامیِ دولتِ بوش از مقابله و برخورد با القاعده و طالبان
مقابله ای همه جانبه با بزرگ ترین تهدید علیه ایالات متحده
شکل ۱۴: مفصل بندیِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۰۹ در مورد افغانستان
شکل ۱۵: مدلِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۰۹ در مورد افغانستان
دیگری (ها):
۱- القاعده و طالبانِ که در حالِ قدرت گیریِ مجدّد هستند. ۲- متحدانِ افراط گرایِ القاعده که در پاکستان دارایِ پناهگاه هایی امن هستند.
مرز ضدیّتی
θ = θ = θ = θ = θ = θ
در خطر بودنِ امنیّتِ ملّیِ آمریکا از جانبِ افغانستان و پاکستان
موردِ تجاوز قرار گرفتنِ وطن
از دست رفتنِ جانِ شهروندانِ آمریکایی
مقابله با طالبانِ در حالِ قدرت گیریِ مجدّد
متلاشی، نابود و مغلوب کردنِ القاعده و متحدانِ افراط گرایش
حفظ و پاسداری از منافع و امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده
شکل ۱۶: مفصل بندیِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۱۲ در مورد افغانستان
شکل ۱۷: مدلِ گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور در سال ۲۰۱۲ در مورد افغانستان
دیگری (ها):
۱- جمهوری خواهانی که به شیوه ای که حاکی از مسئولیت ناپذیری و ناآگاهی شان است، حکومتی را در افغانستان به قدرت رساندند که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ بر عهده گیریِ کاملِ مسئولیت ها است؛ جمهوری خواهانی که با این اقدام شان، و با حسِ ناسپاسی شان نسبت به دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان، سببِ به هدر رفتنِ این دستاوردها می شوند. . ۲- حکومتِ افغانستان که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ به عهده گیریِ کامل و یکبارۀ مسئولیت هاست.
مرز ضدیّتی
θ = θ = θ = θ = θ = θ = θ
پایان پذیریِ مرحله به مرحلۀ جنگ و مأموریّتِ آمریکاییان در افغانستان
اطمینان حاصل کردن از محفوظ ماندنِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان
آغازِ فصلی جدید از رابطۀ میانِ دو کشورِ آمریکا و افغانستان
همکاریِ برابرانه میانِ دو دولتِ مستقلِ آمریکا و افغانستان
نقشِ حمایتیِ ایالات متحده در افغانستان
آموزش، مشاوره و کمک دادنِ نیروهایِ نظامیِ بین المللی به افغان ها و جنگیدن هم دوشِ آنان
بهره مندیِ مردمِ افغانستان از فرصت و فردایی تازه
فصل ششم
نتیجه گیری
نتیجه گیری
ما در تحقیقِ حاضر کوشیدیم تا از یک سو، از تحلیلِ بینامتنیِ مدّنظرِ فرکلاف بهره جسته، و امورِ “طبیعی جلوه داده شده” در گفتمانِ اوباما را آشکار سازیم. نتیجۀ این چنین تحلیلی در موردِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما در قبالِ عراق حاکی از این امر است که این سیاست ها و راهبردها در دورانِ ریاست جمهوریِ وی نسبت به دورانِ پیش از آن، یعنی، دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری، دارای ‘گشتی’ اساسی نشده اند، محورها و اصولِ یکسانی را دنبال می نمایند، و عمدتاً متمرکز بر پایان دادنِ جنگ در عراق می باشند. نکتۀ حائزِ اهمیّت این که اوباما با اصلِ جنگ و مداخلۀ نظامیِ ایالات متحده در سایرِ کشورها ضدیّتی ندارد، چنان که حضورِ نظامیِ آمریکا در افغانستان را ضرورتی برایِ امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده و صلح و امنیّتِ خاورمیانه می داند. به طور کلّی باید بگوییم که وجه افتراق و تمایزِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما از سیاست ها و راهبردهایِ جمهوری خواهان بر سرِ اولویتی است که اوباما برایِ جنگ در افغانستان قائل است، در حالی که دولتِ بوش سیاستِ کاملاً معکوسی را در قبالِ جنگ در عراق و افغانستان در پیش گرفت. ما با بهره گیری از نظریه- روشِ تحلیلِ گفتمانیِ مدّنظرِ لاکلاو و موف نیز نشان دادیم که دالِّ برتر در گفتمانِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری، ‘به پایان رسانیدنِ “مسئولیت پذیرانۀ” جنگِ عراق’، و در گفتمانِ اوبامایِ رئیس جمهور، ‘به رسمیّت شناختنِ حاکمیّتِ عراق’ است؛ یعنی، نقاطِ گره گاهی، یا همان نقاطی که در زمینۀ گفتمانِ اوباما آن چنان از موقعیّتی برتری برخوردار گردیدند که شش وقتۀ گفتمانی حولِ هر یک از آنان مفصل بندی شدند. هم چنین، در مفصل بندی و مدلِ گفتمانِ اوباما مشاهده نمودیم که او در دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری، ‘جمهوری خواهان’، و در دورانِ ریاست جمهوری اش، ‘نظام هایِ استبدادیِ حاکم بر عراق’ را با مشخّص ساختنِ مرزی ضدیّتی، به عنوانِ “دیگری ها” تعریف نمود.
ما با بهره گرفتن از تحلیلِ بینامتنیِ مدّنظرِ فرکلاف به این نتیجه رسیدیم که سیاست ها و راهبردهایی را که اوباما در دورانِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری و ریاست جمهوری اش در قبالِ افغانستان در پیش گرفته است، بر طرحِ امورِ ضروری و الزامی ای استوارند که در پیش گیریِ آن ها تعهد و مسئولیت پذیریِ دولتِ ایالات متحده را در قبالِ حفظِ امنیّتِ مردمِ آمریکا و در قبالِ حفظِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان نشان خواهد داد. هم چنین دیدیم که اوباما جمهوری خواهان را به سببِ غفلت از این امورِ ضروری و الزامی موردِ نکوهش و سرزنش قرار داده، آنان را به عنوانِ کسانی در اذهانِ مخاطبان برجسته و پُررنگ می سازد که نسبت به حفظِ امنیّتِ مردمِ آمریکا و حفظِ دستاوردهایِ سربازانِ آمریکایی در افغانستان مسئولیت ناپذیر بوده، در خود تعهدی را نسبت به این امور احساس نمی نمایند. ما از سوی دیگر کوشیدیم تا به ارائۀ مفصل بندیِ گفتمانِ اوباما براساسِ نظریه لاکلاو و موف بپردازیم. همان گونه که دیدیم، نقاط گره گاهی یا دال هایِ برتر در مفصل بندیِ گفتمانِ اوباما- چه در دورانِ نامزدی اش برای ریاست جمهوری، و چه در دورانِ ریاست جمهوری اش- ضرورت ها و الزامیّت هایی هستند. در گفتمانِ دورانِ نامزدیِ ریاست جمهوریِ اوباما و در گفتمانِ ابتدایِ دورانِ ریاست جمهوری اش، اعزامِ تعدادِ بیشتری از سربازان به افغانستان، و در گفتمانِ انتهایِ دورانِ ریاست جمهوری اش، خاتمه دادنِ مرحله به مرحله به جنگِ افغانستان، و تفویضِ تدریجیِ مسئولیت ها و نقش هایِ اصلی به خودِ حکومتِ افغان به عنوانِ اموری ضروری و الزامی مطرح می شوند. این امورِ ضروری و الزامی که در حقیقت نقاط گره گاهی و دال هایِ برترِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهایِ اوباما هستند، تأثیری هژمونیک و تمامیّت خواهانه را بر سایرِ وقته هایی اعمال می کنند که حولِ آنان مفصل بندی شده اند. این چنین تأثیری سبب می شود تا سایرِ وقته ها تا حدودی خصلتِ شناورِ خود را از دست دهند. این امر سببِ تبدیل گشتنِ موقعیّت هایِ وابسته یا وقته ها به اجزائی از شبکۀ ساختاریافتۀ معنا می گردد. هم چنان که دیدیم، در گفتمانِ سیاست ها و راهبردهای اوباما در قبالِ افغانستان در دورانِ نامزدی اش برای ریاست جمهوری، ‘القاعده و طالبان’، ‘حکومتِ افغانستان’، ‘حکومت پاکستان’ و ‘دولتِ بوش و جمهوری خواهان’ به عنوانِ “دیگری ها” مشخّص شدند؛ چرا که: ۱- القاعده و طالبان از حدِّ خود تجاوز نموده، و به شکلِ وحشیانه ای به نیروهایِ نظامیِ آمریکایی حمله می کنند، ۲- این امر مشخّص نیست که آیا حکومت افغانستان در راستایِ خواسته هایِ مردم اش عمل می کند یا خیر، ۳- حکومتِ پاکستان برایِ از بین بردنِ پناهگاه هایِ امنِ القاعده و طالبان هیچ اقدامی ننموده است، و ۴- دولت بوش و جمهوری خواهانْ امنیّتِ ملّیِ ایالات متحده را به خطر انداخته اند. اوباما در ابتدایِ دورانِ ریاست جمهوری اش (۲۰۰۹)، القاعده و طالبان را به سببِ این که در حالِ قدرت گیریِ مجدّد هستند و متحدانِ افراط گرایِ القاعده را که در پاکستان دارایِ پناهگاه هایی امن هستند به عنوانِ“دیگری ها” تعریف نمود. دیگری هایی که در انتهایِ دورانِ ریاست جمهوریِ وی (۲۰۱۲) به عنوانِ “دیگری ها” تعریف شدند، عبارت بودند از: ۱- جمهوری خواهانی که حکومتی را در افغانستان به قدرت رساندند که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ بر عهده گیریِ کاملِ مسئولیت ها است، و ۲- حکومتِ افغانستان که فاقدِ شایستگی و کفایتِ لازم برایِ به عهده گیریِ کامل و یکبارۀ مسئولیت هاست.
پیوست
پیوست
-
- We are currently spending $10 billion a month in Iraq when they have a $79 billion surplus. It seems to me that if we’re going to be strong at home as well as strong abroad, that we have to look at bringing that war to a close.
-
- And not to mention that we are still spending $10 billion a month … at a time when we are in great distress here at home….
-
- … [W]e are borrowing money from overseas to try to finance just some of the basic functions of our government.
-
- …. [T]his is an area where Senator McCain and I have a fundamental difference because I think the first question is whether we should have gone into the war in the first place.
-
- Now six years ago, I stood up and opposed this war at a time when it was politically risky to do so because I said that not only did we not know how much it was going to cost, what our exit strategy might be, how it would affect our relationships around the world… because we hadn’t finished the job in Afghanistan. … I thought that it was going to be a distraction.
-
- The war started in 2003, and at the time when the war started, you said it was going to be quick and easy. You said we knew where the weapons of mass destruction were. You were wrong. You said that we were going to be greeted as liberators. You were wrong. You said that there was no history of violence between Shiite and Sunni. And you were wrong. And so my question is… if the question is who is best-equipped as the next president to make good decisions about how we use our military, how we make sure that we are prepared and ready for the next conflict…
-
- …. [ L]et’s talk about this troop funding issue… Senator McCain opposed funding for troops in legislation that had a timetable, because he didn’t believe in a timetable. I opposed funding a mission that had no timetable, and was open- ended, giving a blank check to George Bush. We had a difference on the timetable. We didn’t have a difference on whether or not we were going to be funding troops. We had a legitimate difference…
-
- And the strategic question that the president has to ask is not whether or not we are employing a particular approach in the country once we have made the decision to be there. The question is, was this wise?
-
- … I think the lesson to be drawn is that we should never hesitate to use military force, and I will not, as president, in order to keep the American people safe. But we have to use our military wisely. And we did not use our military wisely in Iraq.
-
- … [T]he war on terrorism started in Afghanistan and it needs to end there. But we can’t do it if we are not willing to give Iraq back its country. Now, what I’ve said is we should end this war responsibly. We should do it in phases. But in 16 months we should be able to reduce our combat troops… and bolster our efforts in Afghanistan so that we can capture and kill bin Laden and crush al Qaeda.
-
- We’ve spent over $600 billion so far, soon to be $1 trillion. We have lost over 4,000 lives. We have seen 30,000 wounded, and most importantly, from a strategic national security perspective, al Qaeda is resurgent, stronger now than at any time since 2001. We took our eye off the ball.