“
نظریه لذت جویی[۴۹]
پدیده لذت جویی افراد را بر میانگیزد که از عوامل رنج آور دوری کنند و به آنهایی توجه و علاقه پیدا کنند که شادی بخش باشند. اپیکور[۵۰] نماینده این نظریه چنین میپندارد که هر عامل مسرتبخش و شادکننده با طبع انسان سازگار است و او را به تکرار و ادامه آن علاقمند میسازد. به عقیده مککلهلند وقتی محرکها با یک موقعیت خوش و مطبوع ارتباط یابند در مرتبههای بعد گرایش دارند که همان پیوند تجدید شود(پارسا، ۱۳۸۹).
دیدگاه زمینهای[۵۱]
لرنر[۵۲](۱۹۹۵) الگویی از عوامل مختلف که با هم تعامل دارند و بر رشد فرد اثر میگذارند ارائه داده است. عوامل به گونهای بسیار پیچیده با یکدیگر الگوی تعاملی پویایی را ترسیم میکنند که تعیینکننده رشدشناختی فرد و رفتار او میباشند. لرنر این عوامل را شامل ویژگیها و صفات فردی، خانواده، مدرسه، همسالان، محله، جامعه و محیطهای طبیعی و فرهنگ میداند. پس بر اساس دیدگاه زمینهای، انگیزش تحصیلی دانشآموز که یک صفت شناختی است و از طریق مجموعهای از عوامل که با هم در تعامل میباشند، تعیین و متحول میشود. با عنایت به این برداشت به بررسی و تعیین عوامل مؤثر بر انگیزش تحصیلی میپردازیم. پژوهشهای مختلفی حاکی از نفوذ و تاثیر روابط خانوادگی در رشد تحصیلی کودکان است. در یک مطالعه طولی در مورد تاثیر عوامل مختلف خانوادگی و آموزش بر روی نتایج تحصیلی گروههای مختلف دانشآموزی با بررسی متغیرهای جمعیت شناختی و درون دادهای آموزشگاهی، آن ها به این نتیجه رسیدند که پیشرفت تحصیلی دانشآموزان با مؤلفههایی در ارتباط هستند. این دیدگاه که از دیدگاههای تعاملی در روانشناسی است بر تعامل یچیده بین فرد و محیط زندگی در شکل گیری رفتار تأکید دارد. در این دیدگاه اظهار نظر در مورد رفتار فرد تنها باید احتمالی باشد، این بدان معنی است که اگر بتوانیم چهار عامل عمده در رشد شناختی یعنی موقعیت فیزیکی(برای مثال خانه یا مدرسه) محیط اجتماعی، خصوصیات فردی و زمان را دقیق شناسایی نماییم، با احتمال بیشتری میتوانیم ویژگیهای رفتاری فرد را پیشبینی کنیم(شهر آرای،۱۳۸۴).
۲-۱-۲-مؤلفه های مرتبط با انگیزش تحصیلی
باورها[۵۳]
باورها و تصورات دانشآموزان نسبت به اهمیت و جایگاه یادگیری، شناخت و آگاهی از توانمندی و مهارت خود در انجام تکالیف و فعالیتهای مربوط به تحصیل و مدرسه و احساسات و واکنشهای عاطفی نسبت به اینگونه فعالیتها میتوانند به علاقهمندی دانشآموز به یادگیری و تحصیل کمک کند. از جمله صفات فردی که میتواند بر انگیزشتحصیلی دانشآموز اثرگذار باشد نگرشها میباشند( کاوسیان و همکاران، ۱۳۸۶). نظام باورها در انسانها از یک سو سبب بهبود رفتار، کسب سلامت، پیشرفت در زمینههای مختلف، رضایت و خشنودی در زندگی شده و کیفیت زندگی انسانها را ارتقا میدهد. اما از سوی دیگر به نظر میرسد بسیاری از مشکلات و مسایلی که افراد در زندگی با آن ها دست به گریبان هستند، ناشی از ناکارآمدی نظام باورهای آنان است و رابطه نزدیکی با باورهای ناکارآمد افراد در مورد خودشان و عدم اطمینان آن ها به تواناییهایشان دارد(مجیدیان، ۱۳۸۴؛ نقل از نجمی،۱۳۸۷). پنتریج(۲۰۰۰)، با تأکید بر آن که فرایندهای خود نظمدهی مشتمل بر شناخت، انگیزش و عاطفه و رفتار است، توضیح میدهد که در حیطه شناخت، راهبردهای شناختی و فراشناختی اشاره بر نحوه یادگیری و نظارت بر این فرایند دارند. در حیطه انگیزش و عاطفه، باورهای انگیزشی فرد قرار دارند که مشتمل بر خودکفایی و ارزش تکلیف هستند. افزون بر آن علائق فرد و واکنشهای عاطفی منفی او به خود و تکلیف و نیز هر گونه راهبردی که امکان دارد در جهت کنترل و هدایت انگیزش و عاطفه باشد، در این حیطه قرار میگیرد. حوزه رفتار، مبین تلاش عمومی فرد است که در تکالیف معین به صورت اصرار و پافشاری بر حل تکلیف، کمک طلبی و گزینش رفتار نشان داده میشود(صالحی و همکاران، ۱۳۹۱).
نگرش[۵۴]
نگرش، پدیده روانشناختی پیچیدهای میباشد که عناصر ارزشی و عاطفی در آن پررنگ است. نگرش بنابر نظر فریدمن[۵۵](۱۹۷۰ به نقل از سید محمدی،۱۳۷۷) نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و یک تمایل به عمل است و وقتی که شکل میگیرد، اصل ثبات شناختی آن اهمیت فزایندهای پیدا میکند و به کندی در معرض تغییر قرار میگیرد. از جمله نگرشها در زمینه تحصیلی، نگرش به مدرسه و ادامه به تحصیل است. نگرش به مدرسه در فرایند تحصیل به تدریج شکل میگیرد و بر عملکرد تحصیلی به طور کلی تاثیر گذار است. این نگرش میتواند مثبت یا منفی باشد، مثلا ممکن است دانشآموز، مدرسه را مکان جالب و مناسبی بیابد که برایش خوشآیند است و یا این که مدرسه مکانی ملالآور و خستهکننده است که از آن نفرت دارد. این نوع نگرش کل فرایندهای مدرسه از جمله کلاس درس، معلمان، بچه های مدرسه وکلیه فعالیتها و علاقهمندی به یادگیری را تحت نفوذ خود دارد. نگرش دانشآموزان به ادامه تحصیل نیز از طریق تجارب تحصیلی تشکیل شده و سازمانیافته میشود و مسئول هدایت تحصیلی او میگردد(ثنایی و همکاران،۱۳۷۵).
خودپنداره [۵۶]
“