-
- پرستاران برای حل مسائل و مشکلات بیماران به بهترین نحو ممکن، به مهارت های سطح بالای تفکر و حل مسئله نیاز دارند (۱ و ۲)
- مهارت های حل مسئله و تصمیم گیری مبتنی بر دانش جزء رفتارهای مورد انتظار دانشجویان پرستاری است (۱۵)
- آموزش پرستاری جهت توسعه مهارت حل مسئله، باید فرصتی را برای دانشجویان فراهم نماید تا در پایان دوره آموزش کارشناسی پرستاری مجهز به مهارت های سطح بالای تفکر و حل مسئله باشند (۱).
- حل مسئله به عنوان یک نیروی قوی در سازگاری با نیازها و رویدادهای روزانه زندگی مطرح بوده و با تمرکز بر نقش عوامل فردی، تاثیرات محیطی و زمینه های فرهنگی جوامع مختلف، در افراد تثبیت می شود (۹).
تعریف واژه های کلیدی :
Pمهارت حل مسئله
تعریف نظری: فرایندی نظام مند که بر تحلیل موقعیت و مشکل تمرکز دارد و عبارت از مهارت شناسایی مشکل و طی کردن مراحل لازم برای حل مشکل می باشد. این مهارت شامل توانایی های استفاده از فرایند هایی است که جهت غلبه بر موانع و دستیابی به اهداف مطلوب به اشخاص کمک می کند و شامل سه مولفه ی اعتماد به خود در حل مسئله، شیوه اجتناب- نزدیکی به مسئله و کنترل شخصی می باشد(۱).
تعریف عملی: منظور از مهارت های حل مسئله در این پژوهش، مجموعه امتیازاتی است که واحدهای مورد پژوهش از پاسخ گویی به سوالات ابزار مهارت های حل مسئله ی هپنر و پیترسون[۱۹] (۱۹۸۲) کسب می کنند. این ابزار دارای ۳۲ عبارت بوده، پاسخ این عبارات در مقیاس لیکرتی تنظیم شده است و با سه مؤلفه ی اعتماد به خود در حل مسئله، شیوه اجتناب- نزدیکی به مسئله و کنترل شخصی، شیوه رویارویی یا تطابق با مشکل را بررسی می کند. دامنه ی نمره کل، از ۳۲ تا ۱۹۲ متغیر می باشد که نمره ی پایین تر از میانگین، نشان دهنده ی ارزیابی مثبت از توانایی حل مسئله ی فرد و مهارت حل مسئله ی بالاتر است.
Pاعتماد به خود در حل مسئله
تعریف نظری: بیانگر اعتقاد فرد به توانایی خود در حل مشکلات است (۳۲).
تعریف عملی: در این پژوهش، این عامل، با بهره گرفتن از عبارات ۵- ۹- ۱۰- ۱۱- ۱۸- ۲۱- ۲۲- ۲۵- ۳۰- ۳۱- ۳۲ ابزار حل مسئله ی هپنر و پیترسون اندازه گیری می شود. دامنه ی نمره دهی آن، از ۱۱ تا ۶۶ متغیر بوده و نمره ی پایین تر از میانگین، نشان دهنده ی اعتماد به نفس بالاتر دانشجو در حل مسائل و مشکلات است.
Pشیوه اجتناب- نزدیکی به مسئله
تعریف نظری: بیانگر تمایل فرد برای رد شدن از کنار مشکلات به جای مقابله با آن ها و یا تمایل به مقابله رودررو با آن ها است (۳۲).
تعریف عملی: این عامل، با بهره گرفتن از عبارات۱- ۲- ۴- ۶- ۷- ۸- ۱۲- ۱۴- ۱۵- ۱۶- ۱۷- ۱۹- ۲۰- ۲۶-۲۷- ۲۸ ابزار حل مسئله ی هپنر و پیترسون اندازه گیری می شود. دامنه ی نمره دهی آن، از ۱۶ تا ۹۶ متغیر بوده و نمره ی پایین تر از میانگین، بیانگر تمایل بیشتر فرد برای مقابله با مسائل به جای اجتناب از آن ها است.
P کنترل شخصی
تعریف نظری: استفاده از راهکار های متنوع و متفاوت در کنترل رفتار و هدفداری در فرایند حل مسئله است (۳۲).
تعریف عملی: این عامل نیز، با بهره گرفتن از عبارات ۳- ۱۳- ۲۳- ۲۴- ۲۹ ابزار حل مسئله ی هپنر و پیترسون اندازه گیری می شود. دامنه نمره دهی آن، از ۵ تا ۳۰ متغیر بوده و نمره ی پایین تر از میانگین، نشان دهنده ی توانایی بالاتر در کنترل شخصی است.
P عوامل فردی- اجتماعی
تعریف نظری: عواملی که به مشخصات فردی یک فرد مربوط می شود که شامل ویژگی های دموگرافیکی است. ویژگی های دموگرافیکی، مجموعه ای از حالات، کیفیت و مشخصات بخصوصی است که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کند (۳۳). براساس مطالعات مختلف، عوامل فردی- اجتماعی مرتبط با مهارت های حل مسئله شامل سن، جنس، سطح تحصیلات والدین و وضعیت اشتغال آن ها، سطح درآمد ماهیانه، انجام ورزش به طور منظم، سابقه ی مصرف سیگار و الکل، وضعیت سکونت، میزان رضایت از ارتباط با دوستان و همسالان، موفقیت درک شده ی فرد در حل مسائل و مشکلات و نوع رفتار والدین از دیدگاه فرد می باشد (۱، ۹، ۱۵، ۲۰، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۳۴).
تعریف عملی: در این پژوهش تعریف عملی همان تعریف نظری است که با بهره گرفتن از پرسشنامه تهیه شده، مورد سنجش قرار گرفته است.
P عوامل آموزشی
تعریف نظری: عوامل آموزشی عبارت از عواملی مانند فراگیر، فراده، برنامه، محیط و تجهیزات آموزشی در دانشگاه می باشد که آموزش فراگیران را تحت تاثیر قرار می دهد(۲۵). براساس مطالعات مختلف، عوامل آموزشی مرتبط با مهارت های حل مسئله شامل سال تحصیلی، شرکت در کلاس های مهارت های زندگی، میزان موفقیت درک شده ی فرد در مهارت های حرفه ای، بالینی و در امر تحصیل می باشد (۱، ۹، ۱۵، ۱۹، ۲۴، ۲۷).
تعریف عملی: در این پژوهش تعریف عملی همان تعریف نظری است که با بهره گرفتن از پرسشنامه تهیه شده، مورد سنجش قرار گرفته است.
P انگیزش تحصیلی
تعریف نظری: انگیزش تحصیلی به رفتارهایی اطلاق می شود که منجر به یادگیری و پیشرفت می شود (۳۰) و عبارت از تمایل فراگیر است، به آن که کاری را در قلمرو خاصی به خوبی انجام دهد و عملکردش را بطور خودجوش ارزیابی کند (۳۱).
تعریف عملی: منظور از انگیزش تحصیلی در این پژوهش، مجموعه امتیازاتی است که واحدهای مورد پژوهش از پاسخ گویی به سوالات پرسشنامه مقیاس انگیزش تحصیلی[۲۰] والرند[۲۱] (۱۹۹۲) کسب می کنند. این ابزار بر مبنای نظریه خودتعیین کنندگی دسی و ریان[۲۲] طراحی شده و شامل ۲۸ پرسش می باشد و پاسخ این پرسش ها در مقیاس لیکرتی تنظیم شده است. سه بعد انگیزش درونی[۲۳]، انگیزش بیرونی[۲۴] و بی انگیزشی[۲۵] را می سنجد و نمره ی بالاتر در هر بعد، بیانگر کاربرد بیشتر آن بعد در فرد است.
محدودیت های پژوهش :
وضعیت روحی و روانی دانشجویان به هنگام پاسخگویی به سوالات که غیر قابل کنترل می باشد.
فصل دوم
این فصل از پژوهش مشتمل بر دو بخش چهارچوب پژوهش و مروری بر مطالعات انجام شده است.
چهارچوب پژوهش :
چهارچوب این پژوهش پنداشتی است که براساس مفهوم حل مسئله استوار می باشد و در راستای آن تعریف حل مسئله، مراحل حل مسئله و عوامل مرتبط با آن با تاکید بر کسب این مهارت ها در آموزش پرستاری مورد بحث قرار می گیرد.
علاقه به مهارت های فکری، پدیده ای است که در تاریخ تعلیم و تربیت ریشه دارد، اما متاسفانه امروزه آموزشگاه ها توجه خود را به انتقال اطلاعات و حقایق علمی معطوف می کنند (۳۵). امروزه در مواجهه با مسائل جدید، بهره گیری از تفکر قالبی و روش های معمولی و سنتی مفید نیستند (۳۶). در تمام طول تاریخ آموزش و پرورش، حل مسئله یکی از هدف های مهم آموزشی به شمار می آمده و یکی از خواسته های معلمان و والدین برای کسب توانایی حل مسئله از سوی دانش آموزان بوده است. روانشناسان و نظریه پردازان مختلف نیز همواره بر اهمیت فعالیت های وابسته به حل مسئله در ایجاد یادگیری مفید و مؤثر تاکید داشته اند (۲۱). مفهوم زندگی چیزی جز مواجهه با مسائل و کوشش برای فهم و حل آن ها نیست (۳۷). مسئله عموماَ در موقعیتی نامعین و متناقض ایجاد می شود و تعیین کننده ی فاصله ی وضعیت موجود با وضعیت مطلوب است (۳۵). خنیفر می نویسد: آدمی با سرمایه های وجودی خویش می تواند احساسات، افکار، هیجانات و ادراکات خود را تحلیل و بررسی نماید و مطلوب ترین راه را برای ادامه ی حیات برگزیند (۱۱).
افراد در برخورد با مشکلات، در هر سطحی از پیچیدگی و اهمیت که باشد، با یکدیگر تفاوت هایی دارند، اما غالباَ برای مقابله با این مشکلات از روش ها و فنون خاصی بهره می برند. حل مسئله راهبرد مقابله ای مهمی است که می تواند فرد را قادر سازد تا موقعیت مشکل آفرین زندگی روزمره و تاثیر هیجانی آن را به خوبی مهار کند و از این طریق تنیدگی روانشناختی را به حداقل برساند و یا از آن پیشگیری نماید. سبک های مقابله ای و حل مسئله ی افراد در برابر مشکلات و مسائل زندگی متفاوت است. برخی افراد هنگام مواجهه با مشکلات می کوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و با بهره گرفتن از راهبردهای مؤثر، با موقعیت موجود مقابله کنند، اما عده ای دیگر در مواجهه با مشکلات به جای مقابله در جهت کسب سازگاری، به روش های مختلفی مانند کناره گیری، افسردگی، پناه بردن به الکل و مواد مخدر و … از رویارویی و برخورد با مشکلات اجتناب می کنند. (۳۸). به اعتقاد آلتون[۲۶]، انسان ها مشکلات را به کمک دانش، ارزش ها و مهارت ها، حل می کنند و بخشی از این فرایند، توسعه ی ویژگی های فردی مثل شجاعت، خود کنترلی، تصمیم گیری خوب و ملاحظه ی دیگران است (۳۴).
توانایی حل مسئله، جزء مهارت های اساسی زندگی است. فرایند نظام مندی است که بر تحلیل موقعیت مشکل تمرکز دارد. سیف در تعریف مسئله می نویسد: زمانی که یادگیرنده با موقعیتی رو به رو می شود که نمی تواند با بهره گرفتن از اطلاعات و مهارت هایی که در آن لحظه در اختیار دارد به آن موقعیت سریعاَ پاسخ دهد یا وقتی هدفی دارد و هنوز راه رسیدن به آن را نیافته است، گفته می شود با یک مسئله رو به رو شده است (۲۱). بیابانگرد حل مسئله را یافتن راه حلی مناسب برای رسیدن به هدف می داند (۳۹). از نظر سیف، حل مسئله، تشخیص و کاربرد دانش و مهارت هایی است که منجر به پاسخ درست یادگیرنده به موقعیت، یا رسیدن او به هدف مورد نظرش می شود. به عقیده ی او عنصر اساسی حل مسئله، کاربرد دانش و مهارت های از قبل آموخته شده در موقعیت های جدید است (۲۱). در واقع؛ در مشکل گشایی، برای دستیابی به هدفی می کوشیم که برای آن هیچ وسیله ی از پیش آماده ای در دست نداریم؛ باید آن هدف را به هدف های فرعی و شاید باز هم به هدف های کوچکتر تجزیه کنیم تا سرانجام به وسایل لازم دست یابیم (۷). آلتون به نقل از بکر و فندلر[۲۷] می نویسد: حل مسئله، مهارت اساسی شناخت مسئله و طی کردن گام های حل آن است (۳۴).
در حقیقت؛ حل مسئله روشی است که افراد می توانند برای برخورد با چالش های زندگی از آن استفاده نمایند. این مهارت مستلزم راهبردهای هدفمند و ویژه ای است که فرد به وسیله ی آن مشکلات زندگی را تعریف می کند، در مورد راه حل تصمیم می گیرد، راهبردهای حل مسئله را انجام داده و بر آن نظارت می کند (۳۸). به عبارت دیگر، این مهارت بر یک فرایند رفتاری- شناختی دلالت دارد که پاسخ های بالقوه مؤثر را برای یک موقعیت مشکل ساز، فراهم آورده و احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان پاسخ های متعدد افزایش می دهد (۱).
ادیر[۲۸] معتقد است: انسان ها به سه نوع تفکر کاربردی نیاز دارند که عبارتند از: تصمیم گیری، حل مسئله و تفکر خلاق که این سه مورد تا حد قابل توجهی با یکدیگر همپوشانی دارند. هدف فرایند حل مسئله، معمولاَ رسیدن به راه حل، پاسخ یا نتیجه گیری است (۴۰). توجه به این مسئله مهم است که تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله هر دو به عنوان مهارت های ذهنی سطح بالا شناخته می شوند. مهارت حل مسئله زیر مجموعه ای از تفکر انتقادی بوده و راهکارهای مشابهی را به کار می گیرد. گرچه مرز بین این دو مهارت نامشخص است، اما هدف حل مسئله، ارائه ی راه حل برای مشکلات ساختارمند است، در حالیکه تفکر انتقادی برای مشکلات بدون ساختار، راه حل های منطقی ارائه می دهد (۱).
حل مسئله ریشه ای تاریخی در روانشناسی آموزشی دارد. اولین بار ثورندایک[۲۹] در سال ۱۸۷۹ دیدگاه های خود را مطرح کرد. او پس از سال ها مطالعه و آزمایشات تجربی نتیجه گرفت که حل مسئله در اثر تفکر و دلیل صورت نمی گیرد، بلکه از طریق یادگیری آزمون و خطا رخ می دهد (۴۱). گانیه[۳۰]، حل مسئله را بالاترین سطح یادگیری می داند. طبق نظریه ی وی، فراگیر از ترکیب قاعده های ساده، قاعده های سطح بالاتری درست می کند که این خود منجر به حل مسئله می شود. بنابراین، در حل مسئله، یادگیری های قبلی فرد، به ویژه قواعد و اصولی که او قبلاَ آموخته است، باید به طریقی تازه با هم ترکیب شوند. در واقع، حل مسئله به عنوان یک فعالیت عالی ذهنی نوعی یادگیری است که در آن تعریف و شرایط یادگیری مصداق پیدا می کند(۴۲).
مهارت حل مسئله که از نظر اندیشمندان، در بالاترین سطح از فعالیت های شناختی انسان قرار دارد، نیازمند یک سلسله فعالیت های تخصصی و داشتن بسیاری از توانمندی های شخصیتی است. (۱۱).
حل مسئله به عنوان یک روش علمی، نیازمند تفکر منطقی و خلاق است. بسته به ماهیت مسئله، تجربه، دانش و توانایی ذهنی فرد حل کننده و گزینه ی انتخاب شده برای حل، روش های حل مسئله متفاوت هستند (۳۴). گام های حل مسئله نیز در منابع موجود، به شکل های مختلفی مطرح شده اند، با این وجود چهارچوب کلی فرایند حل مسئله مشابه است. ۶ گام اصلی این فرایند شامل موارد زیر است:
۱) جمع آوری اطلاعات: گردآوری بیشترین اطلاعات در دسترس و مرتبط با مسئله. این مرحله بسیار مهم است. برخی از افراد، فرایند حل مسئله را شروع می کنند بدون آنکه وقت کافی برای جمع آوری اطلاعات درباره مشکل صرف کنند. این امر که شروع کار با جمع آوری اطلاعات و درون دادها از منابع مختلف باشد، بسیار حائز اهمیت است. کوتاه کردن این مرحله به منظور صرفه جویی در وقت، بعداَ مشکل ایجاد خواهد کرد.
۲) تعریف مشکل: فرد با جمع آوری اطلاعات بیشتر، مسئله را به صورت یک عبارت یا جمله ی کوتاه تعریف می کند. این مرحله، پیچیده ترین گام است. زیرا شامل فرایند شفاف سازی دقیق مسئله است. هیچ تفکر خلاقی احتمال وقوع نخواهد داشت، مگر آنکه مسئله شناسایی شده باشد. کسی که مسئله ای را حل می کند باید قادر باشد مسئله را گسترش داده، باز کند و یا جزئیات آن را تشخیص دهد. باید بتواند چند مسئله ی فرعی که قابل کنترل تر بوده و بتوان آن ها را حل کرد، شناسایی کند. هدف، یافتن بیانی از مسئله است که اگر حل شود، مشکل را خاتمه داده یا وضعیت مسئله ساز را تسکین می بخشد.
۳) ارائه ی راه حل ها: در این مرحله با کمک منابع مختلف، راه حل های متفاوتی ارائه می دهد. یک مشکل ممکن است بیش از یک راه حل داشته باشد، بنابراین؛ تمامی راه حل های ممکن بیان می شوند.
۴) در نظر گرفتن شرایط: این گام باید به دقت برای تمامی راه حل ها انجام شود. ابتدا باید شرایط بالقوه فهرست شوند. ارزش های شخص در تحلیل و ارزشیابی شرایط مؤثر می باشد، مثلاَ ممکن است شرایطی که برای یک فرد خیلی منفی به نظر می رسد، برای فرد دیگر کمتر منفی باشد.
۵) تصمیم گیری: مرحله ی عملکرد مصمم. تصمیم گیری و ارائه ی راه حل نهایی که با در نظر گرفتن فنون متنوع و مفید، فرد اقدام به تصمیم گیری می کند.
۶) اجرا و ارزشیابی راه حل: مرحله ی عمل و بازخورد است. این مرحله نیازمند خطر و تشویق می باشد. لازم است که از فرایند حل مسئله بازخورد گرفته شود و اثربخشی آن، به صورت دوره ای کنترل گردد. برخی افراد به این مرحله نمی رسند (۴۰ و ۴۳).
در همین راستا، چهار مرحله ی حل مسئله ی پولیا[۳۱] که لاول[۳۲] به آن اشاره می کند عبارت است از: