امام میگویدآنچه محبوب می خواهد فنای من است و من به این خواست او رضا می دهم و در برابر خواسته اش تسلیم هستم که جان را فدای او کنم:
آمدم تا دست و پا در خون کشم آمدم کز عهدِ ذَرْ لبْ تر کنم |
کِاین چنین خواهد نگار مهوشم با لبِ خنجر حدیث از سر کنم (همان، ۵۳ ) |
در بیت زیر شهادت حضرت ابوالفضل، عظمت مصطفی (ص) را به یاد می آورد از آنجا که در برابر تقدیر و قضای خداوند تسلیم است:
در شَجاعت یادگار مصطفی | داده بر حکم قضا دست رضا ( همان، ۶۴ ) |
در ابیات زیر که به مقام تسلیم اشاره شده از قول امام سروده شده:
گفت: کِای فرمانده امرِ قضا | این سرِ تسلیم و این کویِ رضا (نیّرتبریزی، ۱۱۸ ) |
|
ای اسیران قضا؛ در این سفر | غیر تسلیم و رضا، این المفر؟ (عمان،۲۷۸) |
۳-۹٫ فنای فی الله و بقای بالله
از مهمترین مراحل سیر الی الله که رهروان کوی دوست باید طی کنند فناست. فنا یعنی «نیستی، محو شدن. در اصطلاح فنای بنده در حق، که جهت بشریت بنده در جهت ربوبیت حق محو می گردد…اضمحلال و تلاشی غیر حق است در حق؛ ومحو موجودات و کثرات و تعینات در تجلی نور الانوار»( سجادی، ۱۳۷۹: ۶۲۷ و ۶۲۹). و «بقا بالله از مدارج عالیه سیر الی الله است و در آن مرتبه تفاوت مراتب کمال به حسب تحقق و اتصاف به صفات الهی بسیار است»
( همان، ۱۹۹). امام خمینی در این مورد میفرماید «پس از آنکه سالک قدم بر فرق انیّت و انانیّت خود گذاشت و از این بیت خارج شد و در طلب مقصد اصلی و خداجویی منازل و مراحل تعینات را سیر کرد و قدم بر فرق هر یک گذاشت و حجب ظلمانیه و نورانیه را خرق نمود و دل از همه موجودات و کائنات برکند و بتها را از کعبه دل و ید ولایت ومآبی فرو ریخت و کواکب و اقمار و شموس از افق قلبش افول کردند و وجه دلش یک رو و یک جهت بی کدورتِ تعلقِ به غیر، الهی شد…و فانی در اسماء وذات افعال گردید، پس در این حال از خود بی خود شود و محو کلی برایش حاصل شود و صَعق مطلق رخ دهد؛ پس حق در وجود او کارگر شود و به سمع حق بشنود و به بصر حق ببیند و به ید حق بَطش کند و به لسان حق نطق کندو به حق ببیند و جزحق نبیند، و به حق نطق کند و جز حق نطق نکند؛ از غیر حق کور و کر و لال شود و چشمش و گوشش جز به حق باز نشود«(امام خمینی ، ۱۳۷۵: ۵۹۰ و ۵۹).
براساس آنچه در متون عرفانی آمده هدف عارف، رسیدن به حق است بنابراین باید قدم در مسیر سیر و سلوک بگذارد و در حرکت خود به سوی حقیقت منازل و مقاماتی را طی کند از، تعین و انانیت رها شود و فقط معشوق را ببیند و لا غیر. امام حسین در دعای عرفه به خداوند عرض می کند: اَللّهُمَّ اِنّی اَرْغَبُ اِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّهِ لَکَ مُقِرًّبِاَنَّکَ رَبّی وَ اِلَیْکَ مَرّدی؛ بار خدایا براستی من راغبم بتو، و گواهی میدهم پروردگاری را مخصوص تو، اقرار کنان به اینکه تویی پروردگار من و بسوی تست بازگشت من
از مشخصات عمده نگاه عمان سامانی به روایت عاشورا موضوع فنای فی الله و از میان رفتن دوگانگی است. به نظر او سالک الی الله باید از اوصاف خودی خالی شود تا غرق در محبت حق شود و از دنیا و هر چه غیر خدایی است وارسته شود تا به حقیقت توحید دست یابد. در این مقام است که عاشق و معشوق یکی میشوند و دوگانگی از میان برمی خیزد. به عقیده شاعر امام در اثر مجاهده به مشاهده رسیده است و سپس در اثر مشاهده به فنای فی الله و بقای باالله دست یافته ودر نتیجه به مشاهده خداوند رسیده پس از آن اولاد و فرزندان و خانواده و همه چیز را فدا کرده و در حق فانی شده است و با شهادت، به بقای بالله دست یافته است. اینکه مولانا میگوید: