س) عوامل عدم اطمینان
عوامل متعددی در عدم اطمینان دخالت دارند. بیشتر این عوامل بر جنبه ای از ویژگیهای اطلاعات تاکید دارند. برخی از این عوامل بشرح ذیل می باشند.
نبود اطلاعات[۳۳]
فقدان اطلاعات احتمالا معمول ترین عامل برای عدم اطمینان می باشد. مثلا در ادبیات تصمیم گیری، تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان موقعیتی است که در آن مدل ساز فاقد اطلاعات در مورد حالتهای ممکنی است که اتفاق خواهند افتاد. واضح است که این به معنی نبود اطلاعات کمی میباشد. در “تصمیم گیری در شرایط ریسک” فرد معمولا موقعیتی را تشریح می کند که در آن مدل ساز احتمالات روی دادن حالتهای مختلف را می داند. این وضع می تواند کمبود اطلاعات کیفی نامیده شود. چون اطلاعاتی در مورد اتفاقات در دسترس می باشد، میتوان آن را به شکل تابع احتمال ارائه نمود. اما نوع اطلاعات موجود به مقداری نیست که بتوان وضعیت را به طور قطعی تشریح کرد. وضعیت دیگری که از نبود اطلاعات ایجاد می شود تقریب[۳۴] می باشد. در این حالت فرد نمی تواند و یا نمی خواهد اطلاعات به میزان کافی را برای تشریح دقیق جمع آوری کند، حتی اگر این کار ممکن باشد. انتقال از وضعیت عدم اطمینان ناشی از نبود اطلاعات به موقعیت مطمئن با جمع آوری بیشتر و یا بهتر اطلاعات امکان پذیر می باشد. کیفیت این کار بستگی به موقعیت و هدف مدل سازی دارد(ملانظری و همکاران، ۱۳۸۸).
انباشتگی اطلاعات( پیچیدگی)
این نوع از عدم اطمینان ناشی از محدودیت توانائی انسان در دریافت و پردازش همزمان حجم وسیعی از داده ها می باشد این وضعیت ناشی از موقعیتی است که در آن اطلاعات آنقدر گسترده می باشد که انسان نمی تواند آن را “هضم” کند و یا مواقعی که با پدیده هایی روبرو می شویم که دارای ویژگیها و ابعاد بسیار زیادی می باشند. کاری که می توان در اینگونه مواقع انجام داد توجه به ویژگیهایی است که برای ما مهمتر می باشند و دیگر اطلاعات راباید رها کنیم. واضح است که در اینگونه شرایط انتقال به وضعیت اطمینان با جمع آوری اطلاعات بیشتر میسر نمی باشد بلکه باید اطلاعات موجود را بهینه کرد(منبع پیشین).
شواهد متضاد[۳۵]
عدم اطمینان می تواند ناشی از تضاد شواهد و اطلاعات باشد. یعنی ممکن است اطلاعات قابل توجهی موجود باشد که به رفتار معینی از یک سیستم اشاره می کنند و بعلاوه اطلاعات دیگری نیز به رفتار دیگری از سیستم اشاره دارد. اگر دو دسته از اطلاعات با یکدیگر مغایرت داشته باشند آنگاه افزایش اطلاعات به هیچ وجه منجر به کاهش عدم اطمینان نخواهد شد. دلایل اینگونه مغایرت ها متفاوت می باشد. این مسئله میتواند ناشی از اشتباه بودن برخی از اطلاعات که توسط سیستم قابل تشخیص نیستند، باشد. یا ممکن است اطلاعات مربوط به ویژگی های ناپیدای سیستم باشد و یا حتی امکان دارد مشاهده گر برای سیستم، مدلی که انتخاب کرده اشتباه باشد. در این حالت انتقال به وضعیت اطمینان با بررسی مجدد اطلاعات و توجه به صحت آنها امکان پذیر می گردد. در برخی حالتها نیز حذف بخشی از حجم اطلاعات به کاهش مغایرت و حرکت به سوی شرایط اطمینان توصیه می گردد.
ابهام[۳۶]
منظور از ابهام موقعیتی است که در آن اطلاعات زبانی معینی دارای معانی متفاوتی باشد و یا به زبان ریاضی وضعیتی که دارای یک نگاشت یک – به – چند باشد. تمام زبانها شامل کلماتی هستند که به دلایلی معنای متفاوتی در متون مختلف دارند این وضعیت می تواند ناشی از کمبود اطلاعات باشد و مشاهده گر می تواند به راحتی با دانستن زمینه کلمه، تفسیر درستی از آن ارائه دهد. این نوع عدم اطمینان باید تحت “نبود اطلاعات” طبقه بندی گردد زیرا با افزودن اطلاعات می توان به شرایط اطمینان نزدیک شد(کیم و همکاران[۳۷]، ۲۰۱۰).
اندازه گیری[۳۸]
واژه “اندازه گیری” نیز دارای تفسیرهای گوناگون در موارد مختلف می باشد. در این نوشتار منظور، اندازه گیری مهندسی است یعنی وسایل اندازه گیری برای سنجش شاخص هایی مثل سود، هزینه و … .کیفیت تکنولوژی اندازه گیری در زمان ما پیشرفت زیادی کرده است و باعث تعیین دقیق تر خواص سیستم های فیزیکی شده است اما هنوز هم نمی توان برخی از ویژگی های “تصویری”[۳۹] را به طور کامل اندازه گیری نمود، لذا دارای مقداری عدم اطمینان در مورد اندازه واقعی می باشیم. در اینجا به تفاوت دو مفهوم تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان و تحت شرایط ریسک میپردازیم : تفاوت این دو از لحاظ معلوم بودن و یا نبودن احتمال وقوع متغییرهای غیر قابل کنترل می باشد بدین معنی که در شرایط عدم اطمینان بر خلاف شرایط تحت ریسک، احتمال وقوع عوامل غیر قابل کنترل معلوم نیست. چون در شرایط تحت ریسک برای هر استراتژی، به تعداد متغییرهای غیر قابل کنترل، دارای مقادیر مختلف مطلوبیت و رسیدن به هدف تصمیم می باشیم. لذا به منظور تبدیل این مقادیر مختلف به یک مقدار قابل مقایسه با دیگر استراتژی ها، از مفهوم ارزش انتظاری بهره می گیریم. تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان کامل به معنی این است که مدل ساز در این شرایط، فاقد اطلاعاتی در مورد احتمال متغییرهای غیر قابل کنترل بوده و درنتیجه برای انتخاب بهترین استراتژی (طرح) نمی تواند به محاسبه ارزش انتظاری بپردازد(کیم و همکاران، ۲۰۱۰).
۳-۲) پیشینه تحقیق
* تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
الف) عوامل موثر بر فاصله مالیاتی
نمیروسکی و ویرینگ(۲۰۰۳)، نقش موسسات مالیاتی در تمکین مالیاتی را مورد ارزیابی قرار دادند و با بهره گرفتن از عواملی شامل رفتارها، ارزشها، عقاید و گرایش، صلاحیت، انصاف، دانش مالیاتی، رضایت و نوع زندگی به طبقه بندی مؤدیان پرداختند و با بهره گرفتن از فاکتورهای تجربیات مؤدیان از خدمات سازمان مالیاتی استرالیا و میزان درک شان از پرکردن اظهارنامه مالیاتی توسط وکیل مالیاتی، نقش این گونه موسسات را در تمکین مالیاتی مورد سنجش قرار دادند. روش تحقیق آنها، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. نتایج نشان میدهد که وکیل مالیاتی نقش عمده ای در ارائه مشورت و توصیه های مالیاتی، تصحیح اظهارنامه مالیاتی و مدیریت ریسک برای به حداقل رساندن مالیاتها بر عهده دارد.
هیون(۲۰۰۵)، تمکین مالیاتی را در کره و ژاپن با هم مقایسه کرد. روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. او دریافت که ژاپن سطح بالاتری از سیاستها را هم در ممیزی مالیاتی و هم در ساختار جریمه نسبت به کره دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که ژاپن نسبت به کره، سطح بالاتری از فرهنگ مالیاتی را داراست و سیستم قانونی بیشترین اهمیت را در فاکتورهای تعیین سطح فرهنگ مالیاتی نسبت به دیگر بخشهای دولتی دارد.
کریچلر و همکاران(۲۰۰۷)، در مقاله دیگری تحت عنوان چرا مالیات می پردازیم؟ نگاه اجمالی به تصمیمات تمکین مالیاتی بیان می کنند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. این محققین، استدلال نمودند که در یک جو بی اعتمادی، فشار زیاد سازمان مالیاتی از طریق وادار کردن به تمکین مالیاتی، افزایش جرایم و احتمال ممیزی ممکن است یک سیاست مالیاتی مؤثر باشد. اما در جوی که مؤدیان به سازمان مالیاتی اعتماد دارند، متغیرهای دیگری نیز از اهمیت برخوردارند. دانش، گرایشات، اخلاق، انصاف و دموکراسی ممکن است منجر به تمکین داوطلبانه شود. در این مورد، جرایم بالا و ممیزیهای سرزده می تواند منجر به اثرات غیر عمدی شود و طرز فکر مالیاتی را عوض نماید و منجر به فاصله مالیاتی شود.
پلیل و فریق مصطفی(۲۰۱۱)، معیارهای تمکین مالیاتی در کشور مالزی را بررسی و فاکتورهای احتمال ممیزی، درک مؤدی از چگونگی هزینه کرد توسط دولت، درک مؤدی از انصاف سیستم مالیاتی، جرایم مالیاتی، محدودیت بودجه ای مؤدی، تغییر در سیاستهای دولت، نقش خانواده و نزدیکان مؤدی، نقش سازمان و دانش مؤدی را در تمکین مالیاتی مؤثر دانسته اند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که دانش مالیاتی یک اثر معنی دار بر تمکین مالیاتی دارد، همچنین، به طور ویژه، تمکین مالیاتی تحت تأثیر احتمال حسابرسی، درصد مخارج دولت، جرایم ، محدودیت بودجه و اثرگذاری خانواده و نزدیکان مؤدی قرار می گیرد.
آلابد و همکاران(۲۰۱۱) با بهره گرفتن از بسط مدل فیشر و ترکیب کیفیت خدمات اداره مالیاتی، کیفیت حاکمیت عمومی، تفاوت های قومی و همچنین اثر تعدیلی شرایط مالی و اولویت ریسک را بر روابط بین نگرش مؤدیان و تمکین مالیاتی مورد ارزیابی قرار دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. در این مقاله عوامل اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی در یک مدل جامع آورده شده است و وضعیت مناسب و محیطی ویژه ای را برای بهتر فهمیدن رفتار مالیاتی مؤدیان حقیقی برمی شمرد.
چن و همکاران(۲۰۱۰) سطح فاصله مالیاتی شرکتهای خانوادگی و غیرخانوادگی را با یکدیگر مقایسه کردند. روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. آنها به این نتیجه رسیدند که شرکتهای خانوادگی نسبت به رقبای غیر خانوادگی خود از پرداخت مالیات کمتر اجتناب می کنند. شرکتهای خانوادگی شرکتهایی هستند که اعضای خانواده موسس شرکت، اعم از نسبی و سببی، در مقام مدیریت ارشد، هیئت مدیره یا سهامداران عمده و بلوکی به فعالیت خود ادامه می دهند. در این شرکتها یک تضاد نمایندگی منحصر به فرد میان سهامداران عمده و خرد شکل می گیرد. هزینه نمایندگی از آنجا ناشی میشود که مالیات یکی از هزینه های مهم شرکت و سهامداران میباشد و معمولا انتظار میرود سهامداران فاصله مالیاتی را ترجیح دهند، اما نتایج تحقیق موید آن است که مالکان خانوادگی بیشتر از سایرین نگران جریمه های بالقوه و لطمه به خوشنامی و اعتبار ناشی از ممیزی دولت می باشند و انگیزه کمتری برای فاصله مالیاتی دارند.
هوپس و همکاران(۲۰۱۲) به بررسی این موضوع پرداختند که آیا ممیزان اداره دارایی فاصله مالیاتی شرکت ها را کشف می نمایند یا خیر؟ روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. آنها با بررسی ۱۷۳۲ سال-شرکت امریکایی طی بازه ۱۹۹۲ الی۲۰۰۸ دریافتند که افزایش در میزان نظارت اداره مالیات بر درآمد موجب کاهش قابل ملاحظه در فاصله مالیاتی شرکت می شود.
فیلیپس(۲۰۱۳) به بررسی این موضوع پرداخت که آیا منوط کردن پاداش مدیر عامل و مدیران واحد تجاری به معیارهای عملکرد حسابداری پس از مالیات، منجر به کاهش نرخ موثر مالیاتی می شود یا خیر؟ روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. وی دریافت که پاداش مبتنی بر معیارهای پس از مالیات مدیران واحدهای شرکت(و نه مدیرعامل) منجر به کاهش نرخ موثر مالیات تعهدی می شود. چنین نتیجه ای در چارچوب نمایندگی با این دیدگاه مطالقت دارد که اگر فاصله مالیاتی فعالیت ارزشزا یا به عبارتی فعالیت دارای ارزش افزوده باشد و از سوی دیگر چنانچه محر کهای پاداش، منافع مدیران و مالکان را همسو نماید؛ شرکتهایی که از محرک عملکرد پس از مالیات بیشتری استفاده می کنند، باید فاصله مالیاتی بیشتری استفاده نماید.
ب) کیفیت گزارشگری مالی و پیامدهای آن
بوشمن و اسمیت (۲۰۰۱)،در تحقیقی به شناسایی راه های ابهام در سود پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها سه راه را شناسایی نموده اند که ممکن است ابهام در سود، بازار سرمایه را متاثر گرداند. اول اینکه؛ اطّلاعات حسابداری بهتر به سرمایه گذاران کمک می کند سرمایه گذاری های بد و خوب را تشخیص دهند که این موضوع ریسک برآورد و در نتیجه هزینه سرمایه را کاهش می دهد. دوم اینکه؛ اطّلاعات حسابداری بهتر، سرمایه گذاران را در تمیز دادن مدیران خوب و بد کمک می کند و این مسئله هزینه های نمایندگی و در نتیجه هزینه سرمایه را کاهش میدهد. سوم اینکه؛ ابهام در سود، با تضعیف رابطه سود حسابداری گزارش شده و سود اقتصادی، موجب افزایش عدم تقارن اطّلاعاتی می شود.
وردی(۲۰۰۶) در تحقیقی به بررسی رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی و کارایی سرمایه گذاری در نمونه ای متشکل از ۳۸،۰۶۲ مشاهده(شرکت- سال) در طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ پرداخت. روش تحقیق، از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. وی کیفیت گزارشگری مالی را با بهره گرفتن از مدل جونز و از طریق نماگر کیفیت اقلام تعهدی بررسی نمود و نشان داد که شاخص های کیفیت گزارشگری مالی هم با سرمایه گذاری کمتر از حد و هم با سرمایه گذاری بیش از حد رابطهای منفی دارد. گذشته از این نتایج، وی دریافت که ارتباط میان کیفیت گزارشگری مالی با سرمایه گذاری بیش از حد برای شرکتهایی که دارای مانده وجه نقد بیشتری هستند و سرمایه گذاران پراکندهای دارند، بسیار قوی است که این امر خود به این نکته اشاره دارد که کیفیت گزارشگری مالی عدم تقارن اطّلاعاتی ناشی از مشکلات نمایندگی و در نتیجه هزینه های سهام داران برای نظارت و پایش مدیریت را کاهش داده، به گزینش صحیح پروژه ها منجر میگردد. وی همچنین نشان داد رابطه کیفیت گزارشگری مالی با سرمایه گذاری کمتر از حد برای شرکت هایی که با محدودیت در امر تامین مالی مواجه بوده اند، قویتر است. در نهایت، محقق در این پژوهش اثبات می کند که رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی(کیفیت اقلام تعهدی) و کارایی سرمایه گذاری برای شرکت های دارای محیطهای اطّلاعاتی با کیفیت پایین، قویتر است.
بیدل و هیلاری (۲۰۰۶) با بهره گرفتن از نماگر کیفیت اقلام تعهدی بر اساس مدل فرانسیس و همکاران نشان دادند که چگونه کیفیت اطّلاعات حسابداری به سرمایه گذاری در سطح شرکت ها مربوط است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج این تحقیق، بیانگر آن بود که کیفیت حسابداری بالا، کارایی سرمایه گذاری را از طریق کاهش عدم تقارن اطّلاعاتی بین مدیران و وام دهندگان و تامین کنندگان خارج از سازمان، افزایش داده، همچنین موجب کاهش حساسیت سرمایه گذاری در سطح شرکت در برابر تغییرات جریان های نقدی می گردد. آنها در تحقیق دیگر خود( ۲۰۰۷) نشان دادند که کیفیت بالاتر اطّلاعات حسابداری عدم تقارن اطّلاعاتی موجود بین افراد مطّلع (آگاه)و افراد نا آگاه(بیخبر) را کاهش داده، موجب افزایش کارایی سرمایه گذاری در اقلام سرمایهای، بر اثر رفع عیوب محتمل ناشی از گزینش نادرست و خطر اخلاقی می شود. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها به این نتیجه دست یافتند که شرکت های دارای کیفیت بالای اطّلاعات حسابداری، دارای بازگشت سرمایه بهتروهمچنین بازدهی بالاتر در سرمایه گذاری های خود بوده، این امر (کیفیت بالاتر اطّلاعات حسابداری) همچنین بهرهوری سرمایه گذاری در دارایی های سرمایهای را نیز به صورت میانگین افزایش میدهد.
بیتی و همکاران (۲۰۰۷) نقش کیفیت اطّلاعات حسابداری در کاهش عدم کارایی سرمایه گذاری در شرایط وجود اطّلاعات اختصاصی را بررسی نمودند. آنها انتظار داشتند دستیابی به اطّلاعات اختصاصی و اعمال محدودیتهای مستقیم بر سرمایه گذاریها بتواند با افزایش کیفیت اطّلاعات حسابداری، کارایی سرمایه گذاری را افزایش دهد. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است.نتایج تحقیق نشان داد که اگرچه وام دهندگان برون سازمانی با انعقاد قراردادهای محدودکننده و کیفیت گزارشگری مالی و ناکارایی سرمایه گذاری دستیابی به اطّلاعات اختصاصی، اهمیت کیفیت اطّلاعات حسابداری را کاهش می دهند، ولی اصولاً محدودیت در سرمایه گذاری، کارایی سرمایه گذاری را افزایش و تاثیر کیفیت اطّلاعات حسابداری برکارایی سرمایه گذاری را کاهش میدهد.
چن و همکاران (۲۰۱۱) در پژوهشی به بررسی ارتباط بین کیفیت گزارشگری مالی و کارایی سرمایه گذاری شرکت های خصوصی در بازارهای در حال توسعه پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها داده های ۷۹ کشور را برای دوره مالی ۲۰۰۵- ۲۰۰۲ مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که کیفیت گزارشگری مالی، به طور مثبتی کارایی سرمایه گذاری را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه براین، تأمین مالی شرکت ها از طریق بانک، موجب بهبود نقش اطّلاعات حسابداری در تصمیمات سرمایه گذاری می شود و انگیزه حداقل سازی سود را برای اهداف مالیاتی کاهش می دهد.
کوتیلاس و پدرو سانچز ( ۲۰۱۳) تحقیقی تحت عنوان” کیفیت گزارشگری مالی، سررسید بدهی و کارایی سرمایه گذاری” را در نمونه ای از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار اسپانیا انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها برای آزمون فرضیات پژوهش خود از اطّلاعات سال های ۱۹۹۸– ۲۰۰۸ استفاده نمودند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که کیفیت گزارشگری مالی، سرمایه گذاری بیش از حد را کاهش میدهد، همچنین با کوتاهتر شدن تاریخ سررسیدبدهی، می توان کارایی سرمایه گذاری را بهبود بخشید. در نهایت آن ها دریافتند که کیفیت گزارشگری مالی و تاریخ سررسید بدهی مکانیسم هایی جایگزین برای افزایش کارایی سرمایه گذاری هستند.
ج) استراتژی شرکت و نقش آن
آمیت و لیونات[۴۰](۱۹۸۸) در تحقیقی ارتباط بین استراتژی تنوع، ساختار سرمایه و ریسک سیستماتیک را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آن ها دریافتند که شرکتها ریسک سیستماتیک سهام را از طریق استراتژی تنوع کاهش می دهند و به طور همزمان، اهرم مالی را در راستای استفاده از مزایای مالیاتی، افزایش می دهند.
رولاند و ژو[۴۱](۲۰۰۵) در تحقیقی، ارتباط بین استراتژی تنوع، اهرم مالی و ارزش شرکتها را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج تحقیق آن ها نشان داد که اهرم مالی، به طور بالقوه ارزش شرکت را از طریق دسترسی به منابع مالی با هزینه پایین، افزایش میدهد. این در حالی است که ارزش شرکتهایی که استراتژی تنوع را در پیش می گیرند از سایر شرکتها کمتر است
هونگ[۴۲] و همکاران (۲۰۱۰) تحقیقی با عنوان” ارتباط بین استراتژی شرکت، ساختار سرمایه وعملکرد شرکت” انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها به این نتیجه رسیدندکه استراتژی نقدینگی، به طور قابل ملاحظهای به عملکرد شرکت مربوط نمی شود. مدیران اگر به دنبال عملکرد شرکت هستند نباید برای بالا بردن نقدینگی وقت خود را تلف کنند. در عوض باید بر روی مدیریت تمرکز کنند و نتیجه گیری کردند که ساختار سرمایه بر عملکرد کلی شرکتها تأثیر می گذارد (صالحی حقی،۱۳۹۱).
پارک و جانگ (۲۰۱۳) در تحقیقی ارتباط بین ساختار سرمایه، جریانهای نقد آزاد، استراتژی تنوع و عملکرد شرکت را به طور همزمان بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج نشان داد که جریان نقد آزاد، میزان تنوع در شرکتها را افزایش میدهد. همچنین، نتایج حاکی از این است که اهرم مالی، یک راه موثر برای کاهش جریانات نقدی آزاد و بهبود عملکرد شرکتها میباشد و این نقش اهرم مالی در شرکتهای دارای استراتژی تنوع، چشمگیرتر است. این محققین دریافتند که اهرم مالی، به طور مستقیم اثرات منفی پراکندگی بر عملکرد شرکت را کاهش میدهد و فرصتهای مدیران را برای در پیش گرفتن یک استراتژی تنوع ناکارآمد، کاهش میدهد.
د) عدم اطمینان و پیامدهای آن
بایوم و دیگران(۲۰۰۸) با هدف یافتن نقش اهرمهای مالی به عنوان یکی از اجزای عمده ساختار سرمایه در رفتار سرمایه گذاریها در شرایط عدم اطمینان، تحلیلهای رگرسیونی خود را با در نظر گرفتن نرخ رشد سرمایه گذاری به عنوان متغیر وابسته در مقابل متغیرهای عدم اطمینان و برخی از متغیرهای دیگر همچون توبین کیو، نسبت جریانات نقدی به مجموع دارایی ها و نسبت مجموع دارایی به بدهی انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها با رساندن نمونه اولیه خود به ۴۵۱۲ شرکت -سال شامل ۴۴۹ شرکت آمریکایی، دریافتند که اثر عدم اطمینان بر سرمایه گذاری به نوع عدم اطمینان بستگی دارد و ممکن است مثبت یا منفی باشد.
کیم و همکاران(۲۰۱۰) در تحقیقی تاثیر عدم اطمینان بازار سرمایه بر انتشار پیش بینی سود مدیریت و پاسخ سرمایه گذاران به این پیش بینی ها را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها دریافتند که در طول دوره های عدم اطمینان بالا، از یک طرف، کاهش معناداری در فراوانی انتشار پیش بینی های سود مدیریت رخ داده است و از طرف دیگر، انتشار اخبار بد و اندازه اخبار بد، محدود شده است. بررسی واکنش بازار سرمایه به انتشار پیش بینی سود نشان داد که سرمایه گذاران به اخبار بد در طول دوره های عدم اطمینان بالا، شدیدتر است. این یافته ها حاکی از این است که حساسیت سرمایه گذاران به اخبار بد پیش بینی سود، در طول دوره های عدم اطمینان بالا، تمایل مدیران را به انتشار پیش بینی سود و بخصوص اخبار بد پیش بنی کاهش می دهد. همچنین نتایج نشان داد که شرکتهای با ریسک بالاتر، با احتمال بیشتری افشای اطلاعات اختیاری را در طول دوره های عدم اطمینان بالا کاهش می دهند.
چویی(۲۰۱۰) نشان داد که نوسان عدم اطمینان بازار، باعث تغییر در واکنش قیمت سهام به سود غیرمنتظره شرکت می شود. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج این تحقیق حاکی از این است که زمانی که سرمایه گذاران در خصوص وقوع رونق یا رکود اقتصادی با عدم اطمینان روبرو هستند؛ اخبار بد پیش بینی سود تاثیرات شدیدتری در کاهش قیمت سهام دارد. این امر از آنجا ناشی می شود که اخبار بد، عدم اطمینان سرمایه گذاران در خصوص تغییر وضعیت اقتصادی آتی را افزایش می دهد. همچنین، زمانی که سرمایه گذاران در طول دوره های رکود تجاری با عدم اطمینان مواجه هستند؛ اخبار خوب، باعث افزایش شدیدتر قیمت سهام می شود.
حبیب و همکاران(۲۰۱۱) در تحقیقی واکنش بازار سهام به هموارسازی سود برای شرکتهای فعال در محیط های با عدم اطمینان بالا را بررسی کردند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها سطح هموارسازی سود را با بهره گرفتن از بررسی ارتباط بین تغییرات اقلام تعهدی با جزء نقدی سود، اندازه گیری نمودند. همچنین برای محاسبه ضریب پاسخ سود از دو معیار مبتنی بر محتوای اطلاعاتی هموارسازی سود استفاده کردند. نتایج نشان داد که واکنش بازار سرمایه به اطلاعات مبتنی بر هموارسازی سود برای شرکتهای فعال در محیط های با عدم اطمینان بالا، شدیدتر از سایر شرکتهاست. در این راستا، یافته های تحقیق، تئوری واکنش بازار سرمایه به هموارسازی سود را تایید می کند.
گاگلایان و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان “موجودی ها، عدم قطعیت در فروش و توان مالی شرکت ها” به بررسی تاثیر رابطه بین این عوامل پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آن ها این موضوع را بررسی کردند که آیا عدم قطعیت در فروش منشات گرفته از توان مالی شرکت ها است یا ریشه در سطح سرمایه گذاری شرکت ها در موجودی ها دارد. بر مبنای داده های پانل دیتا در ارتباط با شرکت های تولیدی به این نتیجه رسیدند که عدم قطعیت در فروش نشات گرفته از افزایش در سطح سرمایه گذارای در موجودی ها می باشد که به نوعی در ارتباط با افزایش توان مالی شرکت ها است. همچنین نتایج آن ها شواهدی را در ارتباط با توان مالی و تاثیر آن بر عدم قطعیت در فروش فراهم آورد. پژوهش ما نیز از تحقیق گاگلایان و همکاران (۲۰۱۲) پیروی کرده اما با توجه به شرایط اقتصادی کشور و تفاوت های موجود در بورس اوراق بهادار دو کشور یک سری متغیرها مورد بازبینی قرار گرفته و با توجه به بازار سرمایه کشورمان توسط محقق تعدیل شده اند.
* تحقیقات انجام شده در داخل کشور
الف) عوامل موثر بر فاصله مالیاتی
صادقی و شکیبایی (۱۳۸۰) در تحقیقی استدلال نمودند که دسترسی به اطلاعات حجم اقتصاد زیر زمینی و میزان فاصله مالیاتی برای سیاستهای کلان اقتصادی مهم است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها در این مقاله از مجموعه و منطق فازی برای ایجاد یک سری زمانی سالانه برای اقتصاد زیرزمینی (غیرقابل مشاهده) و فاصله مالیاتی در ایران برای دوره زمانی (۱۳۷۸-۱۳۴۳) استفاده کردند. دو متغیر ورودی (نهاده) مورد استفاده نرخ موثر مالیات و شاخص مقررات هستند. رویکرد منطق فازی برای مسئله اندازه گیری تا حدی ذهنی است، اما نتایج کاملا محکم و قابل انتخاب است.
موسوی جهرمی (۱۳۸۸) در تحقیقی انجام دادند که هدف آن بیان نظری عوامل اقتصادی موثر بر شکل گیری و گسترش پدیده فرار مالیاتی در نظام مالیات بر ارزش افزوده است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. بر اساس مدل ارائه شده چنین استنباط می شود که با افزایش پرداخت های هزینه ای مشمول مالیات بر ارزش افزوده، فرار مالیاتی افزایش می یابد و به عبارتی تمکین مالیاتی کاهش خواهد یافت. همچنین، افزایش در احتمال رسیدگی و کشف فرار مالیاتی و افزایش نرخ جریمه، برای مواردی که پرونده مالیاتی رسیدگی نمی شود، افزایش تمکین مالیاتی و در نتیجه کاهش فرار مالیاتی موجب، خواهد شد. نتایج حاصل که از پشتوانه نظری برخوردار است، می تواند مسوولین و مجریان نظام مالیات بر ارزش افزوده را در اتخاذ سیاست ها و انتخاب متغیر سیاستی در امر جلوگیری از فرار مالیاتی یاری رساند.
زهی و محمدخانلی(۱۳۸۹) در تحقیقی استدلال نمودند که با عنایت به نقش مالیات در اقتصاد که یک اهرم مالی تخصیصی- توزیعی می باشد، پدیده فرار مالیاتی به عنوان یک ضد ارزش می تواند تهدید جدی برای تداوم زندگی اجتماعی و تحقق رفاه اجتماعی باشد و به همین علت ضرورت شناخت عوامل بروز و تشدید فرار مالیاتی و تمهید و ارائه راهکارها و پیشنهادات علمی- کاربردی امری فاصله ناپذیر خواهد بود. در این تحقیق با بهره گرفتن از روش بررسی میدانی از دو طیف جامعه مودیان و کادر تشخیص اداره کل امور مالیاتی استان آذربایجان شرقی نظرسنجی به عمل آمد و ضمن ارزیابی ۱۵ مولفه تاثیرگذار در فرار مالیاتی با بهره گرفتن از آزمون t برای نمونه های مستقل و t تک نمونه ای، دیدگاه های این دو طیف بررسی شد و با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل، ۱۰ مولفه مورد بررسی هم از نظر کارمندان و هم از نظر مودیان در تشدید فرار مالیاتی موثر قلمداد شد. از نظر مودیان فقط ۳ مولفه و از نظر کارمندان فقط ۱ مولفه در تشدید فرار مالیاتی موثر می باشد. یکی از مولفه ها نیز از نظر هر دو طیف بی تاثیر بوده است.
حیدرپور و همکاران(۱۳۸۹) تحقیقی با عنوان بررسی نقش حسابرسی مالیاتی در نظام مالیاتی و کاهش فاصله انتظاراتی بین حسابرسان، مودیان و سازمان مالیاتی انجام دادند. برای ارزیابی عملکرد نقش حسابرسی مالیاتی در نظام مالیاتی می توان شاخص های مختلفی را مورد بررسی قرار داد که در این تحقیق از چهار بعد، فاصله زمانی بین زمان رسیدگی تا صدور برگ تشخیص، فاصله زمانی صدور برگ تشخیص تا صدور برگ قطعی، فاصله زمانی صدور برگ قطعی تا انجام عملیات اجرایی، رعایت استانداردهای حسابداری و قوانین و مقررات مالیاتی برای ارزیابی این نقش استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق را مودیانی از اشخاص حقوقی اداره کل امور مالیاتی غرب تهران که طی پنج سال متوالی۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ از حسابرسی استقبال کرده اند. اطلاعات مورد نیاز از روش اسناد کاوی (اطلاعات واقعی پرونده های مالیاتی) بدست آمده و برای آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون t-test و آزمون t-value استفاده گردیده است. در این تحقیق مشخص گردید انجام حسابرسی مالیاتی موجب تسریع در وصول مالیات، کاهش وقفه های مالیاتی و افزایش سطح کیفی گزارش های مالی می گردد.
تعیین رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی با فاصله مالیاتی شرکتهای ...