روبرو شدن با صحنه آزار دیگران باعث اختلال در فرایند دلبستگی میشود. این فرایند نه تنها یک هیجان، بلکه یک توانایی شناختی جهت انطباق موثر بـا استرس و برقراری روابط سالم است. اغلب کودکان آزاردیده از نوعی دلبستگی نابسامان و ناایمن رنج میبرند. این حالت باعث طرد دوستان و از دست دادن روابط دوستانه میشود. آنها اغلب از دیگران متنفرند. طبق تئوری دلبستگی، کودکان آزاردیده نوعی دلبستگی نابسامان و ناایمن با مراقبین خود برقرار میکنند و نسبت به خشم بسیار حساس میشوند. از طرف دیگر، والدین آزار دهنده منزوی هستند و درنتیجه کودکان آنها مدلهای بسیار ضعیفی از تعاملات اجتماعی را پیش روی خود دارند. این کودکان به لحاظ هیجانی در خانه امنیت ندارند و نسبت به خشم و خصومت خارج از محیط خانواده بسیار حساس هستند و به همین دلیل در تعاملات خارج از خانواده مشکل دارند. بدرفتاری میتواند تاثیراتی منفی بر توانایی ثبات و تنظیم هیجانی، مهارتهای حل مساله و توانایی انطباق با موقعیتهای جدید و استرس زا داشته باشد. این صفات شاید از اینرو ایجاد میشود که این کودکان دلبستگی سالمی به مراقبان خود ندارند و به همین دلیل از دیگران کناره گیری و اجتناب میکنند(Mash: 1999, 536).
۲-۷-پیشگیری از کودک آزاری جنسی
ابتدا لازم است انواع پیشگیری مورد بررسی قرار گیرد.
۲-۷-۱-انواع پیشگیری
پیشگیری از جرم را می توان از چند زاویه تقسیم بندی نمود. در همین ارتباط، نقطه نظرات گوناگونی وجود دارد. یکی از مشهورترین این تقسیم بندیها، تقسیمبندی «کاپلان» تحت عنوان پیشگیری سهگانه است. در این تقسیم بندی سه نوع روش اصلی پیشگیری مورد بررسی قرار میگیرد که از «تئوری ایپدمیولوژی» پزشکی اقتباس شده است. برنامههای پیشگیری مجموعهای از استراتژیها را در طی چند مرحله مورد استفاده قرار میدهد. کاپلان معتقد است که پیشگیری شامل سه سطح(مراحل اولیه، ثانویه و ثالث) میباشد( نجفی ابرندآبادی،۱۳۹۰، ۷۴۸).
۲-۷-۱-۱-پیشگیری اولیه
این مرحله، شامل مجموعه اقدامات، سیاستها و برنامههایی است که سعی در تغییر و کنترل شرایط آسیب زای محیط فیزیکی، اجتماعی دارد تا با بهبود بخشیدن به شرایط اجتماعی از بروز هر نوع جرمی در دیگر بخش های جامعه پیشگیری نماید. دراین مرحله از پیشگیری، تلاش بر این است که افراد جامعه به سوی جرم گرایش پیدا نکنند. هدف در این سطح از پیشگیری، بهبود شرایط زندگی به منظور عدم آسیب پذیری افراد(زینالی: ۱۳۸۱، ۲۰).
همچنین تولید ارزشهایی است که روابط سالم را بهبود بخشد. در این نوع از پیشگیری، اجتماع به عنوان یک کل و در برگیرنده تدابیری به همراه عناصرآموزشی اجتماعی است. این سطح از پیشگیری مستلزم کاهش فرصت های جرمزا، بدون اشاره به قربانیان است.در پیشگیری اولیه از جرم، توجه بیشتر به رویداد جرم معطوف است تا قربانی.
۲-۷-۱-۲-پیشگیری ثانویه
در این مرحله، تلاشهای پیشگیرانه، در جهت کنترل افراد خاصی که در معرض بزهکاری قرار دارند، متمرکز است. بطور مثال در پیشگیری از اعتیاد، تمرکز تلاشها بر افرادی است که بصورت تفریحی مبادرت به مصرف موادمخدر میکنند، ولی هنوز به درجه اعتیاد کامل نرسیدهاند و هدف جلوگیری از سوءمصرف موادمخدر است، یا در کنترل بزهکاری اطفال و نوجوانان اقدامات پیشگیرانه متمرکز بر اطفال و نوجوانانی است که بنا به دلایلی در معرض بزهکاری هستند و بیم ارتکاب جرم و بروز از جانب آنها بیشتر است. در این نوع پیشگیری، هدف آن است که با بکارگیری تدابیر مناسب و با مواقعههای زودهنگام، از وقوع جرم افرادی که در شرایط بحرانی به سر میبر ند و احتمال بزهکاری از سوی آنها وجود دارد، پیشگیری کند(رجبیپور: ۱۳۸۲، ۱۷).
به عنوان مثال، اطفالی که در خانوادههای ازهمگسیخته و محلههای فقیر در وضعیت نامناسبی زندگیمیکنند، احتمال بزهکاری و مجرم شدن آنانا بیش از سایرین میباشد. در مجموع این نوع پیشگیری از پیشبینی در باب یک وضعیت جرمزا متأثر است و هدف آن نظارت بر گروه های خاصی است که ترس از ارتکاب جرم از سوی آنها میرود و در معرض مجرم شدن هستند(هیوز: ۱۳۸۰، ۳۱).
در مجموع پیشگیری ثانویه شامل برنامههایی است که برای افراد در معرض خطر در نظر گرفته شده است. مثل جوانانی که خشونت را در خانههایشان تجربهکردهاند.
۲-۷-۱-۳-پیشگیری ثالث
در این مرحله، اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از تکرار جرم و بازسازی مجرمان میباشد. این نوع پیشگیری شامل برنامههایی از قبیل مشاوره برای زنان و بچهها، مداخلات کیفری وگروههای گوناگون میباشد. تلاشهای پیشگیرانه در این مرحله، برای جلوگیری از رفتارهای مجرمانه است تا مجرمان اصلاح و با محیط اجتماعی خود سازگار شوند و به ارتکاب مجدد جرم گرایش پیدا نکنند. این نوع از پیشگیری با توجه به اینکه ناظر بر اقدامات بعد از وقوع جرم است، در چارچوب جرمشناسی پیشگیرانه قرار نمیگیرد(رجبیپور: ۱۳۸۲، ۳۱).
در مجموع در این مرحله از پیشگیری، تلاش میشود تا مجرمان قدیمی با جامعه سازگاری بیشتری پیدا کنند و با مداخله در بازسازی و اصلاح مجرمان، از تکرار جرم آنان جلوگیری به عمل آید(رجبیپور:۱۳۸۲، ۱۷).
پیشگیری ثالثیه در نتیجه عملیات شناسایی و تشخیص یاعملیات پلیسی برای دستگیری مجرم، زندانی شدن مجرم یا محکومیت و اصلاح رفتاری زندانی به کار میرود(کلدی:۱۳۸۱، ۶۸ ـ ۶۵).
نیز هریک به فراخور وظیفه اجتماعی خود، نقش عمدهای دارند و اقدامات مستقلی را صورت میدهند.
۲-۷-۱-۴-پیشگیری وضعی و اجتماعی
۲-۷-۱-۴-۱-پیشگیری وضعی
وجود فرصتها و مناسبتهای ارتکاب جرم، همواره یکی از عوامل مهم در بروز بزهکاری بوده و بزهکار را به ارتکاب عمل ترغیب می نماید. تردیدی نیست هرچه افراد، ضعف نفس بیشتری داشته باشند، در مقابل فرصت های ارتکاب بزه، آنگاه که منافع حاصله از جرم را سهل الوصول میبینند، دچار وسوسه بیشتری شده و زودتر به آستانه تحریک میرسند. برخی از جرم شناسان اثر فرصت ها در بروز بزهکاری را یک عامل قطعی و تعیین کننده دانسته و معتقدند شخص مجرم به عنوان یک عامل ثابت، باارزش صفر قلمداد می شود و فرصتهای جرم به عنوان متغیرهایی که اگر ارزش مثبت داشته باشند، غنیمت شمرده می شوند و جرم ارتکاب مییابد. با توجه به وجود این گونه متغیرها و به منظور کاهش اثرات آن در بروز جرم، یکی از انواع پیشگیری از جرایم که همان پیشگیری وضعی از جرم است، مطرح می شود که هدف آن عبارت است از اتخاذ تدابیر لازم به منظور افزایش بهای عمل مجرمانه نسبت به سود حاصل از آن(میرخلیلی: ۱۳۷۸، ۱۵۶).
این نوع پیشگیری مبتنی بر تغییر وضعیتهای قبل از جرم است که به تجربه با تحدید فرصتهای ارتکاب جرم و یا مشکلتر کردن تحقق این فرصتها برای مجرمین بالقوه سعی دارد، شرایط را به گونهای ایجاد نماید که پاسخ شخص به آن موقعیت، ارتکاب رفتار مجرمانه نباشد یا دست کم چنین پاسخ هایی تقلیل یابند(شاکری: ۱۳۸۲، ۶۳).
این نوع پیشگیری به عنوان یک نظریه علمی، اصالتاً تأسیسی انگلیسی دارد که توسط سه نفر به نامهای کلارک[۲]، می هیو[۳]، کرینش[۴] مطرح شده و توسعه یافته است. کلارک و می هیودر کتاب خود در سال ۱۹۸۰ و کلارک به همراه کرینش نیز در کتاب دیگری در سال ۱۹۸۶ به طرح و تحلیل آن پرداخته اند(صفاری: ۱۳۸۴، ۲۹۱ )
این نوع پیشگیری با توجه به شرایط بزهکار، نوع جرم، اهداف و موضوعات جرم و خصوصیات بزه دیده، اقداماتی را به اجرا می گذارد که فرایند آنها از بین رفتن و یا تضعیف موقعیتها و فرصتهای ارتکاب جرم خواهد شد. کاهش فرصتها و موقعیتهای ارتکاب جرم با توسعه امنیت فیزیکی یا طراحی ساختمان و محله ها که در نهایت موجب خطرناک و پرهزینه تر شدن اعمال مجرمانه می شود، همراه است. این شیوه از پیشگیری بیشتر در انگلستان، آمریکا، هلند و کشورهای اسکاندیناوی مورد حمایت قرار دارد و محوریت آن توجه به قربانیان جرم(بزه دیده مدار) است(نجفی توانا: ۱۳۸۲، ۵۵).
پیشگیری وضعی درصدد است که با کاستن از موقعیت و امکان ارتکاب جرم، کاری کندکه قربانیان بالقوه کمتر در معرض رفتار مجرمانه یا ضداجتماعی قرار گیرند. در این روش، کنترل و ابتکار برای پیشگیری، جانشین برخورد کیفری و مجازات و یا انفعال میشود. در واقع هدف جرم مورد حمایت قرار گرفته و از پیشرفت مراحل ارتکاب جرم جلوگیری میگردد. در این شیوه از پیشگیری، مدیریت پیشگیری از جرم باتغییر و اصلاح روش زندگی افراد، محیط سکونت آنان،هدف خنثی سازی عملیات مجرمانه را دارد. (نجفیتوانا: ۱۳۸۲، ۵۸).
این قبیل اقدامات در واقع مکمل کار پلیسی است و پلیس دراین زمینه می تواند نقش مهمی را ایفا نماید. مثل آموزش و اطلاع رسانی به اهالی یک محل یا مغازه داران شاغل در یک پاساژ که خود نیز نظارت کافی بر محل کار وزندگی خود داشته باشند،تا احتمال بروز حوادث و خطرات کاهش یابد. این مدل از پیشگیری بر خلاف پیشگیری کیفری مثل واکسن در جلوگیری از شیوع بیماری عمل میکند نه مانند معالجه پس از وقوع بیماری. بدین ترتیب میتوان تعریف زیر را در خصوص پیشگیری وضعی از جرم ارائه کرد : «پیش بینی، شناخت و ارزیابی خطر جرم و انجام اقداماتی برای رفع یا تقلیل آن» که گاهی از این روند تحت عنوان «مدیریت کردن خطر جرم» نام برده میشود که شامل موارد زیر است:
ـ از بین بردن کامل برخی از خطرات
ـ تقلیل بعضی از خطرات با کاستن از دامنه خسارت وارده
ـ تقلیل برخی از خطرات بوسیله انجام اقدامات امنیتی مثل نصب تلویزیون های مداربسته یا افزایش تعداد افراد پلیس و نظایر آنها جهت ترساندن و بازداشتن درمان بالقوه از ارتکاب جرم
ـ انتقال برخی از خطرات به وسایلی مثل تسهیل بیمه و نظایر آن
ـ پذیرفتن برخی از خطرات که اجتناب ناپذیر بوده و یا رفع آنها هزینه های غیرقابل تحملی را تحمیل می نماید(نجفی توانا: ۱۳۸۲، ۵۷).
۲-۷-۱-۴-۲-پیشگیری اجتماعی
بیتردید مهمترین و نزدیکترین عاملی که در بروز جرم نقش اساسی و مستقیمی را ایفا میکند، اراده مجرم است که گذار از مرحله انگیزه و تصمیم به ارتکاب بزه را تا تحقق کامل آن، هموار میکند. واقعیت آن است که دو دسته از عوامل، موجب بروز افکار و اراده مجرمانه میشود. دسته اول عواملی هستند که مثل مشکلات حاد روانی از درون بر افکار و اراده فرد اثر میگذارد و او را به سمت بزه سوق میدهد، دسته دوم نیز شامل علل و عوامل بیرونی از قبیل محیطهای ناسالم و جرم زا و وضعیت فرهنگی، اجتماعی و تربیتی است که زمینه ارتکاب جرم در فرد را فراهم میآورد. بنابراین کنترل جرم بدون درنظر گرفتن عواملی که بر اراده و انگیزه مجرمانه تأثیر داشته باشد، عملاً امکانپذیر نمیباشد. سالهاست که در جهان، اهتمام زیادی جهت کاهش نرخ جرم صورت میگیرد، لکن متاسفانه تأثیر عملی آن کمتر ملموس بوده است. شاید علت عمده عدم موفقیت، به کار نگرفتن درست عوامل پیشگیرانه، عدم توجه به منافع واقعی موجود در جوامع و و یژگی های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی جامعه است.پیشگیری اجتماعی بر این نکته تأکید دارد که انسان تحت تأثیر علل و عوامل اجتماعی، زیستی و … به سمت جرایم کشیده می شود.از جمله عواملی که در این راستا اراده مجرم را تحت تأثیر قرار می دهد، عبارت است از محیط خانواده که پایه اساسی در پیشگیری اجتماعی از جرایم است. ناهنجاریهای خانوادگی، بزهکاری اعضاء خانواده، اعتیاد، طلاق و … از جمله عواملی هستند که تأثیر بسزایی در افزایش جرایم ارتکابی افراد دارد(میرخلیلی: ۱۳۷۸، ۱۱۳).
درتعریف پیشگیری اجتماعی میتوان بیان نمود:« پیشگیری اجتماعی شامل مجموعه اقدامات پیشگیرانه از جرایم است که به دنبال حذف یا خنثی کردن آن دسته از عواملی میباشد که در تکوین جرم موثر است. این نوع پیشگیری بر مبنای علت شناسی جرم استوار است و با دخالت در محیطهای اجتماعی مانع از شکل گیری جرم و خنثی سازی عوامل جرمزا میگردد»(شاکری: ۱۳۸۲، ۱۱).
در واقع در تدابیر پیشگیری اجتماعی، نقش خانواده، آموزش، وسایل ارتباط جمعی و سیاستهای کلی اجتماعی بسیار اهمیت دارد. به طور کلی میتوان گفت که در این نوع پیشگیری با رویکرد کلان به عوامل بروز جرایم از قبیل فقر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توجه می شود و با توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… در جامعه از بروز جرایم جلوگیری میگردد(زینالی: ۱۳۸۱، ۱۰۳).
در پیشگیری اجتماعی بر ایجاد تغییرات و اصلاحات فردی و محیطی که منجر به اصلاح جامعه و فرد و همچنین منجر به جلوگیری از جرایم به صورت پایدار و همیشگی میگردد، تأکید شده است. در این نوع پیشگیری، هدف هماهنگ سازی اعضا جامعه با قواعد اجتماعی بوده و محوراقدامات در پیشگیری، فرد است. به عبارت دیگر، پیشگیری اجتماعی همانند پیشگیری کیفری، مجرم مدار و فردمدار است. در حالی که پیشگیری وضعی بزه دیده مدار و آماج مدار می باشد. نکته مهمتر آن است که پیشگیری اجتماعی از طریق آموزش، تربیت، ترغیب و تنبیه درصدد آن است تا معیار شناخت اعمال خوب و بد را به فرد القاء کند و قدرت ارزشیابی عملکرد خویش را به او بدهد. این نوع پیشگیری از اقداماتی تشکیل میشود که بر انواع محیط های پیرامون فرد تأثیر میگذارند. کلیه این محیطها در فرایند جامعه پذیری یک فرد نقش داشته و دارای کارکردهای اجتماعی هستند. هریک از محیطهای خانه، مدرسه، دانشگاه، دوستان، همسالان و … دریک مقطع خاص زمانی بر فرد اثرات مستقیم و بیشتر داشته و فرایند جامعه پذیری را تسهیل میکند(رجبیپور: ۱۳۸۲، ۲۲).
در پیشگیری اجتماعی تلاش میشود که با انجام برنامههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفاهی و نظایر آنها و درمان نارساییهای اجتماعی و بالابردن ارزشهای اجتماعی و اخلاقی شرایط یک منطقه و نیز وضعیت مجرمان بالقوه، اعتلاء یافته و این روند به کاهش میزان جرایم بیانجامد. نکته اساسی در این مدل از پیشگیری، تخصص و اندیشه و تلاش مضاعف است. زیرا به جهت گستردگی و پیچیدگی موضوع، ممکن است علیرغم سرمایه گذاریهای هنگفت و کلان، نتیجه مورد نظر در کاهش جرایم حاصل نیاید(میرمحمدصادقی: ۱۳۸۲، ۲۱).
پیروان مدل پیشگیری اجتماعی (اصلاحی)بر این عقیده اند که از طریق شناخت علل جرایم (اعم از فردی واجتماعی) و برطرف کردن آنها با انجام اصلاحات فردی واجتماعی مثل درمان بیماریها و نارساییهای جسمی و روحی و تبیین و بالابردن ارزشهای اجتماعی و ثبات و وابستگی به آنها، تقویت نهادهای اجتماعی مثل خانواده، مدرسه، توسعه و تعالی فرصتهای اقتصادی، تحصیلی، تفریحی، مسکن و امثال اینها می توان از بروز جرایم جلوگیری کرد و نهایتاً افراد را از غرق شدن یا کشیده شدن به سوی جرایم نجات داد. افتخار این طرز تفکر با تمامی گرایشات آن در این است که مدعی مبارزه با علت و خشکاندن ریشه جرایم است. در این رویکرد، به رغم وجود زاویه دید کاملاً متفاوت به جرم و مجرم، همه جرایم معلول یک سری عوامل شناخته شده فرض شدهاند و بنابراین مثل رویکرد پیشگیری کیفری، همه انواع جرایم را با یک روش قابل پیشگیری فرض میکند، هرچند شیوهها و ابزار آن تا اندازهای متفاوت است. پیشگیری اجتماعی به دو نوع تقسیم می شود که هریک از آنها کارکرد خاص خود را دارد.
الف. پیشگیری جامعهمدار که در پی خنثی سازی عوامل جرمزا در محیط اجتماعی است.
ب. پیشگیری رشدمدار که سعی دارد چنانچه کودکی به هردلیلی از خود مظاهر بزهکاری را بروز داد با مداخله زودرس در وی و محیط پیرامونش از مزمن شدن بزهکاری در آینده جلوگیری کند(رجبی پور: ۱۳۸۲، ۲۲).
۲-۷-۲-پیشگیری از کودک آزاری جنسی
۲-۷-۲-۱-پیشگیری اجتماعی از کودک آزاری جنسی
پیشگیری اجتماعی به عنوان یکی از مصادیق پیشگیری غیرکیفری، شامل اقداماتی است که بر کلیه محیط های موثر در جامعه پذیری فرد و همچنین محیط هایی که دارای کارکرد اجتماعی هستند تأثیرگذار است. از این رو، در پیشگیری اجتماعی به دنبال هماهنگ سازی اعضای جامعه با قواعد اجتماعی هستیم. در این نوع پیشگیری، ریشه های بزهکاری هدف قرار می گیرد تا از این طریق مانع شکل گیری علل بزهکاری گردد. به این ترتیب پس از شناسایی و تعیین علل اجتماعی ارتکاب جرم، اقدام به برنامه ریزی و سیاست گذاری به منظور از بین بردن این علل و اصلاح آن می کند، تا از این طریق از ایجاد تمایلات و انگیزه های مجرمانه در افراد جلوگیری کند. ازجمله عوامل ریشه ای موثر در وقوع آزار جنسی کودک آزاری عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و… غیره می باشد که در شکل گیری شخصیت، رفتار، سازگاری یا ناسازگاری فرد با قواعد اجتماعی مؤثر است. کودک آزاری جنسی، جرمی است که میتواند در محیط خانواده و همچنین در محیط خارج از خانه نظیر مدرسه و… صورت پذیرد. در خانه والدین و در اجتماع اشخاص غریبه باید از نظر عوامل مؤثر در وقوع آن مورد بررسی قرار گیرند. دانشمندان معتقدند هرگونه تغییری که در شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی مستقیماً بر فرد اثر می گذارد، جرایم مختلف را شکل میدهد یا آنها را از بین میبرد. جرم شناسی، واکنشهای نابهنجار را نتیجه شرایط نابهنجار می داند و معتقد است در صورت فراهم سازی محیط سالم و مساعد رفتارها بهنجار میشود(موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۶).
در این قسمت با محوریت کودک آزاری جنسی، محیط اجتماعی و محیط شخصی و تأثیر آن بر بزه دیدگی جنسی کودک مدنظر قرار خواهد گرفت:
۲-۷-۲-۱-۱-محیط اجتماعی عمومی
محیط اجتماعی عمومی، در ارتباط با همه افراد جامعه است و دارای آثار مشترکی برای آنها می باشد. با توجه به نقش حساس و پر اهمیت این محیط بر تکامل شخصیت و واکنش مناسب افراد جامعه، در ابتدا باید به دنبال رفع کمبودها و ضعف های موجود، در زمینه مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره همت گماشت. اهتمام به سالم سازی محیط اجتماعی و فراهم کردن زمینه تحقق آن توسط دولت، اگر به پیشگیری کامل از رفتار مجرمانه نینجامد، دست کم دامنه و اشکال بزه دیدگی کودکان را کاهش می دهد و این گروه را در برابر رفتارهای معترضانه محافظت خواهد کرد. از جمله موارد تأثیرگذار در پیشگیری اجتماعی، بهبود وضعیت اقتصادی و در نتیجه معشیت خانواده است. از آنجا که امنیت و رفاه افراد جامعه در بهبود شرایط زندگی آنها نقش بسزایی دارد، قانون اساسی در اصول مختلف سیاست های اقتصادی را در جهت بهبود وضعیت معیشتی مردم و رفع فقر و نابرابری مقرر نموده است(قهفرخی و زینالی: ۱۳۹۰، ۵۶).
فقر و توزیع ناعادلانه ثروت به همراه فقر فرهنگی، زمینه آزار جنسی کودک را در سطح جامعه فراهم می سازد. این عامل از جهت عدم توانایی در رفع نیاز فرزندان، استفاده از کودکان برای کسب و درآمد، تأثیر فشار اقتصاد بر والدین و در نتیجه کودک آزاری جنسی و… از نتایج فقر اقتصادی است که در صورت کنترل و مهار آن می توان شاهد کاهش بسیاری از جرایم، به خصوص جرایم بالاخص کودک آزاری جنسی بود. از دیگر عوامل زمینه ساز این جرم، بحث فرهنگی و آموزشی است. از آنجا که اصل سوم و همچنین اصل سی ام قانون اساسی ایجاد زمینه و فراهم سازی شرایط تحصیل را بر عهده دولت گذاشته است، می توان آن را از جمله وظایف مهم و سرنوشت ساز دولت دانست. توانمندسازی معلمان و مربیان مدارس و مهدکودک ها در جهت پرورش قوای فکری و روحی دانش آموزان، آشنایی با روحیات کودک، برنامه ریزی در جهت آموزش حقوق کودک به دانش آموزان و آموزش موارد کودک آزاری و نحوه گزارش دهی و… می تواند در جهت کاهش جرم کودک آزاری جنسی موثر باشد. همچنین مدرسه به عنوان مهمترین محیط اجتماعی پس از خانواده، بایدها و نبایدها بالاخص مسائل جنسی را به دانش آموزان می آموزد و گاه زمینه آموزش والدین را به طور مستقیم یا غیرمستقیم فراهم می سازد. همچنین در خصوص آگاهی به حقوق شهروندی، آشنایی با مصادیق کودک آزاری و اطلاعات لازم در خصوص کودک می توان از رسانه های جمعی نظیر رادیو، تلویزیون، اینترنت و… بهره برد. آشنایی خانواده ها با مصادیق آزار جنسی، عوارض و نحوه پیشگیری و درمان و همچنین لزوم گزارش دهی در موارد خاص و به طور کلی توانمندسازی حقوقی خانواده، کودکان و نوجوانان از طریق رسانه ها و نهادهای گروهی امکان پذیر است. از دیگر موارد زمینه ساز بزه کودک آزاری جنسی در جامعه، ضعف های سیاسی است. در قانون مجازات جدید با حذف حکم اعدام، طبقه بندی مجازات اطفال و نوجوانان و غیره سعی در کاهش نقص حقوقی کودک هستیم. همچنین در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان نیز با اتخاذ رویه تشدید مجازات در خصوص مرتکبین جرایم علیه اطفال و نوجوانان هدف در پیشگیری بزه دیدگی و حمایت از کودکان را پیش رو دارد. بنابراین، پیشگیری اجتماعی در محیط عمومی از طریق فرهنگ سازی مناسب، اجرای سیاست اقتصادی عادلانه در جهت رفع یا کاهش فقر و تأمین امنیت مالی و رفاهی خانواده ها، ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی و پیش بینی راهکارهای مناسب در جهت مبارزه با نقض حقوق کودک در جامعه، سعی در کاهش بزه دیدگی این گروه آسیب پذیر دارد(موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۷).
۳-۴-۱-۲-محیط اجتماعی شخصی
اهمیت محیط شخصی در تربیت و تکامل شخصیت هر فرد حائز اهمیت است، چرا که قبل از ورود به اجتماع بزرگتر محیط شخصی نظیر خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی نقش تأثیرگذاری دارد. این محیط شامل فضای تولد، رشد و تحول انسان شده و در هر شخص ویژگی های مختلفی دارد. به عبارت دیگر عوامل محیط اجتماعی هر شخصی با دیگری متفاوت است(نجفی ابرندآبادی: ۱۳۹۰، ۱۵۶).
فضای حاکم بر خانواده، نظیر اختلافات خانوادگی، طلاق والدین، وجود ناپدری و نامادری، فقدان فضای مسکونی مناسب، اعتیاد و… از جمله عوامل موثر در شکلگیری شخصیت کودک است. بدیهی است این عوامل نیز میتواند از فرد یک آزارگر کودک بسازد. بنابراین سعی در بهبود سطح اقتصادی و برخورداری از امکانات رفاهی، بهداشتی و سلامت و غیره در کاهش عوامل محیطی موثر در بزه دیدگی جنسی کودکان به خصوص در محیط خانواده موثر است. با جلوگیری از ازدواج در سنین پایین، شخصیت مناسب قبل از ازدواج، درمان بیماری های جسمی یا روانی پیش از ازدواج، آشنایی با مهارت حل مشکلات زناشوئی، استفاده از خدمات مشاورین در جهت حل مشکلات خانوادگی و غیره می توان تا حدود از بروز اختلافات خانوادگی و جدایی، که سر منشاء بسیاری از آسیب ها میباشد، پیشگیری نمود. همچنین با آموزش و افزایش آگاهی و مهارت والدین قبل از اقدام به بارداری، ترک اعتیاد، توجه به بهداشت پیش از بارداری به دلیل تأثیرگذاری بر سلامت جنین، برخورداری مادر و کودک از حمایت و آموزش شخص با تجربه در روزهای ابتدایی تولد فرزند و پیگیری مشکلات روحی نظیر افسردگی پس از زایمان و… می تواند نتیجه مثبتی در کاهش آزار و اذیت کودک کم سن و سال داشته باشد. با توجه به نقش والدین در تربیت و شکل گیری شخصیت کودکان، سلامت روانی و جسمانی آنها لازم و ضروری است. در برخی موارد به دلیل مشکلات روحی یک یا هر دو والدین، مشکلات جسمانی، اعتیاد و… کودک در شرایط آسیب پذیری بیشتری قرار می گیرد. در این موارد با ارائه خدمات درمانی و بهداشتی و یا خارج کردن فرزندان از اینگونه خانواده ها در مواردی که مصلحت اقتضا کند میتوان از بزه کودک آزاری جنسی بیشتر پیشگیری کند(موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۹).
ماده ۳۹ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان با هدف پیشگیری از آزار قرار گرفتن، راهکار خارج ساختن کمک از محیط آسیب زا را پیش بینی نموده است. این ماده بیان داشته: «هرگاه حمایت و رعایت غبطه و مصلحت کودک و نوجوان در معرض خطر و بزه دیده، مستلزم اتخاذ تصمیم در خصوص حضانت، ولایت، قیومت، سرپرستی، ملاقات، عزل ولی قهری، سپردن به خانواده جایگزین یا مراکز بهزیستی و یاسایر نهادها و موسسات اجتماعی، تربیتی درمانی یا بازپروری، نگهداری در مکانی مطمئن و امن و یا سپردن موقت به شخص مورد اطمینان دادگاه باشد. دادستان گزارشی در مورد وضعیت کودک و نوجوان و ادله ضرورت اتخاذ اقدامات مزبور تهیه و به دادگاه خانواده ارسال می کند». همچنین این لایحه به منظور حفظ روابط خانوادگی و تداوم آن و همچنین افزایش اطلاعات فرهنگی و آموزش والدین نیز در برخی از بندهای ماده۴۵ در ضمن مجازات های تأمینی برای والدین مرتکب به جرایم مذکور در بند۷ و ۸ و بندهای «د» و «هـ» ماده ۱۰ با شرایط خاص مذکور در آن ماده، ترک اعتیاد، درمان بیماری های جسمی و روانی، بهره بردن از خدمات سازمان ها و نهادهای اجتماعی و غیره را پیش بینی نموده است. تأسیس نهاد «کودک در معرض خطر» در این لایحه نیز، از جمله اقداماتی است که به جهت پیشگیری از بزه کودک آزاری جنسی به خصوص در محیط خانه اشاره دارد. اما آنچه باید در نظر داشت فراهم سازی زمینه حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی به صورت ریشه ای توسط دولت است تا این نوع پیشگیری بتواند از تولد فرد بزهکار و همچنین بزه دیده جلوگیری کند. هماهنگ کردن سازمانهای دولتی و غیردولتی جهت شناسایی و حمایت از کودکان در معرض خطر و همچنین اقدامات درلایحه، زمینه پیشگیری از ناهنجاریها و همچنین بزه کاری بر علیه کودکان را فراهم می سازد. نهادهای مانند دادگستری، نیروی انتظامی، صدا و سیما، آموزش و پرورش، شهرداری ها، بیمارستان ها و… و همچنین در ماده ۶ این لایحه ایجاد تشکیلات و دفتر حمایت از کودکان و نوجوانان قوه قضاییه به منظور تعیین اولویت ها و راهبردها در جهت انجام مطالعات و تحقیقات آماری و اطلاعاتی به منظور تعیین اولویت ها و راهبردها در جهت انجام مطالعات و تحقیقات آماری و اطلاعاتی در استانها و شهرستانها از جمله تمهیدات در جهت اجرای پیشگیری اجتماعی از کمک آزاری است( موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۹).
۲-۷-۲-۲-پیشگیری وضعی از بزه کودک آزاری
دانلود مطالب درباره بررسی جرم شناختی آزار جنسی کودکان در شهرکرد- فایل ۴