نتایج بدست آمده از ضریب همبستگی به شرح زیر است:
- میزان ضریب همبستگی بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (MB) و سود تقسیمی بر اساس مدل لاینتنر (SOA I) برابر با ۱۰۰/۰ و سطح معناداری آن ۰۰۵۹/۰ میباشد که نشان دهنده وجود همبستگی مثبت و معنادار بین متغیرهای یاد شده میباشد. این نتیجه نشان میدهد که با افزایش نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری بر میزان هموارسازی سود تقسیمی افزوده میگردد و بالعکس. همبستگی بین متغیرهای نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (MB) و هموارسازی سود تقسیمی بر اساس مدل سود هدف (SOA II) به شکل مثبت اما بیمعنا مشاهده می شود که این نتایج بدست آمده تا حدود بر خلاف نتایج بدست آمده از رگرسیون میباشد
- از دیگر نتایج قابل توجه در جدول فوق میتوان به وجود همبستگی مثبت و معنادار بین میزان وجوه نقد نگهداری شده (Cash) و متغیرهای سنجش هموارسازی سود تقسیمی؛ هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) و هموارسازی سود تقسیمی مدل سود هدف (SOA II) اشاره نمود. سطح تقسیم سود (DivLVL) دارای همبستگی مثبتی با متغیرهای سنجش هموارسازی سود تقسیمی بوده است هر چند که همبستگی بین متغیر یاد شده و هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) از لحاظ آماری معنادار و رابطه دیگر بیمعناست.
- متغیر جریانات نقدی آزاد (FrCahs) دارای همبستگی مثبت و معناداری با هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) میباشد هر چند که همبستگی بین این متغیر وهموارسازی سود تقسیمی مدل سود هدف (SOA II) به شکل مثبت اما بیمعنا دیده می شود. همبستگی نسبت دارایی های ثابت مشهود (Tang) و هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) به شکل مثبت و معنادار مشاهده می شود و همبستگی بین متغیر یاد شده و هموارسازی سود تقسیمی مدل سود هدف (SOA II) به شکل منفی اما بیمعناست.
- همبستگی بین نوسان بازده سهام (Return_VOL) و متغیرهای سنجش هموارسازی سود تقسیمی یعنی؛ هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) و هموارسازی سود تقسیمی مدل سود هدف (SOA II) به شکل منفی است و این در حالی است که رابطه نخست از لحاظ آماری معنادار و رابطه دوم بیمعناست. دیگر نتایج بدست آمده نشان میدهد که ضریب همبستگی بین متغیرهای نوسان بازده صنعت (ind_Return_VOL) و متغیرهای سنجش هموارسازی سود تقسیمی به شکل منفی اما بیمعنا ملاحظه می شود.
- دیگر نتایج بدست آمده نشان میدهد که ضریب همبستگی بین گردش سهام (Turnover) و هموارسازی سود تقسیمی به شکل منفی دیده شده و همبستگی بین اندازه شرکت (Size) و متغیرهای سنجش هموارسازی سود تقسیمی به شکل مثبت دیده شده است. همچنین همبستگی بین رقابت در بازار محصولات (HHI) و متغیرهای هموارسازی سود تقسیمی مدل لاینتنر (SOA I) و هموارسازی سود تقسیمی مدل سود هدف (SOA II) به ترتیب به صورت مثبت و منفی قابل مشاهده است.
۴-۷ نتیجه گیری
در این فصل سعی شد تا به بررسی آماری تاثیر برخی از متغیرهای خاص شرکت و نیز برخی از متغیرهای تاثیرگذار صنعت بر میزان هموارسازی سود تقسیمی اعمال شده توسط شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شود. مجموع نتایج بدست آمده از روشهای آماری بکارگیری شده نشان داد که از میان متغیرهای خاص شرکت؛ نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری تاثیری منفی و معنادار بر هموارسازی سود تقسیمی داشته و با افزایش نسبت یاد شده از میزان هموارسازی سود کاسته شده و با کاهش نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری بر میزان هموارسازی سود تقسیمی در هر دو مدل تحقیق افزوده شده است. تاثیر میزان وجوه نقد نگهداری شده و نیز جریانات نقدی آزاد شرکت بر هموارسازی سود تقسیمی در مدلهای مختلف تحقیق متفاوت بوده است بطوری که در مدل لینتر، متغیرهای یاد شده تاثیر مثبت و معناداری بر هموارسازی سود تقسیمی داشته اند و با افزایش وجوه نقد نگهداری شده و افزایش جریانات نقدی آزاد، بر میزان هموارسازی سود تقسیمی افزوده شده و این در حالی است که در مدل دوم، که مبتنی بر سنجش هموارسازی سود تقسیمی بر اساس مدل سود هدف میباشد، تاثیر میزان نگهداشت وجوه نقد و جریانات نقدی آزاد بر هموارسازی سود تقسیمی به شکل منفی مشاهده شده که بیانگر وجود تفاوت قابل توجه در دو مدل تحقیق میباشد. نتایج بدست آمده نشان میدهد که تاثیر متغیرهای نوسان سود شرکت و نسبت سود تقسیمی شرکت بر متغیرهای وابسته تحقیق یعنی هموارسازی سود تقسیمی بر اساس مدلهای لینتر و سود هدف چندان روشن نبوده و نتایج بدست آمده در هر دو مدل تفاوت قابل توجهی با هم دارند.
دیگر نتایج بدست آمده نشان میدهد که نسبت دارایی های ثابت مشهود تاثیری مثبت و معنادار بر هموارسازی سود تقسیمی داشته و با افزایش نسبت یاد شده بر میزان هموارسازی سود تقسیمی شرکتها افزوده شده است. سایر نتایج بدست آمده نشان دهنده آن است که تاثیر وجود سرمایه گذاران کوتاهمدت (گردش بالای سهام) بر هموارسازی سود تقسیمی در مدلهای تحقیق منتج به یک نتیجه واحد و قابل ملاحظه نگردیده است.
نتایج بدست آمده در خصوص تاثیر متغیرهای خاص صنعت بر میزان هموارسازی سود تقسیمی نشان میدهد که میزان رقابت در بازار محصولات صنعت تاثیری مثبت و معنادار بر میزان هموارسازی سود تقسیمی (بر اساس مدل لینتنر) داشته و این نتیجه بدان معناست که میزان هموارسازی سود تقسیمی در صنایعی که رقابت شدیدی بر آنها حکمفرماست، بیشتر است و این در حالی است که نتیجه بدست آمده در خصوص تاثیر این متغیر بر هموارسازی سود تقسیمی بر اساس مدل سود هدف به شکل منفی مشاهده شده که از قابلیت تفسیر و توجیه چندانی برخوردار نیست. دیگر نتایج بدست آمده در خصوص متغیرهای صنعت نشان دهنده آن است که نوسان بازده سهام صنعت تاثیری مثبت بر هموارسازی سود تقسیمی داشته و این بیانگر آن است که میزان هموارسازی سود تقسیمی شرکتهایی که در صنایع با ریسک (نوسان) بازده بالاتری روبرو بوده اند، بیشتر مشاهده شده است. نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان میدهد که تفاوت معناداری بین نحوه سنجش هموارسازی سود تقسیمی بر اساس مدل لینتنر و مدل سود هدف وجود داشته است و در اکثر مواقع نتایج بدست آمده از تفاوت قابل توجهی برخوردار بوده که مقایسه این نتایج با آنچه که مطابق مبانی نظری تحقیق پیش بینی شده بود بیانگر آن است که مدل سود تقسیمی لینتنر احتمالاً از قدرت بالاتری در خصوص سنجش میزان هموارسازی سود تقسیمی در مقایسه با مدل سود هدف برخوردار بوده است.
فصل پنجم:
خلاصه، نتیجه گیری
و پیشنهادها
۵-۱- مقدمه
یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر تقسیم سود شرکت، مسائل نمایندگی بین مدیران و سهامداران و مسائل مربوط به عدم تقارن اطلاعاتی بین آنها میباشد. نتایج تحقیقات پیشین نشان میدهد که مدیران شرکتها بر این باورند که سهامداران شرکتها ترجیح می دهند یک جریان باثبات در خصوص سود تقسیمی داشته باشند، بدین ترتیب شرکتها درگیر هموارسازی سود تقسیمی شده و هموارسازی سود تقسیمی به عنوان یکی از سیاستهای اصلی تقسیم سود مطرح می شود. تحقیقات پیشین توجیهات نظری گوناگونی در خصوص هموارسازی سود تقسیمی مطرح می کنند که از مهمترین آنها میتوان به مسائل نمایندگی و مشکلات مربوط به عدم تقارن اطلاعاتی اشاره نمود. این تحقیقات عنوان می کنند که تقسیم سود وسیلهای برای کاهش تضاد بین مدیران و سهامداران است و از طرفی شرکتهای با عدم قطعیت و عدم تقارن اطلاعاتی بالاتر از هموارسازی سود تقسیمی بیشتری استفاده مینمایند. در این تحقیق سعی شد تا به بررسی نقش مجموعه خصوصیات شرکتها در قالب دو تئوری نمایندگی و عدم تقارن اطلاعاتی در هموارسازی سود تقسیمی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شود. همچنین علاوه بر نقش عوامل مربوط به نمایندگی و عدم تقارن اطلاعاتی به بررسی نقش خصوصیات صنعت در هموارسازی شرکتهای مورد بررسی پرداخته خواهد شد.
به منظور آزمایش فرضیات تحقیق داده های گردآوری شده برای دوره زمانی ۱۰ ساله ۱۳۸۳ الی ۱۳۹۲ با کمک نرمافزار آماری Eviews و Excel مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. دراین فصل نتایج حاصل از آزمون فرضیه تحقیق و تجزیه و تحلیل آن به همراه پیشنهاداتی برای تحقیقات بیشتر در این زمینه ارائه میگردد.
۵-۲- خلاصه نتایج آزمون فرضیات تحقیق
۵-۲-۱- خلاصه نتایج بدست آمده از آزمون فرضیه اول تحقیق
” میزان هموارسازی سود تقسیمی در میان شرکتهای با نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری پایین، شدیدتر است.”
مقدار آماره t و سطح معناداری متغیر نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری به ترتیب برابر با ۴۱۵/۸- و ۰۰۰/۰ میباشد. به عبارت دیگر این متغیر تاثیر منفی و معناداری بر میزان هموارسازی سود تقسیمی شرکت داشته است. این نتیجه نشان میدهد که با افزایش نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، از میزان هموارسازی سود تقسیمی کاسته شده و بالعکس، و این بدان معناست که شرکتهای با نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری بالاتر، هموارسازی سود کمتری انجام دادهاند.
نتیجه گیری: فرضیه نخست تحقیق مبنی بر اینکه میزان هموارسازی سود تقسیمی در میان شرکتهای با نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری پایین، شدیدتر است، در سطح اطمینان ۹۵% تایید می شود.
خلاصه نتایج بدست آمده از آزمون فرضیه دوم تحقیق
” هموارسازی سود تقسیمی در شرکتهای با جریانات نقدی آزاد و وجوه نقد نگهداری شده بالاتر، بیشتر است.”
مقدار آماره t و سطح معناداری متغیر میزان وجوه نقد نگهداری شده، که نشان دهنده نسبت وجوه نقد به جمع دارایی ها میباشد، به ترتیب برابر با ۶۵۴/۰ و ۰۵۱۲/۰ میباشد. این نتیجه نشان میدهد که هر چه میزان وجوه نقد نگهداری شده در شرکتهای نمونه بیشتر باشد، بر میزان هموارسازی سود تقسیمی نیز افزوده میگردد، هر چند که این تاثیر از لحاظ آماری معنادار و با اهمیت نیست. متغیر جریانات نقدی آزاد که بیانگر نسبت سود عملیاتی به جمع داراییهاست تاثیری مثبت و معنادار بر هموارسازی سود تقسیمی داشته است (با توجه به اینکه مقدار آماره t و سطح معناداری آن به ترتیب برابر با ۸۶۲/۲ و ۰۰۴/۰ میباشد). مجموع این نتایج بدست آمده نشان میدهد که با افزایش میزان وجوه نقد نگهداری شده و جریانات نقدی آزاد بر میزان هموارسازی سود تقسیمی شرکتهای نمونه افزوده شده است .
نتیجه گیری: فرضیه دوم تحقیق مبنی بر اینکه هموارسازی سود تقسیمی در شرکتهای با جریانات نقدی آزاد و وجوه نقد نگهداری شده بالاتر، بیشتر است، در سطح اطمینان ۹۵% مورد تایید قرار میگیرد.
نتیجه بدست آمده از آزمون فرضیه سوم تحقیق
” هموارسازی سود تقسیمی در شرکتهای با نوسان سود بالا، نسبت دارایی های مشهود بالا و نیز نسبت سود تقسیمی پایین، بیشتر است.”
مقدار آماره t و سطح معناداری نوسان سود که نشان دهنده ریسک سود قبل از بهره و مالیات شرکت میباشد، به ترتیب برابر با ۳۵۶/۰- و ۷۲۱۵/۰ بوده که بیانگر آن است که با افزایش نوسان سود شرکت، از میزان هموارسازی سود تقسیمی کاسته می شود و بالعکس، هر چند که بزرگتر بودن سطح معناداری از مقدار قابل قبول (۰۵/۰) بیانگر عدم معناداری آن از لحاظ آماری میباشد. مقدار آماره t و سطح معناداری متغیر نسبت دارایی های ثابت مشهود به ترتیب برابر با ۷۵۳/۳ و ۰۰۰/۰ میباشد. این نتیجه نشان میدهد که مطابق انتظار با افزایش نسبت دارایی های ثابت مشهود، بر میزان هموارسازی سود تقسیمی افزوده شده است. بر خلاف انتظار، نسبت سود تقسیمی دارای رابطهای مثبت و معنادار با هموارسازی سود تقسیمی میباشد (با توجه به اینکه مقدار آماره t و سطح معناداری آن به ترتیب برابر با ۴۱۳/۵ و ۰۰۰/۰ میباشد) و این بدان معناست که هموارسازی سود تقسیمی، با افزایش در نسبت سود تقسیمی همزمان گشته است.
نتیجه گیری: فرضیه سوم تحقیق مبنی بر اینکه هموارسازی سود تقسیمی در شرکتهای با نوسان سود بالا، نسبت دارایی های مشهود بالا و نیز نسبت سود تقسیمی پایین، بیشتر است، در مجموع هر سه بخش آن (با وجود تایید بخش دوم این فرضیه) در سطح اطمینان ۹۵% رد می شود.
نتیجه بدست آمده از آزمون فرضیه چهارم تحقیق
” شرکتهای دارای سرمایه گذاران کوتاهمدت (دارای گردش سهام بالاتر)، شاهد هموارسازی سود تقسیمی بالاتری هستند.”
نتایج بدست آمده از تاثیر وضعیت سرمایه گذاران کوتاه مدت که بیانگر میزان گردش سهام شرکت است نشان میدهد که این متغیر تاثیری منفی اما بیمعنا بر متغیر وابسته تحقیق یعنی هموارسازی سود تقسیمی داشته است (با توجه به اینکه مقدار آماره t و سطح معناداری آن به ترتیب برابر با ۳۷۸/۰- و ۷۰۵/۰ میباشد). این نتیجه بیانگر آن است که با افزایش در گردش سهام (که نشان دهنده وجود سرمایه گذاران کوتاهمدت میباشد)، از میزان هموارسازی سود تقسیمی کاسته شده و هموارسازی سود تقسیمی در شرکتهایی که سرمایه گذاران بلندمدتتر دارد بیشتر است.
نتیجه گیری: فرضیه چهارم تحقیق مبنی بر اینکه شرکتهای دارای سرمایه گذاران کوتاهمدت (دارای گردش سهام بالاتر)، شاهد هموارسازی سود تقسیمی بالاتری هستند، در سطح اطمینان ۹۵% رد می شود.
نتیجه بدست آمده از آزمون فرضیه پنجم تحقیق
” مدیران شرکتهایی که در صنایع دارای رقابت شدید قرار گرفتهاند، هموارسازی سود تقسیمی بالاتری انجام می دهند (افزایش رقابت در صنعت منجر به افزایش در هموارسازی سود تقسیمی میگردد).”