“
افروز ،سیاحی و نظری(۱۳۹۰)در پژوهشی ادراک دیداری-حرکتی کودکان دارای اختلال یادگیری وعادی شهر اهواز را در آزمون بندر گشتالت، باهم مقایسه نمودند نتایج حاکی از این بودکه:بین ارتکاب به خطای نوع تحریف، ترکیب تداوم و چرخش،کل خطاها وبهره ادراک دیداری-حرکتی در هر دو گروه تفاوت معناداروجود دارد وکودکان دارای اختلال یادگیری سطح عملکرد پایین تری از کودکان عادی داشتند
خدامی (۱۳۹۰) در پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش حافظه فعال و آموزش فراشناخت بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر دارای ناتوان یادگیری ریاضی اجرا شد. پژوهش از نوع آزمایشی و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی یادگیری ریاضی یافته ها نشان داد آموزش حافظه فعال و آموزش فراشناخت بر عملکرد تحصیلی ریاضی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی مؤثر است. نتایج آزمون تعقیبی نشان داد بین دو روش آموزش حافظه فعال و فراشناخت، در بهبود عملکرد تحصیلی ریاضی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی تفاوت معناداری وجود ندارد.
همچنین، یگانه (۱۳۸۵) نشان داد که حافظه فعال با پیشرفت تحصیلی رابطهای مثبت و معنادار دارد. بنابرین، توجه به ظرفیت و کارایی حافظه فعال دانش آموزان (یادگیرندگان)، بی گمان هم بر انجام دادن تکالیف شناختی و یادگیری آنان و هم برکیفیت و کارآمدی فرایند طراحی، ارائه و آموزش محتوای یادگیری با هدف ایجاد کردن و گسترش یا تسهیل بخشیدن به یادگیری یادگیرندگان، اثرات مؤثر و مثبت به جای خواهد گذاشت (اسد زاده، ۱۳۸۸).
ندا صفرپور و همکاران (۱۳۹۰) با مقایسه سرعت نامیدن و عملکرد مؤلفه های سهگانه حافظه فعال در کودکان نارساخوان و عادی که روی ۶۰ نفر از دان ش آموزان پسر مقطع سوم دبستان به این نتایج رسیدند که بین دو گروه نارساخوان و عادی در هر یک از آزمونهای حافظه فعال، به جز یا دآوری مکعب، و سرعت نامیدن، تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد کودکان نارساخوان در سرعت نامیدن اعداد، در مقایسه با کودکان عادی، کندتر است و همچنین در هر یک از آزمونهای حافظه ی فعال به غیر از آزمون یادآوری مکعب که دارای عملکرد یکسانی هستند،کودکان نارساخوان عملکرد ضعیف تری نسبت به کودکان عادی دارند.
علیزاده و کوشش(۱۳۸۸) به منظور بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های ادراک بینایی بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارسا خوان ۳۰ نفر از دانش آموزان نارسا خوان پایه سوم دبستان را انتخاب، وبه آموزش مهارت ادراک بینایی گروه آزمایش پرداختند.یافته ها نشان دادند که بین نمرات پیش آزمون وپس آزمون در دو گروه آزمایش وشاهد تفاوت معناداری وجود دارد، در نتیجه آموزش مهارت های ادراک بینایی عملکرد خواندن دانش آموزان نارسا خوان را بهبود می بخشد.
عابدی (۱۳۸۹) با بررسی اثربخشی آموزش حافظه فعال بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانایی یادگیری ریاضی روی ۳۰ کودک دارای ناتوانی یادگیری ریاضی دانش آموز پایه سوم نتایج نشان داد که آموزش حافظه فعال می تواند عملکرد تحصیلی دانش آموزان ناتوانی یادگیری ریاضی را بهبود می بخشد و از آن به عنوان روش مداخلهای برای بهبود اشکلات ریاضی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضیات مورد استفاده قرار داد. کریمی وعسگری(۱۳۹۱)در پژوهشی اثربخشی آموزش راهبردهای حافظه فعال بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارسا خوان را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش ۳۰ نفر از دانش آموزان نارسا خوان انتخاب و گروه آزمایش طی ۱۵ جلسه تحت آموزش راهبرد های حافظه فعال قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش حافظه فعال عملکرد خواندن دانش آموزان نارسا خوان رابهبود می بخشد
رجبی وپاکیزه(۱۳۹۱)به پژوهشی با هدف مقایسه نیم رخ حافظه وتوجه دانش آموزان ناتوان یادگیری با دانش آموزان عادی پرداختند. در این پژوهش ۵ گروه ۱۵نفری دانش آموزان عادی، ناتوان یادگیری در دیکته، ناتوان یادگیری درریاضی، ناتوان یادگیری درخواندن و ناتوان یادگیری مرکب شهرستان بوشهر شرکت داشتند.یافته ها نشان داد که دانش آموزانی که مشکل نارسا نویسی وبه ویژه ترکیب دو یا سه ناتوانی در یادگیری را دارند از توانایی حافظه وتوجه کم تری برخوردارند.
کارآرانی کاشانی (۱۳۷۶). در بررس مهارت های خواندن و حافظه فعال دانش آموزان اول ابتدایی به این نتیجه دست یافت که بین سطح برخورداری از مهارت های خواندن و حافظه فعال واج شناختی ارتباط معنادار وجود دارد.
۲-ب-۲ پژوهش های خارج کشور
در خصوص نارساییهای حافظه در دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری، کورکمن[۱](۱۹۹۷) در پژوهشی حافظه کودکان با ناتوانی های یادگیری را با کودکان عادی مقایسه کرد، نتایج نشان داد که کودکان با ناتوانی های یادگیری در انواع حافظه به طور معناداری نسبت به گروه عادی مشکل داشتند.
سوانسون وسیگل(۲۰۰۱) در پژوهشی حافظه فعال کودکان با ناتوانی های یادگیری را مورد بررسی قرار دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که در حوزه خواندن و ریاضیات، کودکان با ناتوانی یادگیری ظرفیت کلی حافظه فعال کمتری نسبت به همتایان عادیشان دارند و این نقص ظرفیت به طور کلی ویژهی ناتوانی تحصیلی(به عنوان مثال خواندن و ریاضیات) آنها نیست. به طور کلی آنها نتیجه می گیرند که کودکان با ناتوانی یادگیری (در درجه اول آنهایی که دچار ناتوانی خواندن هستند ) دچار کمبودهایی در حافظه فعال هستند که مربوط است به حلقه واجی که یک جزء از حافظه فعال است که مختص حفظ اطلاعات مبتنی بر گفتار است و این سیستم در خدمت شناخت پیچیده مانند درک مطلب خواندن، حل مسئله و نوشتن است.
“