دلبستگی به طور گسترده و در تحقیقات مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است و ارتباط آن با متغیرهای بسیاری بررسی شده است. پارهای از تحقیقات به بررسی پیامدهای فردی و بخشی دیگر از تحقیقات به بررسی پیامدهای بینفردی دلبستگی پرداختهاند. در رابطه با پیامدهای فردی، دلبستگی در ارتباط با متغیرهای مختلفی چون هوش هیجانی (رمضانی و همکاران، ۱۳۸۵)، بهداشت روانی (فینی[۱۶۹]، ۲۰۰۰)، معنویت (گرنکویست[۱۷۰] و همکاران، ۲۰۰۷؛ رینرت[۱۷۱]، ۲۰۰۵) و هویت (فیبر[۱۷۲] و همکاران، ۲۰۰۳؛ هاوق و بورجویس[۱۷۳]، ۲۰۰۲، بنوسون، هریس و رجرز[۱۷۴]، ۲۰۱۰) بررسی شده است و در رابطه با پیامدهای بینفردی دلبستگی، تأثیر آن بر متغیرهای مختلفی چون اعتماد به دیگران (سیمونز، گوتی، نلسون و لیتل[۱۷۵]، ۲۰۰۹)، کیفیت ارتباطات (نافتل[۱۷۶] و شیور، ۲۰۰۶)، پرخاشگری و خشم (سیمونز، پاترنیت و شور[۱۷۷]، ۲۰۰۱، طالبی و ورما[۱۷۸]، ۲۰۰۷) و رفتار ضداجتماعی (مارکوس و بتزر[۱۷۹]، ۱۹۹۶) بررسی شده است.
با توجه به مدل پژوهش ابتدا به بررسی پژوهشهای انجام شده در رابطه با دلبستگی و هویت معنوی به عنوان یکی از پیامدهای فردی دلبستگی خواهیم پرداخت و سپس تحقیقات مربوط به دلبستگی و فاصله رواشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱-۱- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی
با توجه به اینکه هویت معنوی متغیر جدیدی در حوزه رواشناسی است پژوهشی که به صورت مستقیم نقش خانواده و روابط عاطفی خانواده را در ارتباط با آن سنجیده باشد یافت نمی شود. از این رو، به بررسی پژوهشهایی در زمینه ارتباط دلبستگی با سبکها، وضعیتها و ابعاد هویت (مانند هویت اخلاقی و هویت جنسی) خواهیم پرداخت.
در زمینهی تأثیر دلبستگی بر سبکهای هویت بررسیهای متعددی صورت گرفته است. به عنوان مثال حجازی و نگهبان سلامی (۱۳۸۸) در تحقیقی به بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان با سبکهای هویت در نوجوانان پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد دلبستگی ایمن به والدین، قدرت پیشبینی سبکهای هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویت را دارد و دلبستگی ایمن به همسالان با سبک هویت هنجاری ارتباط معنادار دارد. علاوه براین، بررسی نقش جنسیت در متغیرهای این پژوهش حاکی از آن بود که پسران در میزان دلبستگی ایمن به والدین و تعهد هویت و دختران در دلبستگی ایمن به همسالان بر یکدیگر برتری دارند.
در پژوهش دیگری نیز که به منظور بررسی رابطه دلبستگی و سبکهای هویت انجام شد، نتایج نشان داد که دلبستگی به والدین پیش بینی کننده سبکهای هویت میباشد و به طور مثبت با سبک اطلاعاتی، سبک هنجاری و تعهد در ارتباط است و با سبک هویت گسیخته دارای ارتباط منفی معنادار میباشد. از این رو، دلبستگی به والدین و روابط عاطفی با آنان با برخورداری از سبکهای هویتی انطباق یافتهتر در ارتباط بود (ایمتیاز و نکوی[۱۸۰]، ۲۰۱۲ ).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با وضعیتهای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به تحقیق مککینون[۱۸۱] و مارسیا (۲۰۰۲) اشاره کرد. در این پژوهش تعدادی از مادران کودکان پیشدبستانی بررسی شدند و ارتباط میان وضعیت هویت و سبکهای دلبستگی آنان و ادراک آنان از رشد کودکان مطالعه شد. نتایج نشان داد مادرانی که در وضعیت هویت موفق و خلاف آنچه انتظار میرفت در وضعیت هویت زودرس قرار داشتند در دلبستگی ایمن نیز نمرات بالاتری داشتند. از طرفی، دلبستگی هراسناک با وضعیت هویت تعویقی و آشفته در ارتباط بود.
در همین راستا باقری، بهرامی و جلالی (۱۳۸۸) به بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با نوع هویت در جمعیت ایرانی و در زندانیان ۱۵-۳۰ ساله پرداختند. یافتههای این پژوهش حاکی از معناداری رابطه سبکهای دلبستگی و نوع هویت بود. بدین ترتیب که زندانیان دارای سبک دلبستگی ایمن به ترتیب بیشتر دارای وضعیت هویت موفق و تعویقی بودند، در حالیکه زندانیان با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی- دوسوگرا) بیشتر دارای وضعیت هویت آشفته و زودرس بودند.
چنانچه مشاهده می شود یافتههای پژوهش در زمینه ارتباط بین وضعیت هویت زودرس و سبک دلبستگی ایمن و یا ناایمن متناقضاند. در این راستا میتوان به فراتحلیلی که به منظور روشن ساختن ارتباط بین دلبستگی و وضعیت هویت انجام شده است اشاره کرد. در این فراتحلیل نتایج چندین پژوهش در این زمینه از سال ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۵ بررسی شد. نتایج این مطالعه بین سبکهای دلبستگی و وضعیتهای هویت همبستگی ضعیف تا متوسطی نشان داد. با این حال دلبستگی ایمن دارای همبستگی قویتری با وضعیت هویت موفق (۲۱/۰) و وضعیت هویت آشفته (۲۳/۰-) بود. اما علی رغم اینکه سهم میانگین دلبستگی ایمن در وض
عیت هویت موفق در مقایسه با وضعیت هویت آشفته و زودرس به مراتب بالاتر بود، برخلاف آنچه انتظار میرفت وضعیت هویت زودرس با دلبستگی ایمن و وضعیت هویت تعویقی با دلبستگی ناایمن ارتباط داشت. بر این اساس، برخلاف انتظار محققان این پژوهش، دلبستگی ایمن بیشتر با بعد تعهد هویت مرتبط بود تا بعد اکتشاف آن (آرست و همکاران، ۲۰۰۹).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با ابعاد و محتوای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به مطالعه هیگلر، دی و مارشال[۱۸۲](۱۹۹۵) با عنوان دلبستگی به والدین و هویت جنسی اشاره کرد. این مطالعه بر روی ۲۱۸ نفر از دانشجویان به منظور آزمون ارتباط سطح دلبستگی با جنسیت و هویت جنسی انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد هویت جنسی زنانه و ترکیبی از زنانه و مردانه، در مقایسه با هویت جنسی مردانه و یا خنثی با سطوح بالاتر دلبستگی به والدین ارتباط دارد. علاوه براین، میانگین دلبستگی به مادر هم در زنان و هم در مردان از دلبستگی به پدر بیشتر بود و گرچه بین زنان و مردان در دلبستگی به والدین تفاوت معناداری وجود نداشت، میانگین نمرهی دختران در دلبستگی به همسالان بیشتر از دلبستگی پسران به همسالان خود بود.
علاوه بر این، میوس، اوستروگل و ولیبرگ[۱۸۳] (۲۰۰۲) نیر در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و هویت نوجوانان به مقایسه و بررسی تأثیر دلبستگی به والدین و همسالان بر هویت دانشآموزی و هویت ارتباطی افراد پرداختند. نتایج حاصل از مصاحبه با ۱۴۸ نوجوان متعلق به گروه های قومی مختلف نشان داد که دلبستگی به والدین پیشبینی کننده هویت دانشآموزی نوجوانان و دلبستگی به همسالان پیش بینی کننده هویت ارتباطی آنان بود. بر اساس این پژوهش نوجوانان در بعضی از زمینه های زندگی خود به ویژه موضوعات مربوط به آینده مانند تحصیل تحت تأثیر دلبستگی خود به والدین قرار داشتند و در برخی از موضوعات به ویژه موضوعات مربوط به حال مانند روابط اجتماعی تحت تأثیر دلبستگی به همسالان قرار داشتند.
چنانچه مشاهده شد دلبستگی ایمن با وضعیت هویت موفق و سبک هویت اطلاعاتی در ارتباط است و بر محتوای هویت از جمله هویت جنسی و هویت دانشآموزی افراد نیز تأثیر گذار است. از این رو، به نظر میرسد که بعد معنوی هویت نیز از دلبستگی به افراد مهم تأثیر میپذیرد.
۲-۴-۲- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر فاصلهی روانشناختی
چنانچه پیشتر بیان شد، فاصلهی روانشناختی و نحوهای که افراد را در فضای روانشناختی خود ادراک میکنیم، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رفتار اخلاقی و یا غیر اخلاقی است. علاوه بر این، جهتگیری غلبه اجتماعی و حریم رعایت اخلاقی به نوعی بیانگر نگرشهای غیر اخلاقی و اخلاقی فرد در ارتباط با افراد و یا گروه ها هستند. از این رو، با توجه به نزدیکی مفهومی و نظری فاصلهی روانشناختی و دو بعد آن با رفتارهای اخلاقی و یا غیر اخلاقی، در بررسی ادبیات پژوهش مربوط به فاصلهی روانشناختی از این دست تحقیقات نیز استفاده شده است. بنابراین در این قسمت به بررسی پژوهشهایی خواهیم پرداخت که دلبستگی را در ارتباط با این مفاهیم سنجیدهاند.
در این زمینه، میکیولینسر و همکاران (۲۰۰۳) به بررسی اثر احساس پایدار و موقتی برخورداری از پایگاهی ایمن بر ارزشهای از خودگذشتگی پرداختند. احساس پایدار برخورداری از پایگاه ایمن در واقع بیانگر سبک دلبستگی افراد بود که در قالب دو سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی اندازه گیری شد و نمرات پایین در این دو بعد بیانگر دلبستگی ایمن بود. احساس موقتی برخورداری از پایگاه ایمن نیز از طریق یادآوری خاطرات شخصی و یا مشاهده تصاویر افراد حمایتگر فعال میشد. علاوه بر این، ارزشهای از خودگذشتگی نیز از یک سو شامل ارزشهایی چون کمک کردن، بخشیدن و وفاداری بود که توجه و مراقبت نسبت به افراد نزدیک را نشان میداد و از سوی دیگر، ارزشهایی چون عدالت اجتماعی، برابری و صلح جهانی را در برداشت که توجه و مراقبت نسبت به تمام انسانها را منعکس میساخت. نتایج این پژوهش نشان داد که احساس برخورداری از پایگاهی ایمن و نمرات پایین در دلبستگی اجتنابی به طور معناداری با ارزشهای از خودگذشتگی در ارتباط است. بدین ترتیب دامنه ارزشهای اخلاقی، توجه و مراقبت افراد دلبستهی ایمن و برخوردار از پایگاهی ایمن تنها به افراد خاص و نزدیک محدود نمی شود بلکه تمام انسانها را در بر میگیرد.
در مطالعه ای دیگر ارتباط دلبستگی با رفتارهای نوعدوستانه و مراقبتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد، دلبستگی اضطرابی و اجتنابی با دلسوزی و رفتارهای نوعدوستانه به طور معکوس در ارتباط است و در حالیکه دلبستگی ایمن پایهای برای رفتارهای مراقبتی فراهم میآورد، دلبستگی ناایمن مانع از رفتارهای دلسوزانه و مراقبتی در افراد می شود (میکیولینسر و همکاران، ۲۰۰۵). نتایج این پژوهش همسو با پژوهش کستنبام، فاربر و سروف[۱۸۴] (۱۹۸۹) در زمینه ارتباط دلبستگی با رفتارهای همدلی در کودکان پیش دبستانی است.
علاوه بر این، عدهای از محققان به بررسی تأثیر دلبستگی بر ارتباط و رفتارهای بینگروهی افراد پرداختهاند. در این زمینه در پژوهشی به روش آزمایشی، طی دو مرحله تأ
ثیر تحریک دلبستگی ایمن، خنثی و ناایمن بر سوگیری بینگروهی، طرحوارههای ناسازگاری و همکاری، رقابت، پرخاشگری و رفتارهای نوعدوستانه در بافت بینگروهی بررسی شد. در مطالعه اول، شرکت کنندگان در شرایط فراخوانی دلبستگی ایمن، نسبت به شرکت کنندگان در شرایط فراخوانی دلبستگی ناایمن و خنثی در رابطه با افراد خارج از گروه سوگیری کمتری نشان دادند. در مطالعه دوم، فراخوانی دلبستگی بر فعال شدن طرحوارهی ناسازگاری و رفتارهای متعاقب آن در بافت بینگروهی تأثیری نداشت (سلیم[۱۸۵]، ۲۰۱۱).
در همین راستا میکیولینسر و شیور (۲۰۰۱) نیز به نتایج مشابهی دست یافتند. آنان در مطالعه ای به روش آزمایشی تأثیر برخورداری از پایگاه ایمن را در کاهش واکنش منفی نسبت به افراد خارج از گروه بررسی کردند. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که فراخوانی احساس برخورداری از پایگاهی ایمن در مقایسه با شرایط گروه کنترل، با ارزیابی منفی کمتری نسبت به افراد خارج از گروه در ارتباط است. علاوه براین، در این پژوهش احساس برخورداری از پایگاهی ایمن که به صورت ذهنی و از طریق تجسم تصاویری در این زمینه فراخوانده میشد به سبکهای دلبستگی افراد، وابسته نبود. نتایج این مطالعه حاکی از ارتباط نظریه دلبستگی و نگرشهای بینگروهی بود.
علاوه بر این، در پژوهشی رابطه دلبستگی و پرخاشگری در دو جمعیت ایرانی و هندی بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد در جمعیت ایرانی و هم در دختران و هم پسران دلبستگی ایمن دارای ارتباط منفی و معنادار با پرخاشگری است. در جمعیت هند نیز دلبستگی به والدین به طور منفی با پرخاشگری در ارتباط بود. این پژوهش ضمن تأکید بر اهمیت ارتباط محبت آمیز والدین با فرزندان خود، دلبستگی و پیوند عاطفی با والدین را به عنوان عامل مؤثری در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مطرح کرد (طالبی و ورما، ۲۰۰۷).
با توجه به وسعت مطالعات انجام شده و نتایج حاصل از آنها به نظر میرسد که دلبستگی به والدین و همسالان و برقراری روابط عاطفی با آنان نقش عمدهای در بروز عوامل دخیل در رفتارهای اخلاقی از جمله فاصله روانشناختی داشته باشد.
۲-۴-۳- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر هویت معنوی بر فاصلهی روانشناختی
چنانچه بیان شد، تاکنون پژوهشی جهت بررسی هویت معنوی در قالب یک مدل و تعیین پیشایندها و پیامدهای آن صورت نگرفته است. از این رو، در این قسمت تحقیقات انجام شده بر روی بعد دیگری ازهویت، از جمله هویت اخلاقی مورد ملاحظه واقع می شود.
هویت اخلاقی در پژوهشهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال آرنولد[۱۸۶] (۱۹۹۳، به نقل از هاردی و کارلو[۱۸۷]، ۲۰۰۵) ارتباط میان اهمیت اخلاق برای “خود” و رفتار اخلاقی را در نوجوانان بررسی کرد. در این مطالعه نوجوانان با تعدادی عناوین اخلاقی (مانند رعایت انصاف) و تعدادی عناوین خنثی (مانند خلاقیت) مواجه میشدند و از آنان خواسته میشد تا سه عنوان را که دارای بیشترین اهمیت در شکلدهی شخصیت آنان است، مشخص کنند. علاوه بر این از آنان خواسته شد تا دلایل انتخاب خود را نیز شرح دهند. نتایج این پژوهش نشان داد که هم هویت اخلاقی و هم انگیزش اخلاقی به طور مثبت پیش بینی کننده رفتار اخلاقی هستند.
رینالدز و سرانیک[۱۸۸] (۲۰۰۷) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی بر رفتار اخلاقی پرداختند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی به طور مستقل بر رفتار اخلاقی افراد اثر میگذارند. اما، در شرایطی که توافق اجتماعی اندکی در رابطه با رفتار اخلاقی وجود داشته باشد (مانند تقلب کردن در امتحان) هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی با یکدیگر تعامل می کنند و از این طریق رفتار اخلاقی را شکل می دهند.
علاوه براین، رید و آکوئینو (۲۰۰۳) نیز در پژوهشی به بررسی رابطه هویت اخلاقی و گسترش حریم رعایت اخلاقی نسبت به افراد خارج از گروه پرداختند. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که بین هویت اخلاقی افراد و توجه اخلاقی نسبت به افراد خارج از گروه رابطه معناداری وجود دارد. بدین ترتیب هویت اخلاقی سبب می شود تا افراد توجه بیشتری به اعضای سایر گروه ها داشته باشند.
در پژوهش کارتر[۱۸۹] (۲۰۱۳) هویت اخلاقی در ارتباط با وابستگیهای گروهی (جنسیت، نژاد و مذهب) بررسی شد. با انجام مصاحبه بر روی ۳۱۵ نفر اطلاعاتی پیرامون هویت اخلاقی، رفتار اخلاقی و هیجانات افراد جمع آوری شد. نتایج این پژوهش نشان داد هویت اخلاقی یک فرایند عام بشری است که با جنسیت، نژاد و مذهب ارتباط معنادار چندانی ندارد و بدون توجه به گروهی که فرد به آن تعلق دارد به عنوان عامل پیشبین رفتار اخلاقی و واکنشهای هیجانی عمل می کند.
در مطالعه ای دیگر ارتباط هویت اخلاقی و خودتنظیمی رفتارهای غیر اخلاقی مربوط به محیط کار بررسی شد. در این پژوهش به منظور مشاهده رفتار واقعی شرایط آزمایشی ترتیب داده شد و نتایج نشان داد افراد با هویت اخلاقی نسبت به افرادی که اخلاق برای آنان چندان اهمیت ندارد کمتر دروغ میگویند، به ویژه، در شرایطی که مشوقی برای دروغ گفتن وجود داشته باشد. اما، به طور کلی در شرایطی که برای انجام رفتارهای غیر اخلاقی مشوق و انگیزش
ی وجود داشت تأثیر هویت اخلاقی در کاهش رفتار غیر اخلاقی کم میشد. این پژوهش در یک جمعیت غیر آمریکایی نیز تکرار و همین نتایج حاصل شد (آکوئینو، رید و لیم[۱۹۰]، ۲۰۱۳).
علاوه بر این، هاردی و همکاران (۲۰۱۰) نقش واسطهای هویت اخلاقی را در ارتباط با فاصلهی رواشناختی و سبک فرزند پروری در ۱۰۵۹ نوجوان بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که هویت اخلاقی در ارتباط سبک فرزند پروری و فاصلهی روانشناختی به عنوان واسطه عمل می کند. در این پژوهش سه سبک فرزند پروری مقتدرانه (پاسخگویی، اعطای استقلال و مطالبه) به طور مثبت با هر دو بعد خصوصی و عمومی هویت اخلاقی در ارتباط بود و این ابعاد از طریق تأثیرگذاری بر ابعاد هویت اخلاقی بر فاصله روانشناختی اثر میگذاشت. بدین ترتیب که هویت اخلاقی با بعد جهتگیری غلبه اجتماعی به صورت منفی و با بعد حریم رعایت اخلاقی به طور مثبت ارتباط داشت. بر این اساس، یکی از روشهای تأثیرگذاری والدین بر رفتار فرزندان خود پرورش دادن هویت اخلاقی آنان از طریق سبک فرزند پروری مقتدرانه بود.
علاوه بر این، با توجه به اینکه در این پژوهش بعد معنوی هویت در ارتباط با فاصله روانشناختی بررسی شده است، لازم است به ارتباط معنویت و رفتارهای اخلاقی و تحقیقات انجام شده در این زمینه اشاره کرد. برای مثال اینولف (۲۰۱۱) به بررسی ارتباط معنویت با رفتارهای جامعه پسند پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد معنویت پیشبین معناداری برای رفتارهای داوطلبانه، کمکهای خیریه و کمک کردن به دیگران است. علاوه براین، کمک به دیگران بیشتر شامل افراد دور میشد تا دوستان و خانواده و در واقع، این افراد تعریف گستردهتری از جامعه اخلاقی داشتند.
به طور کلی با توجه به ارتباط هویت اخلاقی با رفتارهای اخلاقی و تأثیر معنویت بر رفتارهای اخلاقی، به نظر میرسد که بعد معنوی هویت نیز با عوامل دخیل در رفتارهای اخلاقی و از جمله فاصلهی روانشناختی در ارتباط باشد.
۲-۴-۴- نتیجه گیری از تحقیقات پیشین
به طور کلی، در بسیاری از تحقیقات عوامل مؤثر بر هویت معرفی شده اند. یکی از عواملی که در رابطه با هویت و محتوای آن بررسی شده است روابط عاطفی با دیگران و به ویژه دلبستگی به والدین و همسالان بوده است. علاوه براین، دستهی دیگر تحقیقات به بررسی پیامدهای هویت پرداختهاند و یکی از عواملی که بارها در ارتباط با هویت و به ویژه محتوای اخلاقی آن بررسی شده است رفتارهای اخلاقی بوده است. بنابراین به طور خلاصه و با توجه به یافتههای پژوهشی مطرح شده در این فصل میتوان این فرض را مطرح نمود که هویت معنوی با پیشایندی دلبستگی به والدین و همسالان بر فاصلهی روانشناختی تأثیر دارد.
۲-۵- فرضیه های پژوهش
بر اساس مدل پیشنهادی فرضیه های زیر ارائه گردید:
۱- دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معنادار فاصله روانشناختی است.
۲- دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معنادار هویت معنوی است.
۳- دلبستگی به والدین و همسالان به واسطه هویت معنوی بر فاصله رواشناختی اثر دارد.
بر این اساس مدل پژوهش در شکل زیر نمایش داده شده است.
دلبستگی به همسالان
هویت معنوی
جهتگیری غلبه اجتماعی
دلبستگی به والدین
حریم رعایت اخلاقی
شکل ۲-۱: مدل گسترش یافته پژوهش
فصل سوم
روش تحقیق
در این فصل ابتدا به معرفی جامعه و شرکت کنندگان مورد مطالعه پرداخته، سپس به ابزارهای پژوهش و میزان پایایی و روایی آنها اشاره خواهد شد. در ادامه نحوه اجرای پژوهش و روش آماری مورد استفاده تشریح میگردد. لازم به ذکر است پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و روابط علّی میان متغیرهای پژوهش در قالب مدل تحلیل مسیر بررسی خواهد شد.
۳-۱- جامعه آماری
جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر و پسر مقطع کارشناسی در دانشگاه شیراز بود.
رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و فاصله روانشناختی بررسی نقش واسطه ای ...