هدف
آماده سازی برای فعالیتهای مدیریت دانش درسازمان
فعالیتهاوزیرساختها برای فعالیتهای دانش
یکپارچه سازی تلاشهای مدیریت دانش وموفقیت های سازمانی
پیوندمدیریت دانش باشرکای بیرونی
تلاش های سازمانی
اشاعه نیازهای دانش ارزیابی مدیریت دانش
ساخت واشتراک دیدگاههاواهداف مدیریت دانش
ساخت یک طرح بلندمدت برای مدیریت دانش
ارزیابی معیارها با انجام طرح های آزمایشی
راه اندازی اولیه فرایندمدیریت دانش
یاخت نظام پاداش
توسعه برنامه های آموزشی کارآموزی وبازآموزی
توسعه ریخت شناسی دانش
ساخت نظام مدیریت دانش مبتنی بردانش سازمان
هدایت وقایع به سمت فعال سازی فعالیتهای دانش
ارزیابی موثربودن دانش
بررسی تغییرات نیازهای محیطی
بازبینی وکنترل فعالیتهای مدیریت دانش
تعریف وتمرکزبرحوزه های اصلی دانش
اشاعه بهترین فعالیتهای مدیریت دانش
تحلیل درونی وبیرونی
بهره وری مدیریت دانش
ارتباط دادن دانش با شرکا
اشتراک دیدگاه ها واهداف مدیریت دانش باشرکا
پیوند مدیریت دانش باشرکا
تسهیل ومدیریت اشتراک دانش درون سازمانی وهمکاران
جدول۲-۱- ۳) : مدل مفهومی –مرحله ای توسعه مدیریت دانش سازمانی(عباسی،۱۳۸۶،ص۹)
۲-۱-۱۸) استراتژیهای مدیریت دانش:
پژوهشگران و متخصصان مدیریت دانش سازمانی اظهار می کنند در هزارۀ دانش ،سازمانها قادر به حیات خود نیستند مگر اینکه استراتژی مناسب برای اداره واعمال قدرت دارایی هوشی خود انتخاب کنند. استراتژی قدرت بین فعالیتها وتصمیم گیریهای بلند مدت ، سازمان را در تعامل با محیط خود نشان می دهد.(عدلی،۱۳۹۰،صص۱۸۳-۱۸۲)
برای تدوین استراتژیهای مدیریت دانش ،علاوه بر استراتژیهای دانش دو ورودی دیگر لازم است از آنجایی که استراتژیهای مدیریت دانش در داخل سیستم جامع دانش سازمانی اجرا خواهد شد، تدوین آنها بایستی هماهنگ و سازگار با سیستم جامع دانش در سازمان به طور ویژه ، صورت گیرد. بنابراین تدوین استراتژیهای مدیریت دانش برای یک سازمان نیازمند شناخت کامل سیستم جامع دانش سازمان در شرایط فعلی، بعنوان یک ورودی دارد.همانطور که اعمال تغییر و تحول در سیستم جامع دانش سازمانی نباید یکپارچگی و انسجام منطقی این سیستم را خدشه دار کند، تغییر مسیر استراتژیک سازمان در قبال مدیریت دانش (استراتژیهای مدیریت دانش) نیز نباید هماهنگی و انسجام این مجموعه را دچار اشکال سازد. بنابراین دومین ورودی در تدوین استراتژی مدیریت دانش ارکان استراتژیک سیستم جامع دانش سازمانی می باشند.این ارکان شامل مأموریت شفاف سیستم جامع دانش سازمانی ، چشم انداز توسعه سیستم و اصول راهنما در توسعه این سیستم می باشد.به این ترتیب مجموعه این عوامل شرایطی را مهیا می سازند که بتوانیم استراتژیهای مدیریت دانش را به طور اصولی طراحی کنیم. (پورنژدی،۱۳۸۶،صص۱۴-۱۳)
سازمانها برای تحقق خواسته های خود معمولاً از یک یا ترکیبی از استراتژیهای پنجگانه زیر با تمرکز بر دانش استفاده می نمایند.
۱-استراتژی دانش بعنوان استراتژی تجاری: انتخاب استراتژی تجاری سازمانها با تأکید بر خلق ، نوآوری، بروز نمودن ،تسهیم و بکار گیری بهترین دانش موجود در هر مرحله از کار.
۲-استراتژی مدیریت سرمایه فکری با تأکید بر دانش در سطح موسسه: تعیین مدیریت سرمایه فکری با تأکید بر تکنولوژی ، کارکردهای مدیریتی، مدیریت ارتباط با مشتری ،نظم سازمانی و… به عنوان استراتژی رقابتی.
۳-استراتژی تعهد سرمایه دانش افراد: با تأکید بر مسئولیت افراد برای سرمایه گذاری دانش محور، نوآوری و ایجاد شرایط رقابتی ، استفاده مفید و توزیع سرمایه دانش در سازمانها برای توانمند سازی کارکنان جهت بکار گیری دانش رقابتی در فعالیتها.
۴-استراتژی خلق دانش: با تأکید بر یادگیری دانش، تحقیق و توسعه کاربردی و ایجاد انگیزه برای کارکنان جهت نوآوری، بکارگیری آزمونها برای ایجاد دانش جدید مناسب که سبب رقابت بهبود یافته تر گردد.
۵-استراتژیهای انتقال دانش : با تأکید بر روی رویکردهای سیستماتیک دانش برای انتقال، کسب، سازماندهی، تجدید ساختار، ذخیره، حافظه سپاری به منظور گسترش و توزیع دانش جهت تسهیم و پذیرش بهترین عملکرد (عالم تبریز،محمدرحیمی،۱۳۹۰،ص۸۸)در شرکتهای مشاوره ای نوع استراتژی انتخابی با شرکتهای تجاری متفاوت بوده وعمدتاً دو نوع استراتژی دراین زمینه استفاده می گردد.
اول استراتژی کد گذاری، جایی که دانش در پایگاه داده ها کدگذاری و ذخیره می شود مدیریت دانش صریح را استراتژی کدگذاری مدیریت دانش می نامند.سازمانهایی که چنین استراتژی را اتخاذ می کنند ، اطلاعات مفیدی را در پایگاه داده ها در مقیاس وسیع مستند می کنند. دانش ذخیره شده استاندارد شده و به آسانی برای کارکنان مورد نظر قابل دسترسی و قابل استفاده است. محصولات و خدمات چنین شرکتهایی تمایل به حالت استاندارد دارد و در این سازمانها تأکید بر استفاده مجدد از دانش است.
دوم استراتژی شخصی سازی ، جایی که تعامل شخصی ضروری بوده و تکنولوژی اطلاعات تنها یک ابزار برای ارتباط بین افراد است .مدیریت دانش ضمنی را استراتژی شخصی سازی مدیریت دانش می نامند. سازمانهایی که چنین استراتژی را اتخاذ می کنند ،محصولات و خدمات تخصصی را برای برآورده ساختن نیازهای مشتری خاصی پیشنهاد می کنند.قسمت اعظمی از دانش عملی و کاری آنها
ضمنی بوده و نمی - توان آن را برای استفاده مجدد در پایگاه داده ها کدگذاری و ذخیره کرد.(سبحانی، محمدی ، محمدی فاتح،۱۳۹۱،صص۴۵-۴۴)
۲-۱-۱۹) نیاز به چارچوب مدیریت دانش در بخش دولتی:
بسیاری از محققان،مدل ها و چارچوبهای مختلفی برای درک مفهوم و همچنین پیــــــاده سازیمدیریت دانش ارائه کرده اند. اگرچه چارچوبهای زیادی برای پیاده سازیمدیریت دانش در بخش خصوصی ارائه شده است. تعداد بسیار کمی که به صورت مجزابرای دولت طراحی شده باشند وجود دارد. بخش عمومی متفاوت بودن خود با بخشخصوصی را پذیرفته و از این جهت برخی مشخصه های ویژه نیز دارد. چارچوبمدیریت دانش برای بخش دولتی دو تفاوت عمده با چارچوبهای ارائه شده برایبخش خصوصی دارد. اولاً بخش دولتی به ذینفعان (STAKEHOLDERS) تعلق دارد. درحالی که بخش خصوصی متعلق و وابسته به شرکا و سهامداران (SHAREHOLDERS) است. رویکرد ذینفعان در بخش دولتی مستلزم وجود بخشهای گوناگون و متعدد درفرایند است واز این رو، کار در مورد آن با مشکلات بیشتری مواجـــه است. دربخش دولتی این ذینفعان می توانند شهروندان، حکومتهای محلی و ایالتی،شرکتهای خصوصی، کاربران و… باشند و زمانی که دولت اقدام به سیاست گذاریو تصمیم گیــری و برنامه ریزی و ارائه خدمات می کند. مجبور به در نظرگرفتنمنافع و نظرات و علایق تمامی ذینفعان است. در بخش خصوصی، شرکتها در برابرسهامداران خود پاسخگو هستند، اما تنها چیزی که در این بخش اهمیت دارداینست که سرمایه گذاری انجام گرفته پربازده باشد.
دومینوجه تمایز چارچوبهای مدیریت دانش در بخشهای خصوصی و دولتی در رقابت پذیریآنهاست. بخش خصوصی بر پایه رقابت بنا شده و اصولاً رقابت پذیر است. درحالی که بخش دولتی مبتنی بر فاکتورهایی مانند ارائه خدمات، تهیه اطلاعات،شناسایی دانش ، تسهیم و استفاده از آن است. باتوجه به همین فاکتور حیاتییعنی رقابت پذیری، اساس کار شرکتهای خصوصی بر هوشیاری جهت کسب مزیت رقابتیدر محیط متغیر است و در این راه سعی می کنند تا همواره خود را با ابزارهایمدیریتی نوین، تکنیک ها و فلسفه های نوین منطبق سازند. اما در مقابل چنینروندی در بخش دولتی وجود ندارد و انگیزه چندانی برای ایجاد تغییر در نحوهارائه خدمات وجود ندارد. هرچند انحصارات موجود در بخش دولتی تا حدی درمقابل جهانی شدن اطلاعات و افزایش تعداد کاربران وسرمایه با چالش مواجهشده است. باتوجه به چنین امری بخش دولتی باید توجه بیشتری به شناسایی،تسهیم و بهره برداری از دانش کند.
این دو دلیل عمده به شدت بر رویاستراتژای پیــاده سازی مدیریت دانش تاثیر می گذارند. لذا بر این نکتهتاکید می شود که نیاز به توسعه یک چارچوب عمومی برای بخش دولتی به کمک فهمو استفاده از تجارب مدیریت دانش احساس می شود. (نوروزیان، ۱۳۸۴، ص ۲۸)
۲-۱-۲۰)عناصر مهم در چارچوب مدیریت دانش در بخش دولتی: