مفاهیمی که در آنالیز کارکرد تکنیکی عموماً بکار گرفته می شوند عبارتند از:
-
-
- کارکرد های All The Time: کارکردهایی که همیشه فعال هستند مانند اطلاعاتی که حاوی اسم شرکت، نام محصول و سایر اطلاعاتی که بر روی یک مداد و یا خودکار درج می شوند. این اسامی برای نشان دادن اطلاعات و آگاهی دادن به مشتری است. چه مشتری از نمودار و یا از خودکار استفاده کند و یا استفاده نکند.
-
-
- One Time Function: نوعی از کارکردها هستند که فقط یکبار در سال یا زمان یا پریود حاضر تکرار می شوند و دیگر تکرار نمی شوند؛ یعنی احتمال دارد هنگام مطالعه مهندسی ارزش و آنالیز کارکرد بر روی پروژه خاص، این کارکرد اتفاق نمی افتد؛ مانند اینکه در کارخانه ای یک Batch فقط یکبار فرستاده می شود.
به طور خلاصه تفاوت عمده بین FAST کلاسیک و FAST تکنیکی در جایگذاری کارکردها در جهت “When” است. در مدل FAST تکنیکی کارکردهایی که در تمام زمان روی می دهند در بالای مسیر بحرانی قرار می گیرند و کارکردهایی که در یک مرتبه در جهت “When"، روی می دهند در زیر مسیر بحرانی قرار می گیرند مانند شکل ۲-۱۱.
در مدل FAST کلاسیک، کار کردهای All The Time و One Time مشخص نمی شوند برای اینکه مدل FAST دارای بعد زمانی نیستند. مدل FAST بعد از کامل شدن ارزش گذاری می شوند.
در FAST کلاسیک، کارکردهای مستقل در بالا و فعالیت ها در زیر مسیر بحرانی نشان داده می شوند. همچنین در FAST کلاسیک همه کارکردها باید به طور منطقی به هم متصل باشند (خسروی و معاضدی، ۱۳۸۰).
شکل ۲-۱۱-نمونه ساختار کلی FAST تکنیکی |
۲-۳-۵- ترسیم نمودار FAST تکنیکی
با توجه به اهمیت نمودار FAST تکنیکی و کاربرد روز افزون آن، در ادامه به تشریح روش گام به گام ترسیم آن می پردازیم (بیرقی، ۱۳۸۹):
گام اول: تمامی کار کردهای استخراج شده توسط تیم را با قالب استاندارد تعریف کار کرد (فعل + اسم) بروی کاغذ یاداشت می کنیم. استفاده از برچسبهایی که دارای کمی چسب در یک سمت هستند، ترجیح دارد؛ زیرا می توان در هنگام کار، به سهولت ترتیب قرار گیری و ارتباطات آن را اصلاح نموده.
گام دوم: کار کردهای تکراری را حذف کنید
گام سوم: نمونه نسبتاً بزرگ، از ساختار استاندارد FAST تکنیکی را در مقابل دیدگان اعضای تیم نصب می کنیم.
گام چهارم: کارتهایی را که بروی آنها کارکردهای اصلی را نوشته ایم، از کارتهای که کارتهای ثانویه بروی آن نوشته شده است. جدا می کنیم
گام پنچم: از تیم بپرسید: (عملاً، این کارکرده چگونه انجام می شود؟)
پاسخ این سؤال، کارکرد اصلی پایه را نشان می دهد که باعث کارکرد سطح برتر شده است. پاسخ، باید در بین کارتهایی که قبلاً تهیه کرده اید موجود باشد؛ اگر نیست، شاید لازم است یک کارکرد جدید را تعریف کنید یا یکی از کارکردهای موجود را بازنگری کنید. این کارکرد را در سمت راست کارکرد سطح برتر قرار دهید.
گام ششم: از تیم بپرسید: (عملاً، این کارکرده چگونه انجام می شود؟)
پاسخ این سؤال، کارکرد ثانویه ضروری را نشان می دهد که باعث کارکرد اصلی پایه شده است. پاسخ، باید در بین کارتهایی که قبلاً تهیه کرده اید موجود باشد؛ اگر نیست، شاید لازم است یک کارکرد جدید را تعریف کنید یا یکی از کارکردهای موجود را بازنگری کنید. این کارکرد را درسمت راست کارکرد اصلی پایه قرار دهید.
گام هفتم: این فرایند را تکرار می کنیم تا تمامی کارکردهای ثانویه ضروری از چپ به راست مرتب شده و نهایتاً، کارکردها منشأ در انتها سمت راست نمودار قرار گیرد.
گام هشتم: حال، توجه تیم را به کاکرد منشأ معطوف می کنیم. می پرسیم: (چرا باید این کارکرد انجام شود؟)
گلوگاه کنترلی[۴۲] اول:
اگر کارتی که (بلافاصله در سمت چپ) کارکرد منشأ قرار دارد، پاسخ سؤال ما باشد؛ ترتیب و ارتباط دو کارکرد باهم صحیح است. در غیر صورت، یکی از آنها باید اصلاح یا حذف گردد.
گام نهم: پرسش فوق را در مورد کارت های سمت چپ بعدی تکرار می کنیم؛ و این کارتها را به ترتیب تا رسیدن به اولین کارت سمت چپ نمودار (کارکرد اصلی سطح برتر) ادامه می دهیم.
گلوگاه کنترلی دوم:
کاملا طبیعی است که در این فرایند؛ تعدادی از کارت ها حذف شوند، ترتیب قرار گیری آنها تغییر کند یا تعریف جدیدی برای آنها مطرح شود.
گام دهم: در مورد تک تک کارکردهای مسیر اصلی، از خود بپرسید: (اگر ما این کار را انجام ندهیم؛ آیا کارکرد اصلی هنوز قادر به انجام وظیفه خود خواهد بود؟)
گلوگاه کنترلی سوم:
اگر پاسخ، مثبت است؛ کارکرد مزبور باید از مسیر اصلی خارج گردد. کارکردهای باقیمانده، کمک شایانی به یافتن مسیر بحرانی و نهایی می نمایند.
گام یازدهم: پیدا کردن مسیر بحرانی نهایی وقت گیر است.
گلوگاه کنترلی چهارم:
تمام تلاش خود را بهکارگیرید تا تعداد کل کارکردها در مسیر بحرانی نهایی، بین دو خط محدوده؛ به ۳ تا ۵ کارکرد (ستون) محدود شود.
گام دوازدهم: جاگذاری کارکردهای پشتیبان، با شناخت روابط و به کمک سؤالهای منطقی مربوطه؛ از جمله:
(چه وقت این کار رخ می دهد؟) و (و این کار کرد، همزمان با چه کار کرد دیگری رخ می دهد؟) مشخص می شود.
گام سیزدهم: یک بازرسی نهایی از کل نمودار داشته باشید.
گام چهاردهم: زمانی که کل نمودار مورد تائید و رضایت تیم قرار گرفت، نمودار را پاکنویس کنیم.
ج) مدل مشتری گرا[۴۳]:
در دهه ی ۱۹۸۰ میلادی، متخصصین ارزش به این نکته توجه کردند که در واقع مشتری است که در نهایت ارزش محصول یا خدمات را تعیین می کند. لذا، تیمی به سرپرستی پروفسور توماس جی اسنودگرس[۴۴] مدل تحلیل کار کرد مشتری گرا ارائه نمودند. در آن زمان تسلط بر نمودار FAST فنی بارز شده بود؛ لذا مدل تحلیل کار کرد مشتری گرا بهصورت افقی (بجای گسترش عمودی) تدوین شد. این نمودار در دوره نسل دوم متخصصین ارزش مورد استفاده قرار گرفت. این مدل تأکید می کند که نمی توان موفق شد مگر اینکه نیاز های مشتری و استفاده کنند شناسایی، درک و ارضا شود.
۲-۴- ارزیابی عملکرد مدیریت زنجیره تأمین
۲-۴-۱- اهمیت ارزیابی عملکرد
همان طور که قبلاً عنوان شد مدیریت زنجیرهی تأمین این قابلیت را در سازمان به وجود می آورد که در عرصه ی رقابت به موفقیت ها و دستاورد های بیشتری نائل شود، به عبارتی ابزار اولیه رسیدن