۱۱۳ - در شــب و روزش دو خــادم روز و شـب
جـوهر این و عنـبر آن در شـرق و غـرب
واژگان: جوهر: غلام سپید در برابر عنبر، غلام سیاه که نام غلامان است و از این دو رنگ برای شب و روز استفاده کرده است. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: در طول شبانه روز، شب و روز به عنوان دو خدمت کار در خدمت شاه هستند که روز همچون جوهر غلام سپید است و شب مانند عنبر غلام تیره رنگ است .
آرایههای ادبی: روز و شب به غلامان شاه تشبیه شدهاند. بیت دارای لفّ و نشر مرتب است، روز مانند جوهر و شب مانند عنبر است. شب و روز و روز و شب آرایهی عکس دارند.
بند نهم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بینی به هم
۱۱۴ - دسـت و شمشـیرش چنــان بینی بـه هـم
کــه آفتــاب و آســمان بینــی بــه هــم
معنی و مفهوم: دست و شمشیر پادشاه، در همراهی با هم مانند همراهی آسمان با خورشید است. دست شاه چون آسمان است که شمشیر درخشان همچون خورشید را در بر گرفته است.
آرایههای ادبی: بیت دارای لفّ و نشر است، دست شاه به آسمان و شمشیرش به خورشید مانند شده است.
۱۱۵ - شــاه ملّــت پــاسـبان را بـــر فلــک
هفــت سـلطان پــاسـبان بیــنی بـه هــم معنی و مفهوم: هفت ستارهی سیاره در آسمان که به عنوان پادشاهان آسمان حکومت میکنند، همگی حافظ شاه اخستان هستند، همان شاهی که بر روی زمین پاسبان و حافظ دین و مردم است.
آرایههای ادبی: هفت سلطان استعاره از هفت اختر است.
توضیحات:
هفت سلطان: هفت سیّاره، در نجوم قدیم که اعتقاد به مرکزیت زمین بود، تعداد سیّارات که بیش از هفت رصد نشده بودند به ترتیب دوری از زمین عبارت بودند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۴۲۴)
۱۱۶ - از نهیبـش در چـــهار ارکـــان خصـــم
چــار طـوفــان هـر زمـان بینـی بــه هــم
واژگان: نهیب: ترس، بیم، هیبت، مهابت. (فرهنگ لغات) چهار ارکان: چهار عنصر، تمام وجود. (فرهنگ لغات) چار طوفان : توضیحات(۲/۵۰)
معنی و مفهوم: از هیبت و شکوه شاه اخستان، تمام وجود دشمن چنان دچار آشفتگی و ترس میشود که گویی چهار طوفان معروف در وجود او برپا شده است.
آرایههای ادبی: هیبت و نهیب شاه به چهار طوفان مانند شده است. چهار ارکان کنایه از تمام وجود است. چهار ارکان که به چهار آخشیجان مربوط میشود با چهار طوفانِ خاکی، بادی، آبی و آتشی پیوندی هنری برقرار کرده است.
۱۱۷ - آب خضـر و نــار موسـی یــافـت شــاه
عـزم و حــزمـش زیـن و آن بینـی بـه هـم
واژگان: نار موسی: آتشی که بر موسی تجلی کرد، آتش طور. (فرهنگ لغات) حزم: دوراندیشی، هوشیاری و بیداری. (دهخدا)
معنی و مفهوم: گویی شاه آب حیات خضر و آتش موسی را با هم به دست آورده است و به خاطر این دو است که عزمی چون آتش اوج گرا و منیع و دوراندیشی چون آب خضر، روشن و صافی، همراه با هم نصیب او شده است.
آرایههای ادبی: مصراع اول تلمیحی به خضر و آب حیات و ماجرای آتش موسی در صحرای طور دارد. بیت دارای لفّ و نشر مشوّش و تقسیم است. عزم به آتش و حزم به آب مانند شده است. این به نار موسی و آن به آب خضر برمیگردد.
۱۱۸ - شـه، سـکندر قــدر و انــدر مــوکبــش
خـضر و مــوسـی هـم عنـان بینـی بـه هـم
واژگان: موکب: گروه سواران با پیادگان. (ناظم)
معنی و مفهوم: شاه اخستان در قدر و منزلت، همچون اسکندر است و همراه سپاهیان او خضر و موسی در کنار هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: همراهی خضر و موسی تلمیح به ماجرای خضر و موسی و تعلیم دادن موسی به وسیلهی خضر است.(سورهی کهف)
۱۱۹ - حکــم عــزرائیـل و بــرهــان مسـیح
در کــف و تیغــش عیـان بینـی بــه هــم
واژگان: برهان: حجّت روشن. (برهان) مسیح: نام حضرت عیسی(ع) بدان جهت که متبرّک آفریده شده. (ناظم)
معنی و مفهوم: مرگ که به منزلهی حکم عزرائیل و بذل و بخشش و عدم دل بستگی به مال دنیا که برهان و استدلال عیسی در طول حیاتش بود، هر دو با هم در شمشیر و دست پادشاه موجود است.
آرایههای ادبی: حکم عزرائیل کنایه از مرگ و برهان عیسی کنایه از عدم دلبستگی به دنیا و بذل مال است. بیت دارای لفّ و نشر مشوّش است، حکم عزرائیل به تیغ و برهان عیسی به کف شاه مربوط میشود.
۱۲۰ - دوســت و دشـمن را رضــا و خشـــم او
عمـر بخــش و جـان سـتان بیـنی بــه هـم
معنی و مفهوم: رضا و خشنودی ممدوح نسبت به دوستان، عمر بخش و خشم و سخط او نسبت به دشمنان، موجب گرفتن جان آنان میشود و این دو ویژگی در وجود او با هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: تضّادهای متمادی بین رضا و خشم، دوست و دشمن و عمر بخش و جان ستان دیده میشود. بیت دارای لفّ و نشر سه گانهی مرتّب است. دوست با رضا و عمر بخش مرتبط است و دشمن با خشم و جان ستان پیوند یافته است.
۱۲۱ - چــون دونفـخ صــور در خـشم و رضـاش
زهــر و پــازهـــرِ روان بیــنی بــه هــم
واژگان: نفخ: دمیدن با دهان و غیره، پف کردن. (معین) صور: شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز برآید، بوق. (معین) پازهر: ضدّ سم. (معین)
معنی و مفهوم: خشم و رضای ممدوح همچون دو مرحلهی اوّل صور اسرافیل است، خشم او مانند نفخ اوّل(صعق) زهرکشندهی جان دشمنان است و رضا و خشنودی او، همچون نفخ دوم (بعث) پادزهر و برانگیزنده و جان بخش به دوستان خواهد بود.
آرایههای ادبی: خشم ممدوح در کشندگی به نفخ صور اوّل اسرافیل مانند شده و خشنودی او به نفخ صور دوم اسرافیل تشبیه گردیده است که این دو تشبیه، از گونهی رسا است؛ امّا در مصراع دوم به صورت مضمر، خشم به زهر و رضا به پادزهر تشبیه گردیده است. زهر و پادزهر و خشم و رضا، با هم تضّاد دارند. بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، خشم به زهر و رضا به پادزهر مربوط میشود.
توضیحات:
صور اسرافیل: شادروان فروزانفر میگوید: اسرافیل سه بار در صور میدمد، نخستین را « نفخهی فزع» میگویند که از اثر آن کوهها به حرکت درمیآیند و زمین چون کشتی گرانباری بر روی آب به گردش میافتد و جهان دگرگون میشود. دومین « نفخهی صعق» نام دارد که مردم و هر زندهای در آسمان و زمین میمیرند و جز خدای هیچکس باقی نمیماند تا بدانجا که ملکالموت نیز جان میسپارد و سومین را « نفخهی بعث» مینامند که بر اثر آن جانها به سوی ابدان بازمیگردند و مردگان از گور برمیخیزند.(شرح مثنوی شریف، ۱۳۷۱: صص ۸۷۴ ـ ۸۷۵)
۱۲۲ - خنجر سـبزش چــو سـرخ آیـد به خـون
طرح های پژوهشی دانشگاه ها با موضوع شرح مشکلات دیوان خاقانی هفت ترکیب بند بلند شرح نشده- ...