اسکولنبرگ [۶۶] و همکاران (۲۰۰۸) در زمینه به کارگیری عملی معنادرمانی در کار بالینی، پژوهشی انجام داده و در آن پس از اشاره به مفاهیم، اجرا و روشهای ساختاری معنادرمانی، بر این نکته تأکید کردند که این روش می تواند با تکنیکهای دیگری که متخصصان سلامت روان به طور مکرر استفاده میکنند ترکیب شود. از نظر آنان، متخصصان سلامت روان می توانند صرف نظر از گرایش نظری خود از معنادرمانی برای مراجعان خود بهره گیرند. طبق نظر فرانکل(۱۹۸۸، ۲۰۰۴) عملکرد درمانی این نیست که به بیماران گفته شود معنای ویژه آنان در زندگی چه باید باشد، بلکه باید آن ها را در جهت کشف معنی برای خود تشویق کرد. وی معتقد است که حتی رنجکشیدن می تواند منبعی برای رشد باشد. در صورتیکه جرئت تجربه رنج وجود داشته باشد، میتوان در آن معنایی یافت( فرانکل،۱۹۸۸، ۲۰۰۴).
۲-۵-۲- اهداف درمانی معنادرمانی
در یک جمع بندی میتوان گفت که هدف معنا درمانی توانا ساختن بیماران برای کشف معنای منحصر به فرد خودشان میباشد. معنادرمانی می کوشد تا حدود اختیارها و آزادیهای بیمار را ترسیم کند. جایی که صحبت از روان آزادگی روان زاد یا فردی است بدون جانبداری بیجا از روان درمانی یا دارو درمانی رایج به فراخور نیاز استفاده می کند . معنادرمانی در این مفهوم در شکستن چرخههای معیوب روان آزردگی مؤثر است . معنادرمانی، رفتاری اختیاری برای غلبه بر خلاء وجودی است و عبارت است از کمک به مراجعان برای یافتن معنا در زندگی خود . معنادرمانگرها به دنبال جهتدهی مجدد مراجعان برای انجام فعالیتهای زندگی هستند . معنادرمانی نوعی آموزش مسئولیتپذیری است که اراده مراجعان را برای ادامه زندگی تقویت میکند . احتمال تعالی خویشتن در مراجعانی که اراده خود را از راههای ارزش آفرینی، ارزشاندوزی و ارزشهای نگرهای به دست آوردهاند بیشتر است . مراجعان باید از مسئولیت حیاتی خود برای یافتن معنای زندگیشان از طریق هشیارسازی ضمیر ناخودآگاه معنوی خود اقدام کنند . اگرچه هشیارسازی ضمیر ناخودآگاه معنوی تنها یک مرحله ناپایدار در فرایند درمان است . هدف از این درمان در ابتدا تبدیل پتانسیل ناهشیار به رفتار هوشیار و سپس ایجاد راهی برای از بین بردن عادت ناهشیار است . نقش معنادرمانگرها هم گسترش و وسعت بخشیدن به حوزه های بصری مراجع است تا گستره معنا و ارزشها در نظرشان جلوهگر شوند(محمدپور، ۱۳۸۵).
۲-۵-۳- فرایند درمان
معنادرمانی از نظر شکل، به درمانهای کوتاه چون درمان آدلری نزدیکتر است . معنادرمانگران گرچه اغلب به صورت صمیمانه و مقبول در باره موضوعات فلسفی بحث میکنند، برای اینکه درمانجو را متقاعد سازند که نگرشی آگاهانهتر و مسئولانهتر به خلاء وجودی کند، به شیوه های مختلف او را مواجهه می دهند، و برایش دلیل و برهان می آورند . نوشته های مربوط به درمان نشان می دهند که فنون درمانی، علاوه بر مواجههدادن و تعبیرها، به مقدار زیادی به قانع سازی و استدلال نیز متکی هستند (بروچسکا، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۱).
در تشخیص خلاء وجودی، معنادرمانگرها مراقب هستند تا علائم آشکاری از قبیل جملاتی چون زندگیام بیمعنا شده و علائم نهانی چون بیتفاوتی و کسالت را نادیده نگیرند چرا که این ها بر پوچگرایی درونی مراجعان تأکید دارند . مسائل مربوط به معنا حوزه هایی هستند که مراجعان درگیر آن ها هستند با این حال روان نژندی اندیشه زاد تنها ۲۰ درصد موارد بیماری در کلینیکها و دفاتر تخصصی را شامل میشود . فرانکل اغلب به «غیربیمارها» اطمینان میدهد که ناامیدی وجودی بیماری نبوده و نوعی موفقیت محسوب میشود. این موضوع علامت عمق فکری فرد است و به هیچ وجه به سطحی بودن وی مربوط نمیشود (فرانکل، ۱۹۷۵).
۲-۵-۴- مداخلات درمانی
فرانکل هم به لحاظ محتوای رویکرد جامعاش و هم فرایند درمانی و فنون منحصر به فردی چون قصد متضاد[۶۷] و بازتاب زدایی[۶۸] معروف است. فرانکل تأکید می کند که در جهان امروز، تأکید بیش از حدی بر خودنگری هست. از فروید به بعد، ما تشویق شدهایم که برای بیرون کشیدن ژرفترین انگیزشهایمان به روانکاوی خود بپردازیم. او این گرایش را «روان نژندی وسواسمندانه جمعی[۶۹]» مینامد. با توجه و تمرکز به خود، از یافتن معنا دور میشویم (محمد پور، ۱۳۸۵).
فرانکل تأکید می کند که مشکلاتی که مردم با آن ها مواجهند، مآلاً معلول نیاز آن ها به معنا است. از این رو، اگرچه این فنون و همچنین فنون دیگر آغاز بسیار خوبی برای درمان هستند، اما به هیچ وجه هدف محسوب نمیشوند. شاید مهمترین وظیفه درمانگر یاری رساندن به مراجعه کننده باشد. در کشف دوباره دینداری نهانی که، بنابه اعتقاد فرانکل، در همه ما وجود دارد. با وجود این، کشف دوباره دینداری نهان، به اجبار و زور ممکن نیست: «دینداری نهان به موقع خود بروز و ظهور پیدا می کند و هرگز نمی توان کسی را وادار به بروز ظهور آن کرد.» درمانگر باید به بیمار اجازه بدهد تا معنای خاص خود را کشف کند. وجود انسان، دست کم تا آن زمان که با روان نژندی تحریف د دستکاری نشد، همواره متوجه چیز یا کسی غیر از خود است. فرانکل این امر را خود فرآروی مینامد که با نظریه تحقق خود آن گونه که آبراهام مزلو آن را به کار میبرد در تقابل است. تحقق خود و حتی شادمانی و لذت، اثرات جنبی خود فرآروی و کشف معنا است (بوئری، فریامنش، ۱۳۸۵).
برخی از موضوعات مهم در جلسات معنادرمانی عبارتند از : آزادی، مسئولیت، مرگ و اشارات آن برای زندگی و جستجوی مستمر برای معنی. در فرایند درمان، درمانجو با مسائل غایی زندگی به جای مشکلات فوری روبه رو می شود. در معنادرمانی درمانجو ترغیب می شود که مسئولیت نحوهای را که اکنون تصمیم گرفته در دنیای خود باشد را بپذیرد، دست به اقدام بزند و تصمیم بگیرد. چگونه به صورت متفاوتی باشد (کوری، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۸).
۲-۵-۵- کلیات معنادرمانی فرانکل (۱۹۵۹)
۱- کمک به مراجعان برای یافتن معنا در زندگی خود.
۲- جهت دهی مجدد مراجعان برای انجام فعالیتهای زندگی.
۳- آموزش مسئولیت پذیری به منظور تقویت اراده مراجعان برای ادامه زندگی.
۴- تبدیل پتانسیل ناهشیار به رفتار هشیار و ایجاد راهی برای از بین بردن عادات ناهشیار و افزایش آگاهی از خود.
۵- کمک به مراجعان جهت گسترش و وسعت بخشیدن به حوزه های بصری مراجع در زمینه معناها و ارزشها.
در معنادرمانی موضوعات: مرگ و زندگی، آزادی، مسئولیت پذیری، انتخاب، انزوا و عاشق شدن، معنا و بی معنایی پرداخته می شود و به عنوان مفاهیم و اصول اساسی در درمان مراجعان تحلیل شده و بر روی آن ها کار می شود. عامل مشترک تمام جلسات مواجه و تماس فوری و صادقانه افراد با یکدیگر است. رهبر با تشویق و هدایت ارتباط و ارائه توضیحات کوتاه در زمان مناسب، به افزایش آگاهی از خود و تسهیل روابط اعضاء با یکدیگر کمک می نماید(فرانکل ،۱۹۵۹).
۲-۶- پیشینه های تحقیقاتی
۲-۶-۱- پیشینه های تحقیقاتی داخلی
“