و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
موضوع:(اخلاقى، اجتماعى) حیاء و عیب پوشى
تأکیدحضرت(ع)براین که هرکس ملکه حیا را دارا باشدوشرم داشته و خجالت بکشددراین صورت او هرگزمرتکب عیبی نمی شود.. ( کمره ای ؛۱۳۵۶: ۲۱/۲۸۹)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت
استعاره؛
کسا(پوشاند)استعاره مصرّحه مرشّحه ازترک عیبهاوپنهان ماندن(مستعارله) دلیل آن اسناد فعل کَسَابه غیرفاعل اصلی(ٱلْحَیَاءُ)وحیاءترشیح مستعارمنه است(عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
کلمهثَوْبَ(مستعارمنه)رااستعاره مصرّحه براى شرمى(مستعارله) که فراگیر انسان است، آورده، و با استعمال کساه استعاره ترشیحى به کار برده است. مقصود آن است که فضیلت حیاء باعث ترک عیبها و دیده نشدن عیب در شخص دارنده این فضیلت مىشود و یا این که اگر [شخص با حیا] مرتکب یکى از صفات ناپسندى شود که آن را عیب مىداند، نهایت پرده پوشى را نموده و تلاش مىکند تا آن را پنهان دارد، به این گمان که مردم آن را نمىبینند. (بحرانی ؛ ۱۳۷۳ : ۵/۶۰۲ )
۴-۰۵۶ نهج البلاغه-حکمت ۲۲۴
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:بِکَثْرَهِ ٱلصُّمْتِ تَکُونُ ٱلْهَیْبَهُ[۱۱۰]-وَ بِالنَّصَفَهِ[۱۱۱] یَکْثُرُ ٱلْمُوَاصِلُونَ[۱۱۲]-وَ بِِالإِفْضَالِ[۱۱۳] تَعْظُمُ ٱلأَقْدَارُ- وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ ٱلنِّعْمَهُ-وَ بِاحْتِمَالِ ٱلْمُؤَنِ[۱۱۴] یَجِبُ السُّؤْدُدُ[۱۱۵]-وَ بِالسِّیرَهِ ٱلْعَادِلَهِ یُقْهَرُ ٱلْمُنَاوِئُ[۱۱۶]- وَ بِِالْحِلْمِ عَنِ ٱلسَّفِیهِ تَکْثُرُ ٱلأَنْصَارُ عَلَیْهِ*
و درود خدا بر او، فرمود: با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود،
و با انصاف بودن، دوستان را فراوان کند،
و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود،
و با فروتنى، نعمت کامل شود،
و با پرداخت هزینه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد،
و روش عادلانه، مخالفان را درهم شکند،
و با شکیبایى در برابر بىخرد، یاران انسان زیاد گردند.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى) برخى از ارزشهاى اخلاقى
حضرت (ع)دراین جملات نسبت به خصلت هایی عالی برای فرمانروایان وفرماندهان وبزرگان که مسئولیت های بزرگی دارندآگاهی داده است،چراکه آنان از[دیگراقشارجامعه]برای داشتن این ویژگی هاسزاوارترند. ( کمره ای ؛ ۱۳۵۶: ۲۱)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
تشبیه؛
بِکَثْرَهِ الصُّمْتِ مشبه مرکب حسی،بِالنَّصَفَهِ مشبه مفردمطلق عقلی، بِِالإِفْضَالِ مفردمطلق عقلی،بِالتَّوَاضُعِ مفردمطلق عقلی،َ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ مشبه مرکب عقلی وَ بِالسِّیرَهِ الْعَادِلَهِ مفردمقیدعقلی وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ مفرد مقیدعقلی به ترتیب به تَکُونُ الْهَیْبَهُ ، یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ،تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ، تَتِمُّ النِّعْمَهُ،یَجِبُ السُّؤْدُدُ، یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ ،تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْه مشبه مرکب عقلی تشبیه شده است نوع تشبیه درآن هامفروق و بلیغ است.
۴-۰۵۷ نهج البلاغه-حکمت ۲۲۶
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: ٱلطَّامِعُ فِی وَثَاقِ[۱۱۷]ِ ٱلذُّلِّ *
و درود خدا بر او، فرمود: طمعکاردربندذلت است.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى) طمعورزى و خوارى
حضرت دراین حکمت عزت نفس و بزرگمنشی را به مسلمانان یادآوری می فرماید.وآنان را ازاین که به طمع خواسته های خود تن به ذلت و خواری دهندبرحذر داشته است.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
استعاره؛
ٱلطَّامِعُ .. استعاره مکنیه زیرا انسان طمعکاردراین کلمه به اسیرتشبیه شده است وپس از حذف مشبه به، مشبه (الطامع)را با لوازم اسارت یعنی وثاق(استعاره تخییلیه) آورده. (عرفان؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
طمع کاررا متوجه کسی ساخته است که خواسته اش را از او می طلبدوریسمانی نامرئی را ترسیم کرده است که به گردنش می اندازدودرخصوص موردطمعش اورا به بند می کشدبه طوری که گویی اسیرویا حیوانی است که با طناب بسته اند.واین است معنی وَثَاقِ ٱلذُّلِّ.
امام (ع) کلمه وثاق را استعاره آورده است براى ذلتى که شخص در برابر طمع درگیر آن شده است نظیر این مطلب در عبارت الطمع رقّ مؤبّد، گذشت.
۴-۰۵۸ نهج البلاغه-حکمت ۲۲۸
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ: مَنْ أَصْبَحَ عَلَى ٱلدُّنْیَا حَزِیناً-فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اﷲ سَاخِطاً-وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَهً نَزَلَتْ بِهِ- فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ-وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ-وَ مَنْ قَرَأَٱلْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ ٱلنَّارَ- فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اﷲ هُزُواً-وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ ٱلدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ-هَمٍّ لاَ یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ ٍ لاَ یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لاَ یُدْرِِکُهُ*
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که از دنیا اندوهناک مىباشد، از قضاء الهى خشمناک است،
و آن کس که از مصیبت وارد شده شکوه کند از خدا شکایت کرده،
و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنى کند، دو سوّم دین خود را از دست داده است
و آن کس که قرآن بخواند وازدنیابرودو وارد آتش جهنّم شود حتما از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است،
و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و آرزویى نایافتنى.
موضوع:(اخلاقى، اجتماعى) ارزشها و ضدّ ارزشها
امام (ع) به پنج خصلت اشاره فرموده است و از هر کدام نیز به دلیل پیامدهاى بدى که دارند برحذر داشته است.
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت
الف.مجاز؛
«دنیا»درمَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَاحَزِیناً مجازمفردمرسل(لغوی)به علاقه ی سببیت زیرا حزن و اندوه به خاطرمکاره وتلخی هایی است که دنیاسبب وقوع و بروز آن هاست.
ب.استعاره؛
«عَلی؛بر،برعلیه»درعبارت فوق استعاره ی مکنیه ی تبعیه است به دلیل استعمال آن بجای فی یا ل(لام تعلیل)ّ به معنای برای و به خاطرِو.. (همان)