یکی سرو بد نابوده سرش
زمردی و بالا و دیدار اوی
نیای من و نیک خواهان من
فراوان برین سال بگذشت نیز
چو باشاخ شد رستم آمد برش
به گردون برآمد چنین کار اوی
(همان، ج۶، ص ۲۵۶، ابیات ۶۳۹-۶۴۲)
در بررسی رجزخوانی می توان به مسائل جزئی تری از قبیل بررسی ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی از لابه لای سخنان مبارزان پرداخت. همچنین می توان ویژگی های مذکور را در دوره های مختلف سرایش آثار حماسی با هم مقایسه کرد و حتی به قیاس این ویژگی ها با ویژگی های مشابه در آثار ادبی عربی و یونانی و … پرداخت.
ـ تحقیر خاندان و نیاکان هماورد.
ـ تهدید هماورد و شکستن روحیۀ او.
ـ تفاخر به مقهور کردن پهلوانان بزرگ.
ـ برتری موضع پهلوانان ایران نسبت به ایرانیان.
ـ نام پرسی پهلوانان از یکدیگر شاید به دلیل بیگانه بودن دو حریف است که یکی ایرانی و دیگری انیرانی است . گاه پاسخ این نام پرسی روشن است و گاه پهلوان جواب سربالا می دهد و نام خود را نمی گوید.
۴-۲-۱۴ انواع رجز:
رجز یکی از انواع گفتگوهایی است که در منظومه های حماسی دیده می شود اما برای دریافت بهتر گفتگوها در متون حماسی باید مرز هر کدام مشخص شود تا مقصود قهرمان و پهلوان و ناظم منظومه برای ما روشن تر شود.
سرامی در از رنگ گل تارنج خار، فصلی با عنوان گفتار در شاهنامه آورده و در آن جا گفتگوهای شاهنامه را به گفتگوهای کتبی و شفاهی، دورا دور یا رو در رو، گفتگویی که منتظر جواب نیست یا جواب می خواهد یا به اصطلاح دیالوگ و مونولوگ تقسیم بندی کرده است.
ایشان مونولوگ ها را شامل: آفرین خوانی شاهان، نیایش خداوند، نفرین ، سوگند، وصیت، مرثیه، لاف زنی ( رجزخوانی) و … می داند. گفتگو رو در رو را هم شامل: گفت و شنودهای عمومی، رجزخوانی، گواژه زنی،گلایه و درد دل، رازگویی، پوزش خواهی ، زنهارخواهی و …
می داند.
همچنین گفتگوها را از نظر نوع مخاطب رجز به انواعی تقسیم کرده است.
با توجه به تقسیم بندی ایشان می توان نتیجه گرفت که رجز گفتگوی رو در رو بین انسان و انسان یا انسان و حیوانات خارق العاده است که به صورت مونولوگ انجام می شود. و گویندۀ آن قهرمان یا پهلوان داستان است. یا رجزها گفت و شنودهای خصوصی بین دو قهرمان یا پهلوان است که غالباً به صورت پرسش و پاسخ بیان می شود، گوینده نقاط مثبت شخصیتی و هویتی، یعنی اصالت گوهر و برتری هنر خود را بازگو می کند و منتظر جواب مخاطب می ماند تا تأیید یا رد او را بشنود و دوباره به پاسخ گویی بپردازد.
۴-۲-۱۵ عناصر و اجزاء رجز:
در رجز مانند همه پیام ها سه عنصر اصلی دیده می شود: رجزخوان ( پیام دهنده)، شنونده یا شنوندگان رجز (پیام گیرنده) ، رجز(پیام). البته باید عناصر فرمی مانند زمان، مکان، ابزار و موقعیت را هم به این سه عنصر اصلی اضافه کرد.
اما نکتۀ مهم در مورد زمان و مکان در رجز آن است که پهلوان یا قهرمان می کوشد به لحاظ کمبود وقت، رجز را با کوتاه ترین عبارات ودر کمترین زمان بیان کند تا هر چه زودتر از نظر روانی بر حریف غلبه کرده و همراه با زدن ضربه بر جسم، بر روان او هم غلبه کند، به این دلیل رجزها از سرعت بیان و کوتاهی زمانی برخورداند.
رجزها مکان مشخصی دارند که هر چند کلی و مبهم است اما مشخص است. رجز در میدان جنگ در فاصلۀ بین دو پهلوان یا قهرمان رد و بدل می شود و هیچ واسطه ای ندارد.
گوینده به شکل مستقیم، پهلوان رجز خوان است و شنونده، حریف یا دشمن یا لشگر دشمن است.
زمان و مکان در رجزها کلی و مبهم است اما مشخص و محدود، نکتۀ مهم دیگر در مورد زمان و مکان رجزها آن است که بیان رجزها در بافت کلی داستان از نظر ترتیب و توالی مهم است، یعنی هر چند زمان مهم نیست و کلی است اما ترتیب و توالی زمانی رجز مهم است.
رجزخوان از نظر تقدّم زمانی ابتدا باید خود را معرفی کند یا در برابر پرسش از نام و نسب خویش، با رجزی کوتاه خود را به حریف بشناساند و بعد به مفاخره و تحقیر دشمن بپردازد.
۴-۲-۱۶ مضامین رجزها:
در بررسی رجزها و باورهایی که در آن ها وجود دارد در می یابیم گفتگوهایی که در میدان جنگ بین دو حریف و هم نبرد بیان شده یا در غیر میدان جنگ با لحنی حماسی و رجز گونه در غیاب هماورد گفته شده از باورها و پنداشت های کلی آن متن حماسی جدا نیست.
در شاهنامه تکیه بر دو بن مایۀ اصلی یعنی گوهر (نژاد) و هنر است، محتوای بسیاری از رجزها بر پایۀ گوهر و نژاد و هنر استوار است که از یکدیگر هم قابل تفکیک نیستند زیرا هنر قابلیت یافتن اصل گوهر است:
« گوهر دو معنای رایج در شاهنامه دارد: یکی تخمه و تبار ونژاد و دیگر فطرت و سرشت و طبع، از معنای دوم مفهوم دیگری نیز پدید می آید که عبارت است از مجموعه قابلیت های فرد و قوه و استعداد او که تا به فعل در نیاید معمولاً محتمل ارزش گذاری و قضاوت مثبت یا منفی نیست… واژۀ «هنر» نیز مفهوم بروز و فعلیت یافتن قوه ای است که «گوهر» نام دارد.» (حمیدیان، ۱۳۷۲: ۱۰۱)
تفاوتی که بن مایۀ رجزها با قسمت های دیگر متن دارد، آن است که رجزها در زمانی کوتاه و در قالب الفاظی مختصر بیان می شود و چکیده و لب کلام پهلوان یا قهرمان در مورد خود یا همآورد است.
در حقیقت، مفاخرات، ایده ها و آرمان های بر زبان جاری شدۀ قهرمان یا پهلوان داستان است یا به تعبیر دیگر بایدها و نبایدهای ذهنی مبارزی است که خود را در لبۀ شمشیر نیستی و هستی می بیند.
در رجزهای شاهنامه از خدا، دینداری، مرگ، پوچی، تقدیر، ناپایداری کار جهان، وفا و پیمان شکنی، مکافات و کین کشی، خودبینی و بیداد، خوارمایگی دشمن، جادو و فریب و دروغ گویی، جنگ آوری و دلیری و مردانگی سخن رفته است. رجزها در حقیقت خلاصه و چکیدۀ این مفاهیم است که در قالب چند بیت مختصر بیان شده است.
از آنجا که رجزها متعلق به میدان جنگ است باید دلایل آغاز جنگ ها را دانست تا با تحلیل این علت ها، مفاهیم و مضامینی را که در رجز رّد و بدل می شود بهتر فهمید.
جنگ های شاهنامه غالباً بر اساس نام و ننگ، انتقام و کینه کشی و دفع تجاور دشمن شکل
می گیرد: «اصولاً حس انتقام بزرگترین محرک اساسی تمام جنگ ها و اعمال جنگجویان است» (صفا، ۱۳۶۳: ۲۳۸)
پس هنگامی که جنگی بر اساس دلایل ویژه خود آغاز می شود با رجزهایی همراه است . اینک مهم ترین مضامین رجزها بر اساس تکیه بر نژاد و گوهر یا هنر بیان می شود تا مشخص شود چگونه این دو مضمون می تواند به عنوان ابزاری روانشناختی و در قالب جنگ روانی بر حریف اثر گذاشته و او را از میدان به در کند یا مغلوب سازد.
۴-۲-۱۶-۱ تکیه بر نژاد و گوهر :
در این مضمون قهرمان با مفاخره بر نژاد و تخمه و نسب خویش، برتری نژادی یعنی اصل و نسب داشتن و به تبع آن قدرتمند بودن خویش را به رخ حریف می کشد تا با نشان دادن حقارت حریف در نژاد و گوهر از نظر روانی بر او غلبه کند.
۴-۲-۱۶-۲ زورآوری و قدرت جنگیدن :
رستم با ذکر نام و نسب خود، این اصالت نسب را مایۀ اصلی جنگاوردی خود می داند:
چنین داد پاسخ که من رستمم
به تنها یکی کینه ور لشکرم
ز دستان و از سام و از نیرمم
به رخش دلاور زمین بسپرم