س) عوامل عدم اطمینان
عوامل متعددی در عدم اطمینان دخالت دارند. بیشتر این عوامل بر جنبه ای از ویژگیهای اطلاعات تاکید دارند. برخی از این عوامل بشرح ذیل می باشند.
نبود اطلاعات[۳۳]
فقدان اطلاعات احتمالا معمول ترین عامل برای عدم اطمینان می باشد. مثلا در ادبیات تصمیم گیری، تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان موقعیتی است که در آن مدل ساز فاقد اطلاعات در مورد حالتهای ممکنی است که اتفاق خواهند افتاد. واضح است که این به معنی نبود اطلاعات کمی میباشد. در “تصمیم گیری در شرایط ریسک” فرد معمولا موقعیتی را تشریح می کند که در آن مدل ساز احتمالات روی دادن حالتهای مختلف را می داند. این وضع می تواند کمبود اطلاعات کیفی نامیده شود. چون اطلاعاتی در مورد اتفاقات در دسترس می باشد، میتوان آن را به شکل تابع احتمال ارائه نمود. اما نوع اطلاعات موجود به مقداری نیست که بتوان وضعیت را به طور قطعی تشریح کرد. وضعیت دیگری که از نبود اطلاعات ایجاد می شود تقریب[۳۴] می باشد. در این حالت فرد نمی تواند و یا نمی خواهد اطلاعات به میزان کافی را برای تشریح دقیق جمع آوری کند، حتی اگر این کار ممکن باشد. انتقال از وضعیت عدم اطمینان ناشی از نبود اطلاعات به موقعیت مطمئن با جمع آوری بیشتر و یا بهتر اطلاعات امکان پذیر می باشد. کیفیت این کار بستگی به موقعیت و هدف مدل سازی دارد(ملانظری و همکاران، ۱۳۸۸).
انباشتگی اطلاعات( پیچیدگی)
این نوع از عدم اطمینان ناشی از محدودیت توانائی انسان در دریافت و پردازش همزمان حجم وسیعی از داده ها می باشد این وضعیت ناشی از موقعیتی است که در آن اطلاعات آنقدر گسترده می باشد که انسان نمی تواند آن را “هضم” کند و یا مواقعی که با پدیده هایی روبرو می شویم که دارای ویژگیها و ابعاد بسیار زیادی می باشند. کاری که می توان در اینگونه مواقع انجام داد توجه به ویژگیهایی است که برای ما مهمتر می باشند و دیگر اطلاعات راباید رها کنیم. واضح است که در اینگونه شرایط انتقال به وضعیت اطمینان با جمع آوری اطلاعات بیشتر میسر نمی باشد بلکه باید اطلاعات موجود را بهینه کرد(منبع پیشین).
شواهد متضاد[۳۵]
عدم اطمینان می تواند ناشی از تضاد شواهد و اطلاعات باشد. یعنی ممکن است اطلاعات قابل توجهی موجود باشد که به رفتار معینی از یک سیستم اشاره می کنند و بعلاوه اطلاعات دیگری نیز به رفتار دیگری از سیستم اشاره دارد. اگر دو دسته از اطلاعات با یکدیگر مغایرت داشته باشند آنگاه افزایش اطلاعات به هیچ وجه منجر به کاهش عدم اطمینان نخواهد شد. دلایل اینگونه مغایرت ها متفاوت می باشد. این مسئله میتواند ناشی از اشتباه بودن برخی از اطلاعات که توسط سیستم قابل تشخیص نیستند، باشد. یا ممکن است اطلاعات مربوط به ویژگی های ناپیدای سیستم باشد و یا حتی امکان دارد مشاهده گر برای سیستم، مدلی که انتخاب کرده اشتباه باشد. در این حالت انتقال به وضعیت اطمینان با بررسی مجدد اطلاعات و توجه به صحت آنها امکان پذیر می گردد. در برخی حالتها نیز حذف بخشی از حجم اطلاعات به کاهش مغایرت و حرکت به سوی شرایط اطمینان توصیه می گردد.
ابهام[۳۶]
منظور از ابهام موقعیتی است که در آن اطلاعات زبانی معینی دارای معانی متفاوتی باشد و یا به زبان ریاضی وضعیتی که دارای یک نگاشت یک – به – چند باشد. تمام زبانها شامل کلماتی هستند که به دلایلی معنای متفاوتی در متون مختلف دارند این وضعیت می تواند ناشی از کمبود اطلاعات باشد و مشاهده گر می تواند به راحتی با دانستن زمینه کلمه، تفسیر درستی از آن ارائه دهد. این نوع عدم اطمینان باید تحت “نبود اطلاعات” طبقه بندی گردد زیرا با افزودن اطلاعات می توان به شرایط اطمینان نزدیک شد(کیم و همکاران[۳۷]، ۲۰۱۰).
اندازه گیری[۳۸]
واژه “اندازه گیری” نیز دارای تفسیرهای گوناگون در موارد مختلف می باشد. در این نوشتار منظور، اندازه گیری مهندسی است یعنی وسایل اندازه گیری برای سنجش شاخص هایی مثل سود، هزینه و … .کیفیت تکنولوژی اندازه گیری در زمان ما پیشرفت زیادی کرده است و باعث تعیین دقیق تر خواص سیستم های فیزیکی شده است اما هنوز هم نمی توان برخی از ویژگی های “تصویری”[۳۹] را به طور کامل اندازه گیری نمود، لذا دارای مقداری عدم اطمینان در مورد اندازه واقعی می باشیم. در اینجا به تفاوت دو مفهوم تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان و تحت شرایط ریسک میپردازیم : تفاوت این دو از لحاظ معلوم بودن و یا نبودن احتمال وقوع متغییرهای غیر قابل کنترل می باشد بدین معنی که در شرایط عدم اطمینان بر خلاف شرایط تحت ریسک، احتمال وقوع عوامل غیر قابل کنترل معلوم نیست. چون در شرایط تحت ریسک برای هر استراتژی، به تعداد متغییرهای غیر قابل کنترل، دارای مقادیر مختلف مطلوبیت و رسیدن به هدف تصمیم می باشیم. لذا به منظور تبدیل این مقادیر مختلف به یک مقدار قابل مقایسه با دیگر استراتژی ها، از مفهوم ارزش انتظاری بهره می گیریم. تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان کامل به معنی این است که مدل ساز در این شرایط، فاقد اطلاعاتی در مورد احتمال متغییرهای غیر قابل کنترل بوده و درنتیجه برای انتخاب بهترین استراتژی (طرح) نمی تواند به محاسبه ارزش انتظاری بپردازد(کیم و همکاران، ۲۰۱۰).
۳-۲) پیشینه تحقیق
* تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
الف) عوامل موثر بر فاصله مالیاتی
نمیروسکی و ویرینگ(۲۰۰۳)، نقش موسسات مالیاتی در تمکین مالیاتی را مورد ارزیابی قرار دادند و با بهره گرفتن از عواملی شامل رفتارها، ارزشها، عقاید و گرایش، صلاحیت، انصاف، دانش مالیاتی، رضایت و نوع زندگی به طبقه بندی مؤدیان پرداختند و با بهره گرفتن از فاکتورهای تجربیات مؤدیان از خدمات سازمان مالیاتی استرالیا و میزان درک شان از پرکردن اظهارنامه مالیاتی توسط وکیل مالیاتی، نقش این گونه موسسات را در تمکین مالیاتی مورد سنجش قرار دادند. روش تحقیق آنها، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. نتایج نشان میدهد که وکیل مالیاتی نقش عمده ای در ارائه مشورت و توصیه های مالیاتی، تصحیح اظهارنامه مالیاتی و مدیریت ریسک برای به حداقل رساندن مالیاتها بر عهده دارد.
هیون(۲۰۰۵)، تمکین مالیاتی را در کره و ژاپن با هم مقایسه کرد. روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. او دریافت که ژاپن سطح بالاتری از سیاستها را هم در ممیزی مالیاتی و هم در ساختار جریمه نسبت به کره دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که ژاپن نسبت به کره، سطح بالاتری از فرهنگ مالیاتی را داراست و سیستم قانونی بیشترین اهمیت را در فاکتورهای تعیین سطح فرهنگ مالیاتی نسبت به دیگر بخشهای دولتی دارد.
کریچلر و همکاران(۲۰۰۷)، در مقاله دیگری تحت عنوان چرا مالیات می پردازیم؟ نگاه اجمالی به تصمیمات تمکین مالیاتی بیان می کنند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. این محققین، استدلال نمودند که در یک جو بی اعتمادی، فشار زیاد سازمان مالیاتی از طریق وادار کردن به تمکین مالیاتی، افزایش جرایم و احتمال ممیزی ممکن است یک سیاست مالیاتی مؤثر باشد. اما در جوی که مؤدیان به سازمان مالیاتی اعتماد دارند، متغیرهای دیگری نیز از اهمیت برخوردارند. دانش، گرایشات، اخلاق، انصاف و دموکراسی ممکن است منجر به تمکین داوطلبانه شود. در این مورد، جرایم بالا و ممیزیهای سرزده می تواند منجر به اثرات غیر عمدی شود و طرز فکر مالیاتی را عوض نماید و منجر به فاصله مالیاتی شود.
پلیل و فریق مصطفی(۲۰۱۱)، معیارهای تمکین مالیاتی در کشور مالزی را بررسی و فاکتورهای احتمال ممیزی، درک مؤدی از چگونگی هزینه کرد توسط دولت، درک مؤدی از انصاف سیستم مالیاتی، جرایم مالیاتی، محدودیت بودجه ای مؤدی، تغییر در سیاستهای دولت، نقش خانواده و نزدیکان مؤدی، نقش سازمان و دانش مؤدی را در تمکین مالیاتی مؤثر دانسته اند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که دانش مالیاتی یک اثر معنی دار بر تمکین مالیاتی دارد، همچنین، به طور ویژه، تمکین مالیاتی تحت تأثیر احتمال حسابرسی، درصد مخارج دولت، جرایم ، محدودیت بودجه و اثرگذاری خانواده و نزدیکان مؤدی قرار می گیرد.
آلابد و همکاران(۲۰۱۱) با بهره گرفتن از بسط مدل فیشر و ترکیب کیفیت خدمات اداره مالیاتی، کیفیت حاکمیت عمومی، تفاوت های قومی و همچنین اثر تعدیلی شرایط مالی و اولویت ریسک را بر روابط بین نگرش مؤدیان و تمکین مالیاتی مورد ارزیابی قرار دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. در این مقاله عوامل اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی در یک مدل جامع آورده شده است و وضعیت مناسب و محیطی ویژه ای را برای بهتر فهمیدن رفتار مالیاتی مؤدیان حقیقی برمی شمرد.
چن و همکاران(۲۰۱۰) سطح فاصله مالیاتی شرکتهای خانوادگی و غیرخانوادگی را با یکدیگر مقایسه کردند. روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. آنها به این نتیجه رسیدند که شرکتهای خانوادگی نسبت به رقبای غیر خانوادگی خود از پرداخت مالیات کمتر اجتناب می کنند. شرکتهای خانوادگی شرکتهایی هستند که اعضای خانواده موسس شرکت، اعم از نسبی و سببی، در مقام مدیریت ارشد، هیئت مدیره یا سهامداران عمده و بلوکی به فعالیت خود ادامه می دهند. در این شرکتها یک تضاد نمایندگی منحصر به فرد میان سهامداران عمده و خرد شکل می گیرد. هزینه نمایندگی از آنجا ناشی میشود که مالیات یکی از هزینه های مهم شرکت و سهامداران میباشد و معمولا انتظار میرود سهامداران فاصله مالیاتی را ترجیح دهند، اما نتایج تحقیق موید آن است که مالکان خانوادگی بیشتر از سایرین نگران جریمه های بالقوه و لطمه به خوشنامی و اعتبار ناشی از ممیزی دولت می باشند و انگیزه کمتری برای فاصله مالیاتی دارند.
هوپس و همکاران(۲۰۱۲) به بررسی این موضوع پرداختند که آیا ممیزان اداره دارایی فاصله مالیاتی شرکت ها را کشف می نمایند یا خیر؟ روش تحقیق این محقق، علی-مقایسه ای بوده و مدل ریاضی به کار رفته، مبتنی بر مقایسه میانگین ها می باشد. آنها با بررسی ۱۷۳۲ سال-شرکت امریکایی طی بازه ۱۹۹۲ الی۲۰۰۸ دریافتند که افزایش در میزان نظارت اداره مالیات بر درآمد موجب کاهش قابل ملاحظه در فاصله مالیاتی شرکت می شود.
فیلیپس(۲۰۱۳) به بررسی این موضوع پرداخت که آیا منوط کردن پاداش مدیر عامل و مدیران واحد تجاری به معیارهای عملکرد حسابداری پس از مالیات، منجر به کاهش نرخ موثر مالیاتی می شود یا خیر؟ روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. وی دریافت که پاداش مبتنی بر معیارهای پس از مالیات مدیران واحدهای شرکت(و نه مدیرعامل) منجر به کاهش نرخ موثر مالیات تعهدی می شود. چنین نتیجه ای در چارچوب نمایندگی با این دیدگاه مطالقت دارد که اگر فاصله مالیاتی فعالیت ارزشزا یا به عبارتی فعالیت دارای ارزش افزوده باشد و از سوی دیگر چنانچه محر کهای پاداش، منافع مدیران و مالکان را همسو نماید؛ شرکتهایی که از محرک عملکرد پس از مالیات بیشتری استفاده می کنند، باید فاصله مالیاتی بیشتری استفاده نماید.
ب) کیفیت گزارشگری مالی و پیامدهای آن
بوشمن و اسمیت (۲۰۰۱)،در تحقیقی به شناسایی راه های ابهام در سود پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها سه راه را شناسایی نموده اند که ممکن است ابهام در سود، بازار سرمایه را متاثر گرداند. اول اینکه؛ اطّلاعات حسابداری بهتر به سرمایه گذاران کمک می کند سرمایه گذاری های بد و خوب را تشخیص دهند که این موضوع ریسک برآورد و در نتیجه هزینه سرمایه را کاهش می دهد. دوم اینکه؛ اطّلاعات حسابداری بهتر، سرمایه گذاران را در تمیز دادن مدیران خوب و بد کمک می کند و این مسئله هزینه های نمایندگی و در نتیجه هزینه سرمایه را کاهش میدهد. سوم اینکه؛ ابهام در سود، با تضعیف رابطه سود حسابداری گزارش شده و سود اقتصادی، موجب افزایش عدم تقارن اطّلاعاتی می شود.
وردی(۲۰۰۶) در تحقیقی به بررسی رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی و کارایی سرمایه گذاری در نمونه ای متشکل از ۳۸،۰۶۲ مشاهده(شرکت- سال) در طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ پرداخت. روش تحقیق، از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. وی کیفیت گزارشگری مالی را با بهره گرفتن از مدل جونز و از طریق نماگر کیفیت اقلام تعهدی بررسی نمود و نشان داد که شاخص های کیفیت گزارشگری مالی هم با سرمایه گذاری کمتر از حد و هم با سرمایه گذاری بیش از حد رابطهای منفی دارد. گذشته از این نتایج، وی دریافت که ارتباط میان کیفیت گزارشگری مالی با سرمایه گذاری بیش از حد برای شرکتهایی که دارای مانده وجه نقد بیشتری هستند و سرمایه گذاران پراکندهای دارند، بسیار قوی است که این امر خود به این نکته اشاره دارد که کیفیت گزارشگری مالی عدم تقارن اطّلاعاتی ناشی از مشکلات نمایندگی و در نتیجه هزینه های سهام داران برای نظارت و پایش مدیریت را کاهش داده، به گزینش صحیح پروژه ها منجر میگردد. وی همچنین نشان داد رابطه کیفیت گزارشگری مالی با سرمایه گذاری کمتر از حد برای شرکت هایی که با محدودیت در امر تامین مالی مواجه بوده اند، قویتر است. در نهایت، محقق در این پژوهش اثبات می کند که رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی(کیفیت اقلام تعهدی) و کارایی سرمایه گذاری برای شرکت های دارای محیطهای اطّلاعاتی با کیفیت پایین، قویتر است.
بیدل و هیلاری (۲۰۰۶) با بهره گرفتن از نماگر کیفیت اقلام تعهدی بر اساس مدل فرانسیس و همکاران نشان دادند که چگونه کیفیت اطّلاعات حسابداری به سرمایه گذاری در سطح شرکت ها مربوط است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج این تحقیق، بیانگر آن بود که کیفیت حسابداری بالا، کارایی سرمایه گذاری را از طریق کاهش عدم تقارن اطّلاعاتی بین مدیران و وام دهندگان و تامین کنندگان خارج از سازمان، افزایش داده، همچنین موجب کاهش حساسیت سرمایه گذاری در سطح شرکت در برابر تغییرات جریان های نقدی می گردد. آنها در تحقیق دیگر خود( ۲۰۰۷) نشان دادند که کیفیت بالاتر اطّلاعات حسابداری عدم تقارن اطّلاعاتی موجود بین افراد مطّلع (آگاه)و افراد نا آگاه(بیخبر) را کاهش داده، موجب افزایش کارایی سرمایه گذاری در اقلام سرمایهای، بر اثر رفع عیوب محتمل ناشی از گزینش نادرست و خطر اخلاقی می شود. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها به این نتیجه دست یافتند که شرکت های دارای کیفیت بالای اطّلاعات حسابداری، دارای بازگشت سرمایه بهتروهمچنین بازدهی بالاتر در سرمایه گذاری های خود بوده، این امر (کیفیت بالاتر اطّلاعات حسابداری) همچنین بهرهوری سرمایه گذاری در دارایی های سرمایهای را نیز به صورت میانگین افزایش میدهد.
بیتی و همکاران (۲۰۰۷) نقش کیفیت اطّلاعات حسابداری در کاهش عدم کارایی سرمایه گذاری در شرایط وجود اطّلاعات اختصاصی را بررسی نمودند. آنها انتظار داشتند دستیابی به اطّلاعات اختصاصی و اعمال محدودیتهای مستقیم بر سرمایه گذاریها بتواند با افزایش کیفیت اطّلاعات حسابداری، کارایی سرمایه گذاری را افزایش دهد. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است.نتایج تحقیق نشان داد که اگرچه وام دهندگان برون سازمانی با انعقاد قراردادهای محدودکننده و کیفیت گزارشگری مالی و ناکارایی سرمایه گذاری دستیابی به اطّلاعات اختصاصی، اهمیت کیفیت اطّلاعات حسابداری را کاهش می دهند، ولی اصولاً محدودیت در سرمایه گذاری، کارایی سرمایه گذاری را افزایش و تاثیر کیفیت اطّلاعات حسابداری برکارایی سرمایه گذاری را کاهش میدهد.
چن و همکاران (۲۰۱۱) در پژوهشی به بررسی ارتباط بین کیفیت گزارشگری مالی و کارایی سرمایه گذاری شرکت های خصوصی در بازارهای در حال توسعه پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها داده های ۷۹ کشور را برای دوره مالی ۲۰۰۵- ۲۰۰۲ مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که کیفیت گزارشگری مالی، به طور مثبتی کارایی سرمایه گذاری را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه براین، تأمین مالی شرکت ها از طریق بانک، موجب بهبود نقش اطّلاعات حسابداری در تصمیمات سرمایه گذاری می شود و انگیزه حداقل سازی سود را برای اهداف مالیاتی کاهش می دهد.
کوتیلاس و پدرو سانچز ( ۲۰۱۳) تحقیقی تحت عنوان” کیفیت گزارشگری مالی، سررسید بدهی و کارایی سرمایه گذاری” را در نمونه ای از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار اسپانیا انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها برای آزمون فرضیات پژوهش خود از اطّلاعات سال های ۱۹۹۸– ۲۰۰۸ استفاده نمودند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که کیفیت گزارشگری مالی، سرمایه گذاری بیش از حد را کاهش میدهد، همچنین با کوتاهتر شدن تاریخ سررسیدبدهی، می توان کارایی سرمایه گذاری را بهبود بخشید. در نهایت آن ها دریافتند که کیفیت گزارشگری مالی و تاریخ سررسید بدهی مکانیسم هایی جایگزین برای افزایش کارایی سرمایه گذاری هستند.
ج) استراتژی شرکت و نقش آن
آمیت و لیونات[۴۰](۱۹۸۸) در تحقیقی ارتباط بین استراتژی تنوع، ساختار سرمایه و ریسک سیستماتیک را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آن ها دریافتند که شرکتها ریسک سیستماتیک سهام را از طریق استراتژی تنوع کاهش می دهند و به طور همزمان، اهرم مالی را در راستای استفاده از مزایای مالیاتی، افزایش می دهند.
رولاند و ژو[۴۱](۲۰۰۵) در تحقیقی، ارتباط بین استراتژی تنوع، اهرم مالی و ارزش شرکتها را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج تحقیق آن ها نشان داد که اهرم مالی، به طور بالقوه ارزش شرکت را از طریق دسترسی به منابع مالی با هزینه پایین، افزایش میدهد. این در حالی است که ارزش شرکتهایی که استراتژی تنوع را در پیش می گیرند از سایر شرکتها کمتر است
هونگ[۴۲] و همکاران (۲۰۱۰) تحقیقی با عنوان” ارتباط بین استراتژی شرکت، ساختار سرمایه وعملکرد شرکت” انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها به این نتیجه رسیدندکه استراتژی نقدینگی، به طور قابل ملاحظهای به عملکرد شرکت مربوط نمی شود. مدیران اگر به دنبال عملکرد شرکت هستند نباید برای بالا بردن نقدینگی وقت خود را تلف کنند. در عوض باید بر روی مدیریت تمرکز کنند و نتیجه گیری کردند که ساختار سرمایه بر عملکرد کلی شرکتها تأثیر می گذارد (صالحی حقی،۱۳۹۱).
پارک و جانگ (۲۰۱۳) در تحقیقی ارتباط بین ساختار سرمایه، جریانهای نقد آزاد، استراتژی تنوع و عملکرد شرکت را به طور همزمان بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج نشان داد که جریان نقد آزاد، میزان تنوع در شرکتها را افزایش میدهد. همچنین، نتایج حاکی از این است که اهرم مالی، یک راه موثر برای کاهش جریانات نقدی آزاد و بهبود عملکرد شرکتها میباشد و این نقش اهرم مالی در شرکتهای دارای استراتژی تنوع، چشمگیرتر است. این محققین دریافتند که اهرم مالی، به طور مستقیم اثرات منفی پراکندگی بر عملکرد شرکت را کاهش میدهد و فرصتهای مدیران را برای در پیش گرفتن یک استراتژی تنوع ناکارآمد، کاهش میدهد.
د) عدم اطمینان و پیامدهای آن
بایوم و دیگران(۲۰۰۸) با هدف یافتن نقش اهرمهای مالی به عنوان یکی از اجزای عمده ساختار سرمایه در رفتار سرمایه گذاریها در شرایط عدم اطمینان، تحلیلهای رگرسیونی خود را با در نظر گرفتن نرخ رشد سرمایه گذاری به عنوان متغیر وابسته در مقابل متغیرهای عدم اطمینان و برخی از متغیرهای دیگر همچون توبین کیو، نسبت جریانات نقدی به مجموع دارایی ها و نسبت مجموع دارایی به بدهی انجام دادند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها با رساندن نمونه اولیه خود به ۴۵۱۲ شرکت -سال شامل ۴۴۹ شرکت آمریکایی، دریافتند که اثر عدم اطمینان بر سرمایه گذاری به نوع عدم اطمینان بستگی دارد و ممکن است مثبت یا منفی باشد.
کیم و همکاران(۲۰۱۰) در تحقیقی تاثیر عدم اطمینان بازار سرمایه بر انتشار پیش بینی سود مدیریت و پاسخ سرمایه گذاران به این پیش بینی ها را بررسی نمودند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها دریافتند که در طول دوره های عدم اطمینان بالا، از یک طرف، کاهش معناداری در فراوانی انتشار پیش بینی های سود مدیریت رخ داده است و از طرف دیگر، انتشار اخبار بد و اندازه اخبار بد، محدود شده است. بررسی واکنش بازار سرمایه به انتشار پیش بینی سود نشان داد که سرمایه گذاران به اخبار بد در طول دوره های عدم اطمینان بالا، شدیدتر است. این یافته ها حاکی از این است که حساسیت سرمایه گذاران به اخبار بد پیش بینی سود، در طول دوره های عدم اطمینان بالا، تمایل مدیران را به انتشار پیش بینی سود و بخصوص اخبار بد پیش بنی کاهش می دهد. همچنین نتایج نشان داد که شرکتهای با ریسک بالاتر، با احتمال بیشتری افشای اطلاعات اختیاری را در طول دوره های عدم اطمینان بالا کاهش می دهند.
چویی(۲۰۱۰) نشان داد که نوسان عدم اطمینان بازار، باعث تغییر در واکنش قیمت سهام به سود غیرمنتظره شرکت می شود. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. نتایج این تحقیق حاکی از این است که زمانی که سرمایه گذاران در خصوص وقوع رونق یا رکود اقتصادی با عدم اطمینان روبرو هستند؛ اخبار بد پیش بینی سود تاثیرات شدیدتری در کاهش قیمت سهام دارد. این امر از آنجا ناشی می شود که اخبار بد، عدم اطمینان سرمایه گذاران در خصوص تغییر وضعیت اقتصادی آتی را افزایش می دهد. همچنین، زمانی که سرمایه گذاران در طول دوره های رکود تجاری با عدم اطمینان مواجه هستند؛ اخبار خوب، باعث افزایش شدیدتر قیمت سهام می شود.
حبیب و همکاران(۲۰۱۱) در تحقیقی واکنش بازار سهام به هموارسازی سود برای شرکتهای فعال در محیط های با عدم اطمینان بالا را بررسی کردند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها سطح هموارسازی سود را با بهره گرفتن از بررسی ارتباط بین تغییرات اقلام تعهدی با جزء نقدی سود، اندازه گیری نمودند. همچنین برای محاسبه ضریب پاسخ سود از دو معیار مبتنی بر محتوای اطلاعاتی هموارسازی سود استفاده کردند. نتایج نشان داد که واکنش بازار سرمایه به اطلاعات مبتنی بر هموارسازی سود برای شرکتهای فعال در محیط های با عدم اطمینان بالا، شدیدتر از سایر شرکتهاست. در این راستا، یافته های تحقیق، تئوری واکنش بازار سرمایه به هموارسازی سود را تایید می کند.
گاگلایان و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان “موجودی ها، عدم قطعیت در فروش و توان مالی شرکت ها” به بررسی تاثیر رابطه بین این عوامل پرداختند. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آن ها این موضوع را بررسی کردند که آیا عدم قطعیت در فروش منشات گرفته از توان مالی شرکت ها است یا ریشه در سطح سرمایه گذاری شرکت ها در موجودی ها دارد. بر مبنای داده های پانل دیتا در ارتباط با شرکت های تولیدی به این نتیجه رسیدند که عدم قطعیت در فروش نشات گرفته از افزایش در سطح سرمایه گذارای در موجودی ها می باشد که به نوعی در ارتباط با افزایش توان مالی شرکت ها است. همچنین نتایج آن ها شواهدی را در ارتباط با توان مالی و تاثیر آن بر عدم قطعیت در فروش فراهم آورد. پژوهش ما نیز از تحقیق گاگلایان و همکاران (۲۰۱۲) پیروی کرده اما با توجه به شرایط اقتصادی کشور و تفاوت های موجود در بورس اوراق بهادار دو کشور یک سری متغیرها مورد بازبینی قرار گرفته و با توجه به بازار سرمایه کشورمان توسط محقق تعدیل شده اند.
* تحقیقات انجام شده در داخل کشور
الف) عوامل موثر بر فاصله مالیاتی
صادقی و شکیبایی (۱۳۸۰) در تحقیقی استدلال نمودند که دسترسی به اطلاعات حجم اقتصاد زیر زمینی و میزان فاصله مالیاتی برای سیاستهای کلان اقتصادی مهم است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. آنها در این مقاله از مجموعه و منطق فازی برای ایجاد یک سری زمانی سالانه برای اقتصاد زیرزمینی (غیرقابل مشاهده) و فاصله مالیاتی در ایران برای دوره زمانی (۱۳۷۸-۱۳۴۳) استفاده کردند. دو متغیر ورودی (نهاده) مورد استفاده نرخ موثر مالیات و شاخص مقررات هستند. رویکرد منطق فازی برای مسئله اندازه گیری تا حدی ذهنی است، اما نتایج کاملا محکم و قابل انتخاب است.
موسوی جهرمی (۱۳۸۸) در تحقیقی انجام دادند که هدف آن بیان نظری عوامل اقتصادی موثر بر شکل گیری و گسترش پدیده فرار مالیاتی در نظام مالیات بر ارزش افزوده است. روش تحقیق آنها از نوع همبستگی و مدل ریاضی بکار رفته، مبتنی بر رگرسیون چند متغیر است. بر اساس مدل ارائه شده چنین استنباط می شود که با افزایش پرداخت های هزینه ای مشمول مالیات بر ارزش افزوده، فرار مالیاتی افزایش می یابد و به عبارتی تمکین مالیاتی کاهش خواهد یافت. همچنین، افزایش در احتمال رسیدگی و کشف فرار مالیاتی و افزایش نرخ جریمه، برای مواردی که پرونده مالیاتی رسیدگی نمی شود، افزایش تمکین مالیاتی و در نتیجه کاهش فرار مالیاتی موجب، خواهد شد. نتایج حاصل که از پشتوانه نظری برخوردار است، می تواند مسوولین و مجریان نظام مالیات بر ارزش افزوده را در اتخاذ سیاست ها و انتخاب متغیر سیاستی در امر جلوگیری از فرار مالیاتی یاری رساند.
زهی و محمدخانلی(۱۳۸۹) در تحقیقی استدلال نمودند که با عنایت به نقش مالیات در اقتصاد که یک اهرم مالی تخصیصی- توزیعی می باشد، پدیده فرار مالیاتی به عنوان یک ضد ارزش می تواند تهدید جدی برای تداوم زندگی اجتماعی و تحقق رفاه اجتماعی باشد و به همین علت ضرورت شناخت عوامل بروز و تشدید فرار مالیاتی و تمهید و ارائه راهکارها و پیشنهادات علمی- کاربردی امری فاصله ناپذیر خواهد بود. در این تحقیق با بهره گرفتن از روش بررسی میدانی از دو طیف جامعه مودیان و کادر تشخیص اداره کل امور مالیاتی استان آذربایجان شرقی نظرسنجی به عمل آمد و ضمن ارزیابی ۱۵ مولفه تاثیرگذار در فرار مالیاتی با بهره گرفتن از آزمون t برای نمونه های مستقل و t تک نمونه ای، دیدگاه های این دو طیف بررسی شد و با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل، ۱۰ مولفه مورد بررسی هم از نظر کارمندان و هم از نظر مودیان در تشدید فرار مالیاتی موثر قلمداد شد. از نظر مودیان فقط ۳ مولفه و از نظر کارمندان فقط ۱ مولفه در تشدید فرار مالیاتی موثر می باشد. یکی از مولفه ها نیز از نظر هر دو طیف بی تاثیر بوده است.
حیدرپور و همکاران(۱۳۸۹) تحقیقی با عنوان بررسی نقش حسابرسی مالیاتی در نظام مالیاتی و کاهش فاصله انتظاراتی بین حسابرسان، مودیان و سازمان مالیاتی انجام دادند. برای ارزیابی عملکرد نقش حسابرسی مالیاتی در نظام مالیاتی می توان شاخص های مختلفی را مورد بررسی قرار داد که در این تحقیق از چهار بعد، فاصله زمانی بین زمان رسیدگی تا صدور برگ تشخیص، فاصله زمانی صدور برگ تشخیص تا صدور برگ قطعی، فاصله زمانی صدور برگ قطعی تا انجام عملیات اجرایی، رعایت استانداردهای حسابداری و قوانین و مقررات مالیاتی برای ارزیابی این نقش استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق را مودیانی از اشخاص حقوقی اداره کل امور مالیاتی غرب تهران که طی پنج سال متوالی۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ از حسابرسی استقبال کرده اند. اطلاعات مورد نیاز از روش اسناد کاوی (اطلاعات واقعی پرونده های مالیاتی) بدست آمده و برای آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون t-test و آزمون t-value استفاده گردیده است. در این تحقیق مشخص گردید انجام حسابرسی مالیاتی موجب تسریع در وصول مالیات، کاهش وقفه های مالیاتی و افزایش سطح کیفی گزارش های مالی می گردد.
IS9- 06
۳۴/۰
۱۶/۰-
۸۳۴- ۰۲
۳۲/۰
۳۵/۰
۶
کامفر
IS2- 07
۴۴/۰
۸۳/۰
۸۲۷-۰۲
۳۶/۰
۰/۰
IS1- 05
۳۲/۰
۷۴/۰-
۷
بورنئول
۸۲۷- ۱۲
۳۱/۰
۸۲/۰-
۸۳۴- ۰۲
۳۱/۰
۶۷/۰-
۴-۵- مقایسه تجزیه خوشه ای مورفولوژیکی، فیتوشیمیایی و مولکولی
تجزیه خوشه ای صفات کمی جمعیت های آویشن کوهی را به سه گروه اصلی تقسیم کرد که جمعیت های آذربایجان غربی، زنجان و کردستان تا حدودی تفکیک شدند. همچنین بر اساس صفات کیفی جمعیت ها در پنج گروه اصلی طبقه بندی شدند که جمعیت های قزوین و زنجان در گروه های جداگانه ای قرار گرفتند. بیشترین تشابه در گروهبندی صفات کیفی در جمعیت کردستان (۱) و آذربایجان غربی (۲) مشاهده شد که علت آن وجود تشابه ۱۰۰% در صفات ارزیابی شده است. نتایج گروهبندی صفات کیفی نشان داد که جمعیت های زنجان به خوبی از سایر جمعیت ها تفکیک شدند. نتایج حاکی از آن بود که جمعیت های آذربایجانغربی هر چند که در یک محدوده جغرافیایی هستند ولی از نظر شکل برگ و برخی صفات دیگر تنوع قابل توجهی دارند. به طور کلی جمعیت ها در داده های کمی و کیفی تفاوت قابل توجهی از خود نشان دادند هر چند که کاشت جمعیت های مختلف در شرایط محیطی یکسان، اثرات محیطی را در بروز صفات مورفولوژیک کاهش داده بود. شایان ذکر است که نتایج اله جعفری و همکاران (۱۳۸۳) نشان داد که گیاه آویشن در فرماسیون های مختلف فرعی گیاهی و در کنار ۱۴ جوامع گیاهی رشد دارد همچنین از نظر اکولوژیکی آویشن در مناطقی با ارتفاع ۲۰۰۰ تا ۳۶۲۵ متر از سطح دریا و در شیب های مختلف و خاک هایی با بافت متفاوت می روید، پس انتظار می رود که آویشن از نظر فنوتیپی در هر مقیاس جغرافیایی آداپته شده تنوع قابل توجهی از خود نشان دهد. در نهایت می توان گفت اگر چه این صفات به خوبی می توانند گونه ها یا جمعیت ها را بر اساس ریخت سنجی از یگدیگر جدا نمایند اما فنوتیپ هر گیاه یا هر موجود در نتیجه اثر متقابل عوامل ارثی و محیطی تظاهر می کند به طوری که وانلی و زنگ چنگ[۱۹۹] (۱۹۹۸) در بررسی های خود بر روی رشد رویشی زنبق های انکوسیکلوس دریافتند که زنبق ها ممکن است نسبت به افزایش نور در مناطق خشک واکنش نشان دهند، به طوری که برگ ها کوچکتر می شوند. یاوال و همکاران[۲۰۰] (۲۰۰۲) دریافتند که مناطقی که شیب رو به جنوب دارند در صفت های مهم گل زنبق های انکوسیکلوس به ویژه گل و ساقه کاهش اندازه وجود دارد.
این تنوع، مسیر را برای معرفی اکوتیپ های مطلوب و مناسب از نظر صفات مورد نظر رویشی هموار خواهد کرد. بنابراین جمعیت های جمع آوری شده از نقاط مختلف، از نظر ژنتیکی در فنوتیپ، با هم تفاوت دارند. ذخایر توارثی را می توان خارج از محیط طبیعی در کلکسیون ها نگهداری کرد، به این ترتیب با یکسان نمودن شرایط محیطی، صفات مورفولوژیکی را می توان مورد توجه و مقایسه قرار داد. در این حالت تفاوت هایی که ناشی از تفاوت در توالی های خاصDNA است مشخص خواهد شد( باقری و همکاران، ۱۳۸۶).
تجزیه خوشه ای صفات فیتوشیمیایی بر اساس الگوریتم UPGMA و مربع فاصله اقلیدسی، جمعیت های آویشن کوهی را به دو گروه اصلی تقسیم کرد که جمعیت های کردستان و قزوین در یک گروه قرار گرفتند و همچنین جمعیت های آذربایجان غربی تا حدودی در یک گروه قرار گرفتند. بنابراین تیپ شیمیایی خاص یک گونه گیاه تحت تأثیر تیپ ژنتیکی، عوامل محیطی و نهادههای زراعی شکل میگیرد (برنات، ۲۰۰۲)، که در این تحقیق تنوع ساختاری از نظر ترکیبات بین جمعیت ها مشاهده شد.
تجزیه خوشه ای داده های مولکولی(ISSR) توانست جمعیت های آویشن کوهی را در سطح تشابه ۷۶/۰ به پنج گروه تقسیم بندی کند. داده های مولکولی جمعیت های قزوین، کردستان و آذربایجانغربی را از هم تفکیک کرد و البته نتایج فوق سودمندی بالای نشانگرهای ISSR را برای تفکیک و روابط ژنتیکی جمعیت های آویشن کوهی را بیان می کند. انگشت نگاری دی ان ای به عنوان ابزار مهم توصیف ژرم پلاسم به خوبی می تواند برای کل تنوع ژنتیکی موجود در یک گیاه خاص، شامل ارقام قدیمی، نژادهای سرزمینی و گونه های خویشاوند وحشی ان بکار برود( نایبوم و ویسینگ[۲۰۱]، ۲۰۰۷). در سال های اخیر، استفاده از نشانگرهای مولکولی، برای ارزیابی تنوع ژنتیکی به یک ابزار مهم در مطالعه جمعیت گونه های گیاهی مختلف از جمله گیاهان دارویی و معطر شده است (لیو[۲۰۲] و همکاران، ۲۰۰۶؛ فارکارو و اچیورگارای[۲۰۳]، ۲۰۰۶).
داده های مولکولی و داده های فیتوشیمیایی در بین ۱۵ جمعیت آویشن کوهی، توانست جمعیت های آذربایجان غربی، کردستان و قزوین را تا حدود زیادی از هم تفکیک کند، که این نتایج کاملا در انطباق با یکدیگر می باشند و از سویی دیگر نباید انتظار داشت که کلیه نتایج حاصل از صفات مورفولوژیکی با آزمایشات مولکولی و فیتوشیمیایی مطابقت داشته باشند. و بدین ترتیب استفاده از روش های مولکولی مختلف چون RFLP، RAPD، SSR و غیره در آشکار سازی تنوع و روابط ژنتیکی توده های گیاهان دارویی در دو سطح درون و بین گونه ای از کارآیی بالایی برخوردار بوده است اما تلفیق نشانگرهای شیمیایی، مورفولوژیکی و مولکولی مفیدترین نتایج را نمایان می سازد (تتنی، ۲۰۰۲؛ برنات، ۲۰۰۲؛ نایبوم و ویسینگ، ۲۰۰۷).
بررسی نتایج نشانگرهای ISSR، مدارک بیشتری مبنی بر اینکه این تکنیک روشی ساده و قابل اعتماد برای شناسایی روابط نزدیک جمعیت ها است، ارائه می کند البته ISSR علاوه بر داشتن این خصوصیات، محدودیت نشانگرهای دیگر مثل تکرارپذیری کم در RAPD، هزینه بالا و سختی کار در AFLP را نداشته و به طور گسترده در سراسر ژنوم پراکنده است ( هان و همکاران، ۲۰۰۷). وراثت پذیری بالای جایگاه های ISSR، توزیع گسترده آن ها در ساسر ژنوم، شباهت آن ها به وراثت مندلی، تکرارپذیری بالا، عدم نیاز به اطلاعات قبلی در مورد ژنوم سبب استفاده روزافزون این نشانگر شده است.
دلبستگی به طور گسترده و در تحقیقات مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است و ارتباط آن با متغیرهای بسیاری بررسی شده است. پارهای از تحقیقات به بررسی پیامدهای فردی و بخشی دیگر از تحقیقات به بررسی پیامدهای بینفردی دلبستگی پرداختهاند. در رابطه با پیامدهای فردی، دلبستگی در ارتباط با متغیرهای مختلفی چون هوش هیجانی (رمضانی و همکاران، ۱۳۸۵)، بهداشت روانی (فینی[۱۶۹]، ۲۰۰۰)، معنویت (گرنکویست[۱۷۰] و همکاران، ۲۰۰۷؛ رینرت[۱۷۱]، ۲۰۰۵) و هویت (فیبر[۱۷۲] و همکاران، ۲۰۰۳؛ هاوق و بورجویس[۱۷۳]، ۲۰۰۲، بنوسون، هریس و رجرز[۱۷۴]، ۲۰۱۰) بررسی شده است و در رابطه با پیامدهای بینفردی دلبستگی، تأثیر آن بر متغیرهای مختلفی چون اعتماد به دیگران (سیمونز، گوتی، نلسون و لیتل[۱۷۵]، ۲۰۰۹)، کیفیت ارتباطات (نافتل[۱۷۶] و شیور، ۲۰۰۶)، پرخاشگری و خشم (سیمونز، پاترنیت و شور[۱۷۷]، ۲۰۰۱، طالبی و ورما[۱۷۸]، ۲۰۰۷) و رفتار ضداجتماعی (مارکوس و بتزر[۱۷۹]، ۱۹۹۶) بررسی شده است.
با توجه به مدل پژوهش ابتدا به بررسی پژوهشهای انجام شده در رابطه با دلبستگی و هویت معنوی به عنوان یکی از پیامدهای فردی دلبستگی خواهیم پرداخت و سپس تحقیقات مربوط به دلبستگی و فاصله رواشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱-۱- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی
با توجه به اینکه هویت معنوی متغیر جدیدی در حوزه رواشناسی است پژوهشی که به صورت مستقیم نقش خانواده و روابط عاطفی خانواده را در ارتباط با آن سنجیده باشد یافت نمی شود. از این رو، به بررسی پژوهشهایی در زمینه ارتباط دلبستگی با سبکها، وضعیتها و ابعاد هویت (مانند هویت اخلاقی و هویت جنسی) خواهیم پرداخت.
در زمینهی تأثیر دلبستگی بر سبکهای هویت بررسیهای متعددی صورت گرفته است. به عنوان مثال حجازی و نگهبان سلامی (۱۳۸۸) در تحقیقی به بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان با سبکهای هویت در نوجوانان پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد دلبستگی ایمن به والدین، قدرت پیشبینی سبکهای هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویت را دارد و دلبستگی ایمن به همسالان با سبک هویت هنجاری ارتباط معنادار دارد. علاوه براین، بررسی نقش جنسیت در متغیرهای این پژوهش حاکی از آن بود که پسران در میزان دلبستگی ایمن به والدین و تعهد هویت و دختران در دلبستگی ایمن به همسالان بر یکدیگر برتری دارند.
در پژوهش دیگری نیز که به منظور بررسی رابطه دلبستگی و سبکهای هویت انجام شد، نتایج نشان داد که دلبستگی به والدین پیش بینی کننده سبکهای هویت میباشد و به طور مثبت با سبک اطلاعاتی، سبک هنجاری و تعهد در ارتباط است و با سبک هویت گسیخته دارای ارتباط منفی معنادار میباشد. از این رو، دلبستگی به والدین و روابط عاطفی با آنان با برخورداری از سبکهای هویتی انطباق یافتهتر در ارتباط بود (ایمتیاز و نکوی[۱۸۰]، ۲۰۱۲ ).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با وضعیتهای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به تحقیق مککینون[۱۸۱] و مارسیا (۲۰۰۲) اشاره کرد. در این پژوهش تعدادی از مادران کودکان پیشدبستانی بررسی شدند و ارتباط میان وضعیت هویت و سبکهای دلبستگی آنان و ادراک آنان از رشد کودکان مطالعه شد. نتایج نشان داد مادرانی که در وضعیت هویت موفق و خلاف آنچه انتظار میرفت در وضعیت هویت زودرس قرار داشتند در دلبستگی ایمن نیز نمرات بالاتری داشتند. از طرفی، دلبستگی هراسناک با وضعیت هویت تعویقی و آشفته در ارتباط بود.
در همین راستا باقری، بهرامی و جلالی (۱۳۸۸) به بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با نوع هویت در جمعیت ایرانی و در زندانیان ۱۵-۳۰ ساله پرداختند. یافتههای این پژوهش حاکی از معناداری رابطه سبکهای دلبستگی و نوع هویت بود. بدین ترتیب که زندانیان دارای سبک دلبستگی ایمن به ترتیب بیشتر دارای وضعیت هویت موفق و تعویقی بودند، در حالیکه زندانیان با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی- دوسوگرا) بیشتر دارای وضعیت هویت آشفته و زودرس بودند.
چنانچه مشاهده می شود یافتههای پژوهش در زمینه ارتباط بین وضعیت هویت زودرس و سبک دلبستگی ایمن و یا ناایمن متناقضاند. در این راستا میتوان به فراتحلیلی که به منظور روشن ساختن ارتباط بین دلبستگی و وضعیت هویت انجام شده است اشاره کرد. در این فراتحلیل نتایج چندین پژوهش در این زمینه از سال ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۵ بررسی شد. نتایج این مطالعه بین سبکهای دلبستگی و وضعیتهای هویت همبستگی ضعیف تا متوسطی نشان داد. با این حال دلبستگی ایمن دارای همبستگی قویتری با وضعیت هویت موفق (۲۱/۰) و وضعیت هویت آشفته (۲۳/۰-) بود. اما علی رغم اینکه سهم میانگین دلبستگی ایمن در وض
عیت هویت موفق در مقایسه با وضعیت هویت آشفته و زودرس به مراتب بالاتر بود، برخلاف آنچه انتظار میرفت وضعیت هویت زودرس با دلبستگی ایمن و وضعیت هویت تعویقی با دلبستگی ناایمن ارتباط داشت. بر این اساس، برخلاف انتظار محققان این پژوهش، دلبستگی ایمن بیشتر با بعد تعهد هویت مرتبط بود تا بعد اکتشاف آن (آرست و همکاران، ۲۰۰۹).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با ابعاد و محتوای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به مطالعه هیگلر، دی و مارشال[۱۸۲](۱۹۹۵) با عنوان دلبستگی به والدین و هویت جنسی اشاره کرد. این مطالعه بر روی ۲۱۸ نفر از دانشجویان به منظور آزمون ارتباط سطح دلبستگی با جنسیت و هویت جنسی انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد هویت جنسی زنانه و ترکیبی از زنانه و مردانه، در مقایسه با هویت جنسی مردانه و یا خنثی با سطوح بالاتر دلبستگی به والدین ارتباط دارد. علاوه براین، میانگین دلبستگی به مادر هم در زنان و هم در مردان از دلبستگی به پدر بیشتر بود و گرچه بین زنان و مردان در دلبستگی به والدین تفاوت معناداری وجود نداشت، میانگین نمرهی دختران در دلبستگی به همسالان بیشتر از دلبستگی پسران به همسالان خود بود.
علاوه بر این، میوس، اوستروگل و ولیبرگ[۱۸۳] (۲۰۰۲) نیر در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و هویت نوجوانان به مقایسه و بررسی تأثیر دلبستگی به والدین و همسالان بر هویت دانشآموزی و هویت ارتباطی افراد پرداختند. نتایج حاصل از مصاحبه با ۱۴۸ نوجوان متعلق به گروه های قومی مختلف نشان داد که دلبستگی به والدین پیشبینی کننده هویت دانشآموزی نوجوانان و دلبستگی به همسالان پیش بینی کننده هویت ارتباطی آنان بود. بر اساس این پژوهش نوجوانان در بعضی از زمینه های زندگی خود به ویژه موضوعات مربوط به آینده مانند تحصیل تحت تأثیر دلبستگی خود به والدین قرار داشتند و در برخی از موضوعات به ویژه موضوعات مربوط به حال مانند روابط اجتماعی تحت تأثیر دلبستگی به همسالان قرار داشتند.
چنانچه مشاهده شد دلبستگی ایمن با وضعیت هویت موفق و سبک هویت اطلاعاتی در ارتباط است و بر محتوای هویت از جمله هویت جنسی و هویت دانشآموزی افراد نیز تأثیر گذار است. از این رو، به نظر میرسد که بعد معنوی هویت نیز از دلبستگی به افراد مهم تأثیر میپذیرد.
۲-۴-۲- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر فاصلهی روانشناختی
چنانچه پیشتر بیان شد، فاصلهی روانشناختی و نحوهای که افراد را در فضای روانشناختی خود ادراک میکنیم، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رفتار اخلاقی و یا غیر اخلاقی است. علاوه بر این، جهتگیری غلبه اجتماعی و حریم رعایت اخلاقی به نوعی بیانگر نگرشهای غیر اخلاقی و اخلاقی فرد در ارتباط با افراد و یا گروه ها هستند. از این رو، با توجه به نزدیکی مفهومی و نظری فاصلهی روانشناختی و دو بعد آن با رفتارهای اخلاقی و یا غیر اخلاقی، در بررسی ادبیات پژوهش مربوط به فاصلهی روانشناختی از این دست تحقیقات نیز استفاده شده است. بنابراین در این قسمت به بررسی پژوهشهایی خواهیم پرداخت که دلبستگی را در ارتباط با این مفاهیم سنجیدهاند.
در این زمینه، میکیولینسر و همکاران (۲۰۰۳) به بررسی اثر احساس پایدار و موقتی برخورداری از پایگاهی ایمن بر ارزشهای از خودگذشتگی پرداختند. احساس پایدار برخورداری از پایگاه ایمن در واقع بیانگر سبک دلبستگی افراد بود که در قالب دو سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی اندازه گیری شد و نمرات پایین در این دو بعد بیانگر دلبستگی ایمن بود. احساس موقتی برخورداری از پایگاه ایمن نیز از طریق یادآوری خاطرات شخصی و یا مشاهده تصاویر افراد حمایتگر فعال میشد. علاوه بر این، ارزشهای از خودگذشتگی نیز از یک سو شامل ارزشهایی چون کمک کردن، بخشیدن و وفاداری بود که توجه و مراقبت نسبت به افراد نزدیک را نشان میداد و از سوی دیگر، ارزشهایی چون عدالت اجتماعی، برابری و صلح جهانی را در برداشت که توجه و مراقبت نسبت به تمام انسانها را منعکس میساخت. نتایج این پژوهش نشان داد که احساس برخورداری از پایگاهی ایمن و نمرات پایین در دلبستگی اجتنابی به طور معناداری با ارزشهای از خودگذشتگی در ارتباط است. بدین ترتیب دامنه ارزشهای اخلاقی، توجه و مراقبت افراد دلبستهی ایمن و برخوردار از پایگاهی ایمن تنها به افراد خاص و نزدیک محدود نمی شود بلکه تمام انسانها را در بر میگیرد.
در مطالعه ای دیگر ارتباط دلبستگی با رفتارهای نوعدوستانه و مراقبتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد، دلبستگی اضطرابی و اجتنابی با دلسوزی و رفتارهای نوعدوستانه به طور معکوس در ارتباط است و در حالیکه دلبستگی ایمن پایهای برای رفتارهای مراقبتی فراهم میآورد، دلبستگی ناایمن مانع از رفتارهای دلسوزانه و مراقبتی در افراد می شود (میکیولینسر و همکاران، ۲۰۰۵). نتایج این پژوهش همسو با پژوهش کستنبام، فاربر و سروف[۱۸۴] (۱۹۸۹) در زمینه ارتباط دلبستگی با رفتارهای همدلی در کودکان پیش دبستانی است.
علاوه بر این، عدهای از محققان به بررسی تأثیر دلبستگی بر ارتباط و رفتارهای بینگروهی افراد پرداختهاند. در این زمینه در پژوهشی به روش آزمایشی، طی دو مرحله تأ
ثیر تحریک دلبستگی ایمن، خنثی و ناایمن بر سوگیری بینگروهی، طرحوارههای ناسازگاری و همکاری، رقابت، پرخاشگری و رفتارهای نوعدوستانه در بافت بینگروهی بررسی شد. در مطالعه اول، شرکت کنندگان در شرایط فراخوانی دلبستگی ایمن، نسبت به شرکت کنندگان در شرایط فراخوانی دلبستگی ناایمن و خنثی در رابطه با افراد خارج از گروه سوگیری کمتری نشان دادند. در مطالعه دوم، فراخوانی دلبستگی بر فعال شدن طرحوارهی ناسازگاری و رفتارهای متعاقب آن در بافت بینگروهی تأثیری نداشت (سلیم[۱۸۵]، ۲۰۱۱).
در همین راستا میکیولینسر و شیور (۲۰۰۱) نیز به نتایج مشابهی دست یافتند. آنان در مطالعه ای به روش آزمایشی تأثیر برخورداری از پایگاه ایمن را در کاهش واکنش منفی نسبت به افراد خارج از گروه بررسی کردند. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که فراخوانی احساس برخورداری از پایگاهی ایمن در مقایسه با شرایط گروه کنترل، با ارزیابی منفی کمتری نسبت به افراد خارج از گروه در ارتباط است. علاوه براین، در این پژوهش احساس برخورداری از پایگاهی ایمن که به صورت ذهنی و از طریق تجسم تصاویری در این زمینه فراخوانده میشد به سبکهای دلبستگی افراد، وابسته نبود. نتایج این مطالعه حاکی از ارتباط نظریه دلبستگی و نگرشهای بینگروهی بود.
علاوه بر این، در پژوهشی رابطه دلبستگی و پرخاشگری در دو جمعیت ایرانی و هندی بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد در جمعیت ایرانی و هم در دختران و هم پسران دلبستگی ایمن دارای ارتباط منفی و معنادار با پرخاشگری است. در جمعیت هند نیز دلبستگی به والدین به طور منفی با پرخاشگری در ارتباط بود. این پژوهش ضمن تأکید بر اهمیت ارتباط محبت آمیز والدین با فرزندان خود، دلبستگی و پیوند عاطفی با والدین را به عنوان عامل مؤثری در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مطرح کرد (طالبی و ورما، ۲۰۰۷).
با توجه به وسعت مطالعات انجام شده و نتایج حاصل از آنها به نظر میرسد که دلبستگی به والدین و همسالان و برقراری روابط عاطفی با آنان نقش عمدهای در بروز عوامل دخیل در رفتارهای اخلاقی از جمله فاصله روانشناختی داشته باشد.
۲-۴-۳- یافتههای تحقیق در زمینه تأثیر هویت معنوی بر فاصلهی روانشناختی
چنانچه بیان شد، تاکنون پژوهشی جهت بررسی هویت معنوی در قالب یک مدل و تعیین پیشایندها و پیامدهای آن صورت نگرفته است. از این رو، در این قسمت تحقیقات انجام شده بر روی بعد دیگری ازهویت، از جمله هویت اخلاقی مورد ملاحظه واقع می شود.
هویت اخلاقی در پژوهشهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال آرنولد[۱۸۶] (۱۹۹۳، به نقل از هاردی و کارلو[۱۸۷]، ۲۰۰۵) ارتباط میان اهمیت اخلاق برای “خود” و رفتار اخلاقی را در نوجوانان بررسی کرد. در این مطالعه نوجوانان با تعدادی عناوین اخلاقی (مانند رعایت انصاف) و تعدادی عناوین خنثی (مانند خلاقیت) مواجه میشدند و از آنان خواسته میشد تا سه عنوان را که دارای بیشترین اهمیت در شکلدهی شخصیت آنان است، مشخص کنند. علاوه بر این از آنان خواسته شد تا دلایل انتخاب خود را نیز شرح دهند. نتایج این پژوهش نشان داد که هم هویت اخلاقی و هم انگیزش اخلاقی به طور مثبت پیش بینی کننده رفتار اخلاقی هستند.
رینالدز و سرانیک[۱۸۸] (۲۰۰۷) نیز در پژوهشی به بررسی تأثیر هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی بر رفتار اخلاقی پرداختند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی به طور مستقل بر رفتار اخلاقی افراد اثر میگذارند. اما، در شرایطی که توافق اجتماعی اندکی در رابطه با رفتار اخلاقی وجود داشته باشد (مانند تقلب کردن در امتحان) هویت اخلاقی و قضاوت اخلاقی با یکدیگر تعامل می کنند و از این طریق رفتار اخلاقی را شکل می دهند.
علاوه براین، رید و آکوئینو (۲۰۰۳) نیز در پژوهشی به بررسی رابطه هویت اخلاقی و گسترش حریم رعایت اخلاقی نسبت به افراد خارج از گروه پرداختند. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که بین هویت اخلاقی افراد و توجه اخلاقی نسبت به افراد خارج از گروه رابطه معناداری وجود دارد. بدین ترتیب هویت اخلاقی سبب می شود تا افراد توجه بیشتری به اعضای سایر گروه ها داشته باشند.
در پژوهش کارتر[۱۸۹] (۲۰۱۳) هویت اخلاقی در ارتباط با وابستگیهای گروهی (جنسیت، نژاد و مذهب) بررسی شد. با انجام مصاحبه بر روی ۳۱۵ نفر اطلاعاتی پیرامون هویت اخلاقی، رفتار اخلاقی و هیجانات افراد جمع آوری شد. نتایج این پژوهش نشان داد هویت اخلاقی یک فرایند عام بشری است که با جنسیت، نژاد و مذهب ارتباط معنادار چندانی ندارد و بدون توجه به گروهی که فرد به آن تعلق دارد به عنوان عامل پیشبین رفتار اخلاقی و واکنشهای هیجانی عمل می کند.
در مطالعه ای دیگر ارتباط هویت اخلاقی و خودتنظیمی رفتارهای غیر اخلاقی مربوط به محیط کار بررسی شد. در این پژوهش به منظور مشاهده رفتار واقعی شرایط آزمایشی ترتیب داده شد و نتایج نشان داد افراد با هویت اخلاقی نسبت به افرادی که اخلاق برای آنان چندان اهمیت ندارد کمتر دروغ میگویند، به ویژه، در شرایطی که مشوقی برای دروغ گفتن وجود داشته باشد. اما، به طور کلی در شرایطی که برای انجام رفتارهای غیر اخلاقی مشوق و انگیزش
ی وجود داشت تأثیر هویت اخلاقی در کاهش رفتار غیر اخلاقی کم میشد. این پژوهش در یک جمعیت غیر آمریکایی نیز تکرار و همین نتایج حاصل شد (آکوئینو، رید و لیم[۱۹۰]، ۲۰۱۳).
علاوه بر این، هاردی و همکاران (۲۰۱۰) نقش واسطهای هویت اخلاقی را در ارتباط با فاصلهی رواشناختی و سبک فرزند پروری در ۱۰۵۹ نوجوان بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که هویت اخلاقی در ارتباط سبک فرزند پروری و فاصلهی روانشناختی به عنوان واسطه عمل می کند. در این پژوهش سه سبک فرزند پروری مقتدرانه (پاسخگویی، اعطای استقلال و مطالبه) به طور مثبت با هر دو بعد خصوصی و عمومی هویت اخلاقی در ارتباط بود و این ابعاد از طریق تأثیرگذاری بر ابعاد هویت اخلاقی بر فاصله روانشناختی اثر میگذاشت. بدین ترتیب که هویت اخلاقی با بعد جهتگیری غلبه اجتماعی به صورت منفی و با بعد حریم رعایت اخلاقی به طور مثبت ارتباط داشت. بر این اساس، یکی از روشهای تأثیرگذاری والدین بر رفتار فرزندان خود پرورش دادن هویت اخلاقی آنان از طریق سبک فرزند پروری مقتدرانه بود.
علاوه بر این، با توجه به اینکه در این پژوهش بعد معنوی هویت در ارتباط با فاصله روانشناختی بررسی شده است، لازم است به ارتباط معنویت و رفتارهای اخلاقی و تحقیقات انجام شده در این زمینه اشاره کرد. برای مثال اینولف (۲۰۱۱) به بررسی ارتباط معنویت با رفتارهای جامعه پسند پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد معنویت پیشبین معناداری برای رفتارهای داوطلبانه، کمکهای خیریه و کمک کردن به دیگران است. علاوه براین، کمک به دیگران بیشتر شامل افراد دور میشد تا دوستان و خانواده و در واقع، این افراد تعریف گستردهتری از جامعه اخلاقی داشتند.
به طور کلی با توجه به ارتباط هویت اخلاقی با رفتارهای اخلاقی و تأثیر معنویت بر رفتارهای اخلاقی، به نظر میرسد که بعد معنوی هویت نیز با عوامل دخیل در رفتارهای اخلاقی و از جمله فاصلهی روانشناختی در ارتباط باشد.
۲-۴-۴- نتیجه گیری از تحقیقات پیشین
به طور کلی، در بسیاری از تحقیقات عوامل مؤثر بر هویت معرفی شده اند. یکی از عواملی که در رابطه با هویت و محتوای آن بررسی شده است روابط عاطفی با دیگران و به ویژه دلبستگی به والدین و همسالان بوده است. علاوه براین، دستهی دیگر تحقیقات به بررسی پیامدهای هویت پرداختهاند و یکی از عواملی که بارها در ارتباط با هویت و به ویژه محتوای اخلاقی آن بررسی شده است رفتارهای اخلاقی بوده است. بنابراین به طور خلاصه و با توجه به یافتههای پژوهشی مطرح شده در این فصل میتوان این فرض را مطرح نمود که هویت معنوی با پیشایندی دلبستگی به والدین و همسالان بر فاصلهی روانشناختی تأثیر دارد.
۲-۵- فرضیه های پژوهش
بر اساس مدل پیشنهادی فرضیه های زیر ارائه گردید:
۱- دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معنادار فاصله روانشناختی است.
۲- دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معنادار هویت معنوی است.
۳- دلبستگی به والدین و همسالان به واسطه هویت معنوی بر فاصله رواشناختی اثر دارد.
بر این اساس مدل پژوهش در شکل زیر نمایش داده شده است.
دلبستگی به همسالان
هویت معنوی
جهتگیری غلبه اجتماعی
دلبستگی به والدین
حریم رعایت اخلاقی
شکل ۲-۱: مدل گسترش یافته پژوهش
فصل سوم
روش تحقیق
در این فصل ابتدا به معرفی جامعه و شرکت کنندگان مورد مطالعه پرداخته، سپس به ابزارهای پژوهش و میزان پایایی و روایی آنها اشاره خواهد شد. در ادامه نحوه اجرای پژوهش و روش آماری مورد استفاده تشریح میگردد. لازم به ذکر است پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و روابط علّی میان متغیرهای پژوهش در قالب مدل تحلیل مسیر بررسی خواهد شد.
۳-۱- جامعه آماری
جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر و پسر مقطع کارشناسی در دانشگاه شیراز بود.
Mongstad, Norway
[۱۱۹]
Quebec City, Canada
[۹۴]
Borneo, Indonesia
[۱۲۰]
Lincolnshire, England
[۹۵]
Oulu, Finland
[۱۲۱]
Santos, Brazil
[۹۶]
Helsinki, Finland
[۱۲۲]
Aluminum Foundry, U.K.
[۹۷]
Tianjin, China
[۱۲۳]
Hampshire, U.K
[۹۸]
Charlottesville, Virginia
[۱۲۴]
Rivera, France
[۹۹]
(شکل ۲-۷) هیستوگرام تراز انرژی در واحد سطح برای پروژه های تراکم دینامیکی جدول (۲-۴)
برای اولین کوبش وزنههای با سطح مقطع دایرهای مناسبتر است به دلیل اینکه با ایجاد حفره دایرهای شکل اتلاف انرژی کمتری را باعث میشوند و وزنههای چهارگوش بیشتر برای مراحل پایانی و صاف کردن سطح استفاده می شود. برای کوبش در زیر آب از وزنههای سوراخ دار استفاده می شود [۵].
وزنه و ارتفاع سقوط به هم وابسته هستند. شکل (۲-۸) رابطه بین ارتفاع سقوط و وزن وزنهها را در پروژه های مختلف ذکر شده در جدول (۲-۴) نشان میدهد. بنابراین روشن است که جهت اعمال شدت انرژی بیشتر ارتفاع و وزن وزنه هر دو افزایش مییاید لذا برای رسیدن به حداکثر تراکم باید از جرثقیلی که توانایی بالا بردن وزنه تا بیشترین ارتفاع را داشته باشد استفاده شود. برای مثال منارد در سال ۱۹۷۵ جرثقیل سه پایهای را برای بالا بردن وزنه ۱۷۰ تنی تا ارتفاع ۴۰ متر طراحی کرد [۱۶].
عمق و درجه بهسازی با انجام آزمایشهای صحرایی قبل و بعد از تراکم دینامیکی میگردد. مهمترین آزمایشهای برجا در پروژه های ذکر شده درجدول (۲-۴) آزمایش نفوذ استاندارد، نفوذ مخروط و پرسیومتری بوده است.
(شکل ۲-۸) ارتباط بین وزنه و ارتفاع سقوط برای پروژه های ارائه شده در جدول (۲-۴)
شکل (۲-۹) جرثقیل سه پایه طراحی شده بوسیله منارد که توانایی بالا بردن وزنه ۱۷۰تنی تا ارتفاع ۴۰ متر را دارد.
۲-۷ نشست بوجود آمده در اثر کوبش
تراکم دینامیکی باعث ایجاد نشست در سطح زمین می شود. در مصالح غیر اشباع بالای تراز آب زیرزمینی این نشست سریعاً بوقوع میپیوندد در حالیکه در مصالح زیر تراز آب زیرزمینی این نشست به کندی رخ میدهد چون در حالت دوم نشست تابعی از زمان زایل شدن فشار آب منفذی است. با توجه به اینکه انرژی اعمال شده در نقاط مشخص از شبکه صورت میگیرد، لذا بیشترین نشست در حفرات ایجاد شده بدلیل سقوط آزاد وزنه و برخورد آن با زمین است. در شکل (۲-۹) عمق حفرات ایجاد شده در مقابل تعداد سقوط آزاد وزنه برای بعضی پروژه های ذکر شده در جدول (۲-۴) ارائه شده است [۵]. اگر عمق حفرات ایجاد شده با ریشه دوم انرژی سقوط بدون بعد شود، داده ها در یک محدوده باریکی قرار میگیرند که در شکل (۲-۱۰) نشان داده شده است.
شکل (۲-۱۰) عمق حفرات ایجاد شده در برابر سقوط وزنه برای تعدادی از پروژه های جدول (۲-۴)
شکل (۲-۱۱) نسبت عمق حفرات به ریشه دوم انرژی سقوط در مقابل تعداد سقوط وزنه
در شکل (۲-۱۲) نشست ایجاد شده برای بعضی از پروژه های ذکر شده در جدول (۲-۵) با توجه به جنس مصالح ارائه شده است [۵]. در این شکل محور افقی شدت انرژی و محور قائم نشست ایجاد شده را نشان میدهد. با افزایش شدت انرژی نشست ایجاد شده افزایش مییابد ولی از حد معینی بیشتر نمی شود.
جامعه آماری عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدهایی که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند. معمولاً در هر پژوهش، جامعه مورد بررسی یک جامعهی آماری است که پژوهشگر مایل است درباره صفت یا صفتهای متغیر واحدهای آن به مطالعه بپردازد. در واقع جامعه آماری عبارتست از کلیه افراد، گروهها، رویدادها و پدیده های مورد علاقه محقق که وی تصمیم دارد آن ها را بررسی نماید (سکاران،۱۳۹۰).
جامعه آماری پژوهش حاضر دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت می باشد. علت این انتخاب این است که دانشجویان بیش از سایر اقشار جامعه به دلایلی همچون دوری از خانه و خانواده و زندگی مستقل، از فست فودها و رستورانها استفاده می کنند و دسترسی محقق نیز به این جامعه آماری آسانتر می باشد.
۳-۴- روش نمونه گیری و حجم نمونه
نمونه عبارتست از تعدادی از افراد که صفت آن ها با صفات جامعه مشابهت داشته و معرف جامعه بوده و از تجانس و همگنی با افراد جامعه برخوردار باشند. نمونه گیری از مراحل مهم تحقیق علمی میباشد که به محقق امکان میدهد تا با صرف امکانات کمتر به نتایج مطلوب برسد (خاکی،۱۳۹۰). محقق باید با توجه به مقتضیات روش تحقیق، ماهیت دادهها، نوع ابزار گردآوری دادهها و ساختار جامعه آماری، نمونه ای که معرف کیفیت و کمیت جامعه باشد، را انتخاب کند (حافظ نیا، ۱۳۸۴).
برخی از متداولترین روشها عبارتند از: نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه گیری سیستماتیک، نمونه گیری طبقه ای، نمونه گیری خوشه ای، نمونه گیری چند مرحله ای و غیر احتمالی.
نمونه گیری در پژوهش حاضر به روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس انجام شد و با بهره گرفتن از فرمول نمونه گیری کوکران که در ادامه ارائه می شود حجم نمونه ۳۸۲ نفر تخمین زده شد. فرمول نمونه گیری کوکران برای تعیین حجم نمونه در جامعهی محدود به صورت زیر میباشد:
N= 13000
n = حجم نمونه
Z = مقدار متغیر نرمال واحد استاندارد، که در سطح اطمینان ۹۵ درصد برابر ۹۶/۱ میباشد
Sx= انحراف معیار= ۰.۵۰۶۳ واریانس = ۰.۲۵۶۳
e= مقدار اشتباه مجاز (بین ۰۵/. تا ۱/.)
از آنجایی که احتمال میرفت برخی از پرسشنامهها بازگشت داده نشود، تعداد ۴۵۰ پرسشنامه در میان نمونهی آماری توزیع شد که از این تعداد نهایتاً ۴۲۰ پرسشنامه قابل استفاده بود.
۳-۴-۱- نتایج آزمون بارتلت جهت دقت نمونه
آزمون بارتلت درصدد برآوردن هدف دوم تحلیل عاملی میباشد. این آزمون به ما کمک میکند تا پس از فراهم بودن امکان تقلیل دادهها به یک سری عاملهای پنهانی، بتوانیم ساختار جدیدی را بر اساس همبستگی بین متغیرها و عاملها و معنای انضمامی آن ها کشف کنیم. در واقع این آزمون مشخص میکند که آیا واریانس متغیرهای تحقیق تحت تأثیر واریانس مشترک برخی عاملهای پنهانی و اساسی است یا خیر. هر چه مقدار KMO بالاتر باشد (یعنی نزدیک به یک و معمولاً مقادیر بالاتر از ۷۰/۰) نشان میدهند که انجام تحلیل عاملی برای دادههای مورد نظر امکان پذیر بوده و میتوان دادهها را به یک سری عاملهای پنهانی (مکنون) تقلیل داد. به طور کلی اگر سطح معنی داری (.Sig) آزمون بارتلت کوچکتر از ۵% باشد، تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار (مدل عاملی) مناسب است. نتایج آزمون بارتلت در جدول قابل مشاهده است:
جدول ۳-۱- نتایج آزمون دقت نمونه | ||
Kaiser-Meyer-Olkin Measure of Sampling Adequacy. | ۰.۸۸۳ | |
Bartlett’s Test of Sphericity | Sig. | |
۰.۰۰۳ |
از آنجایی که شاخص KMO برابر با ۰.۸۸۳ است در نتیجه حجم نمونه از کفایت لازم جهت تبیین برخوردار است. همچنین با توجه به سطح معناداری آزمون بارتلت (۰۰۰/۰= Sig) میتوان نتیجه گرفت که تحلیل عاملی جهت بررسی و شناسایی ساختار دادهها مناسب است.
۳-۵- روش های گردآوری اطلاعات
انتخاب ابزار یا روشی که بتوان اطلاعات مناسبی را برای قبول یا رد یک فرضیه جمع آوری نمود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که هرگونه نتیجه گیری از آن تحقیق مستلزم داشتن اطلاعات دقیق و صحیح میباشد. ابزارهای متعددی برای اندازه گیری متغیرها وجود دارد. انتخاب روش گردآوری دادهها به امکانات موجود در سازمان، درجه دقت لازم، تشخیص پژوهشگر، طول مدت پژوهشگر و سایر هزینهها و منابع مرتبط و موجود برای گردآوری اطلاعات بستگی دارد (سکاران،۱۳۹۰).
روش اسنادی یا کتابخانه ای: روشی است که به عنوان روش مقدماتی و پیش زمینه ای برای مطالعات میدانی محسوب و برای جمع آوری اطلاعات جهت تدوین اهداف، تعیین جامعه آماری، تبیین روش تحقیق و برای ادبیات موضوع استفاده شده است. منابع مورد استفاده در این زمینه شامل کتب، پایان نامهها، مقالات مجلات علمی معتبر داخلی و خارجی، نشریات، روزنامهها، سایتهای اینترنتی و … میباشد.
روش میدانی: در روش میدانی برای جمع آوری اطلاعات از روش پیمایشی استفاده شد. مهمترین ابزار جمع آوری اطلاعات در روش پیمایشی پرسشنامه میباشد (حافظ نیا، ۱۳۸۴).
در تحقیق حاضر از روشهای پژوهش اسنادی (کتابخانه ای) و میدانی استفاده گردیده است.
۳-۶- پرسشنامه پژوهش
به منظور جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه ای حاوی اطلاعات لازم برای پاسخگویی به سؤالات تحقیق تدوین گردیده است. نمونه پرسشنامه در پیوست آمده است. تهیه ابزار سنجش یکی از مراحل مهم انجام تحقیق است. در اینجا رعایت اصول کلی طراحی پرسشنامه حائز اهمیت است. در پرسشنامه سؤالات هر چند متغیر باید جداگانه در نظر گرفته شوند. سؤالات طیف گونه و مستقیم و نیز سؤالات زمینه ای یا خصیصه ای باید مشخص شوند. در پرسشنامه طراحی شده، از آنجا که سؤالات از مقیاسهای فاصلهای بهرهمند بودند. مبادرت به استفاده از طیف لیکرت شد و به گزینه های خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم به ترتیب ارزش ۵ تا ۱ داده شد.
در واقع از مقیاس لیکرت برای تعیین اهمیت هر عنوان از متغیرها استفاده شده است.
جدول۳-۲-ارزشگذاری طیف لیکرت
خیلی کم | کم | متوسط | زیاد | بسیار زیاد |