۱۱۳ - در شــب و روزش دو خــادم روز و شـب
جـوهر این و عنـبر آن در شـرق و غـرب
واژگان: جوهر: غلام سپید در برابر عنبر، غلام سیاه که نام غلامان است و از این دو رنگ برای شب و روز استفاده کرده است. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: در طول شبانه روز، شب و روز به عنوان دو خدمت کار در خدمت شاه هستند که روز همچون جوهر غلام سپید است و شب مانند عنبر غلام تیره رنگ است .
آرایههای ادبی: روز و شب به غلامان شاه تشبیه شدهاند. بیت دارای لفّ و نشر مرتب است، روز مانند جوهر و شب مانند عنبر است. شب و روز و روز و شب آرایهی عکس دارند.
بند نهم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بینی به هم
۱۱۴ - دسـت و شمشـیرش چنــان بینی بـه هـم
کــه آفتــاب و آســمان بینــی بــه هــم
معنی و مفهوم: دست و شمشیر پادشاه، در همراهی با هم مانند همراهی آسمان با خورشید است. دست شاه چون آسمان است که شمشیر درخشان همچون خورشید را در بر گرفته است.
آرایههای ادبی: بیت دارای لفّ و نشر است، دست شاه به آسمان و شمشیرش به خورشید مانند شده است.
۱۱۵ - شــاه ملّــت پــاسـبان را بـــر فلــک
هفــت سـلطان پــاسـبان بیــنی بـه هــم معنی و مفهوم: هفت ستارهی سیاره در آسمان که به عنوان پادشاهان آسمان حکومت میکنند، همگی حافظ شاه اخستان هستند، همان شاهی که بر روی زمین پاسبان و حافظ دین و مردم است.
آرایههای ادبی: هفت سلطان استعاره از هفت اختر است.
توضیحات:
هفت سلطان: هفت سیّاره، در نجوم قدیم که اعتقاد به مرکزیت زمین بود، تعداد سیّارات که بیش از هفت رصد نشده بودند به ترتیب دوری از زمین عبارت بودند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۴۲۴)
۱۱۶ - از نهیبـش در چـــهار ارکـــان خصـــم
چــار طـوفــان هـر زمـان بینـی بــه هــم
واژگان: نهیب: ترس، بیم، هیبت، مهابت. (فرهنگ لغات) چهار ارکان: چهار عنصر، تمام وجود. (فرهنگ لغات) چار طوفان : توضیحات(۲/۵۰)
معنی و مفهوم: از هیبت و شکوه شاه اخستان، تمام وجود دشمن چنان دچار آشفتگی و ترس میشود که گویی چهار طوفان معروف در وجود او برپا شده است.
آرایههای ادبی: هیبت و نهیب شاه به چهار طوفان مانند شده است. چهار ارکان کنایه از تمام وجود است. چهار ارکان که به چهار آخشیجان مربوط میشود با چهار طوفانِ خاکی، بادی، آبی و آتشی پیوندی هنری برقرار کرده است.
۱۱۷ - آب خضـر و نــار موسـی یــافـت شــاه
عـزم و حــزمـش زیـن و آن بینـی بـه هـم
واژگان: نار موسی: آتشی که بر موسی تجلی کرد، آتش طور. (فرهنگ لغات) حزم: دوراندیشی، هوشیاری و بیداری. (دهخدا)
معنی و مفهوم: گویی شاه آب حیات خضر و آتش موسی را با هم به دست آورده است و به خاطر این دو است که عزمی چون آتش اوج گرا و منیع و دوراندیشی چون آب خضر، روشن و صافی، همراه با هم نصیب او شده است.
آرایههای ادبی: مصراع اول تلمیحی به خضر و آب حیات و ماجرای آتش موسی در صحرای طور دارد. بیت دارای لفّ و نشر مشوّش و تقسیم است. عزم به آتش و حزم به آب مانند شده است. این به نار موسی و آن به آب خضر برمیگردد.
۱۱۸ - شـه، سـکندر قــدر و انــدر مــوکبــش
خـضر و مــوسـی هـم عنـان بینـی بـه هـم
واژگان: موکب: گروه سواران با پیادگان. (ناظم)
معنی و مفهوم: شاه اخستان در قدر و منزلت، همچون اسکندر است و همراه سپاهیان او خضر و موسی در کنار هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: همراهی خضر و موسی تلمیح به ماجرای خضر و موسی و تعلیم دادن موسی به وسیلهی خضر است.(سورهی کهف)
۱۱۹ - حکــم عــزرائیـل و بــرهــان مسـیح
در کــف و تیغــش عیـان بینـی بــه هــم
واژگان: برهان: حجّت روشن. (برهان) مسیح: نام حضرت عیسی(ع) بدان جهت که متبرّک آفریده شده. (ناظم)
معنی و مفهوم: مرگ که به منزلهی حکم عزرائیل و بذل و بخشش و عدم دل بستگی به مال دنیا که برهان و استدلال عیسی در طول حیاتش بود، هر دو با هم در شمشیر و دست پادشاه موجود است.
آرایههای ادبی: حکم عزرائیل کنایه از مرگ و برهان عیسی کنایه از عدم دلبستگی به دنیا و بذل مال است. بیت دارای لفّ و نشر مشوّش است، حکم عزرائیل به تیغ و برهان عیسی به کف شاه مربوط میشود.
۱۲۰ - دوســت و دشـمن را رضــا و خشـــم او
عمـر بخــش و جـان سـتان بیـنی بــه هـم
معنی و مفهوم: رضا و خشنودی ممدوح نسبت به دوستان، عمر بخش و خشم و سخط او نسبت به دشمنان، موجب گرفتن جان آنان میشود و این دو ویژگی در وجود او با هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: تضّادهای متمادی بین رضا و خشم، دوست و دشمن و عمر بخش و جان ستان دیده میشود. بیت دارای لفّ و نشر سه گانهی مرتّب است. دوست با رضا و عمر بخش مرتبط است و دشمن با خشم و جان ستان پیوند یافته است.
۱۲۱ - چــون دونفـخ صــور در خـشم و رضـاش
زهــر و پــازهـــرِ روان بیــنی بــه هــم
واژگان: نفخ: دمیدن با دهان و غیره، پف کردن. (معین) صور: شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز برآید، بوق. (معین) پازهر: ضدّ سم. (معین)
معنی و مفهوم: خشم و رضای ممدوح همچون دو مرحلهی اوّل صور اسرافیل است، خشم او مانند نفخ اوّل(صعق) زهرکشندهی جان دشمنان است و رضا و خشنودی او، همچون نفخ دوم (بعث) پادزهر و برانگیزنده و جان بخش به دوستان خواهد بود.
آرایههای ادبی: خشم ممدوح در کشندگی به نفخ صور اوّل اسرافیل مانند شده و خشنودی او به نفخ صور دوم اسرافیل تشبیه گردیده است که این دو تشبیه، از گونهی رسا است؛ امّا در مصراع دوم به صورت مضمر، خشم به زهر و رضا به پادزهر تشبیه گردیده است. زهر و پادزهر و خشم و رضا، با هم تضّاد دارند. بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، خشم به زهر و رضا به پادزهر مربوط میشود.
توضیحات:
صور اسرافیل: شادروان فروزانفر میگوید: اسرافیل سه بار در صور میدمد، نخستین را « نفخهی فزع» میگویند که از اثر آن کوهها به حرکت درمیآیند و زمین چون کشتی گرانباری بر روی آب به گردش میافتد و جهان دگرگون میشود. دومین « نفخهی صعق» نام دارد که مردم و هر زندهای در آسمان و زمین میمیرند و جز خدای هیچکس باقی نمیماند تا بدانجا که ملکالموت نیز جان میسپارد و سومین را « نفخهی بعث» مینامند که بر اثر آن جانها به سوی ابدان بازمیگردند و مردگان از گور برمیخیزند.(شرح مثنوی شریف، ۱۳۷۱: صص ۸۷۴ ـ ۸۷۵)
۱۲۲ - خنجر سـبزش چــو سـرخ آیـد به خـون
در داستان شیر و نخچیران، گرهافکنی هنگامی رخمیدهد که خرگوش از رفتن به نزد شیر سر بازمیزند و روند طبیعی داستان را تغییر میدهد:
قرعه بر هر که فتادی روز روز سویِ آن شیر او دویدی همچو یوز
چون به خرگوش آمد این ساغر به دَور بانگ زد خرگوش کآخر چند جَور؟
(۱/۱۰۰۱-۱۰۰۲)
کشمکش:
کشمکش دارای انواع مختلفی مانند کشمکش جسمانی، ذهنی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی است. کشمکش در این داستان به صورت جسمانی و مجادلۀ لفظی است؛ مانند کشمکش بین شیر و نخچیران؛ کشمکش لفظی خرگوش با نخچیران و کشمکش بین خرگوش با شیر که دو مورد آخر افزودۀ مولانا به اصل داستان است:
کشمکش بین خرگوش و شیر:
چون رسید او پیشتر نزدیک صف بانگ برزد شیر، های ! ای ناخلف
من که گاوان را ز هم بدریدهام من که گوشِ شیرِ نر مالیدهام
نیمخرگوشی که باشد کو چنین امرِ ما را افکَند اندر زمین ؟
گفت خرگوش اَلاَمان عذریم هست گر دهد عفو خداوندیت دست
گفت چه عذر ، ای قصورِ ابلهان این زمان آیند در پیشِ شهان ؟
(۱۱۵۸-۱۱۶۳/۱)
کشمکش بین خرگوش و نخچیران:
قوم گفتندش که ای خر ، گوش دار خویش را اندازۀ خرگوش دار
هین چه لافست این که از تو بهتران در نیاوردند اندر خاطر آن ؟
مُعجِبی یا خود قضا مان در پیَست ورنه این دَم لایقِ چون تو کیَست؟
گفت ای یاران ، حقم الهام داد مر ضعیفی را قویرایی فتاد
آنچه حق آموخت مر زنبور را آن نباشد شیر را و گور را
(۱/۱۰۱۰-۱۰۱۴)
تعلیق:
در داستان شیر و نخچیران در مثنوی، تعلیق به سه شیوه صورت میگیرد:
شیوۀ نخستین این است که راز و ابهامی را از طریق یکی از شخصیّتهای داستان پیش میکشد؛ بدون اینکه این راز را برای خواننده گرهگشایی کند. بدینگونه خواننده را وامیدارد که برای پی بردن به آن راز، خواندن داستان را ادامه دهد. نمونۀ این تعلیق در داستان مذکور، هنگامی است که نخچیران از خرگوش میخواهند که اندیشهای را که برای نابودی شیر دارد بیان کند. امّا خرگوش از این کار امتناع میکند و باعث میشود تا خواننده، مشتاق خواندن ادامۀ داستان بماند:
بعد از آن گفتند کای خرگوشِ چُست در میان آر آنچه در إدراکِ تُست
ای که با شیری تو در پیچیدهای بازگو رأیی که اندیشیدهای
مشورت ، ادراک و هشیاری دهد عقلها مر عقل را یاری دهد
گفت پیغامبر ، بکن ای رایزن مشورت ، کَالمُستَشارُ مُؤتَمَن
گفت هر رازی نشاید بازگفت جفت طاق آید گهی، گه طاق جفت
(۱/۱۰۴۶-۱۰۵۰)
این شیوه با شیوه های نوین در ادبیات داستانی امروز قابل تطبیق است. در داستانهای امروز، «هول و ولا ممکن است که به دو صورت در داستان به وجود آید، یکی آنکه نویسنده راز سر به مُهری را در داستان پیش بکشد و گرهافکنی بکند و وضعیّت و موقعیّت غیرعادی به وجود آورد که خواننده مشتاق تشریح و توضیح گرهگشایی آن شود» (میرصادقی، ۷۳:۱۳۸۵).
شیوۀ دیگر، بیان مفاهیم عرفانی از دیدگاه و دیدگاه های خود مولوی در لابهلای داستان است؛ بهگونهای که خواننده بهراحتی متوجّه قطع مستقیم روایت داستان نمیشود. سومین شیوه، آوردن قصّههایی در میان قصّۀ اصلی است. مولانا در میان این داستان، چهار قصّۀ فرعی (داستان نگریستن عزرائیل به مردی و گریختن آن مرد به هندوستان، از یافتِ تأویل مگس، قصّۀ هدهد و سلیمان و قصّۀ آدم) را آورده که باعث شده است تا خواننده را در حالت انتظار ادامۀ داستان نگهدارد.
بحران:
بحران لحظهای است که «نیروهای متقابل برای آخرینبار با هم تلاقی میکنند و عمل داستانی را به نقطۀ اوج یا بزنگاه میکشانند و موجب دگرگونی زندگی شخصیّتهای داستانی میشوند و تغییر قطعی در خطّ اصلی داستان به وجود میآورند» (همان : ۷۶). در داستان مورد بررسی، خرگوش شخصیّت مقابل شیر است؛ زیرا نقشۀ کشتن شیر را او میکشد. شیر نیز از این دشمنی خرگوش با خود، آگاهی ندارد. آخرین دیدار آنها هنگامی است که خرگوش بعد از تأخیر زیاد به نزد شیر میرود و بحران در داستان را به وجود میآورد و داستان را به سوی نقطۀ اوج میکشاند.
نقطۀ اوج:
با توجه به اینکه نقطۀ اوج، قسمتی از داستان است که در آن، بحران و هیجان در داستان به اوج خود میرسد و داستان در پایانِ آن گرهگشایی میشود، میتوان گفت، در این داستان هنگامی که خرگوش شیر را بر سر چاه میبرد و شیر عکس خود را در چاه میبیند و آن شیر را واقعی میپندارد، داستان به نقطۀ اوج خود میرسد :
چون که شیر اندر برِ خویشش کشید در پناهِ شیر تا چَه میدوید
چون که در چَه بنگریدند اندر آب اندر آب از شیر و او در تافت تاب
شیر عکس خویش دید از آب ، تفت شکل شیری در بَرش خرگوشِ زفت
(۱/۱۳۰۹-۱۳۱۱)
با پریدن شیر در چاه، داستان گرهگشایی میشود و خواننده به سرانجام شخصیّتهای داستان پی میبرد : شیر در چاه میافتد و میمیرد و خرگوش با شادمانی و پیروزی به نزد نخچیران باز میگردد.
۲-۱-۳-۳٫ داستان حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان
داستان حلوا خریدن شیخ خضرویه از دیگر داستانهای بلندی است که میتوان گفت از طرح و پیرنگی قوی برخوردار است. لذا برای اثبات این سخن، به شرح داستان بر پایۀ روابط علّی و معلولی میپردازیم:
شیخ صوفی زندگی شگفتی داشت و چون از بزرگان پول زیادی گرفته و آن را برای فقیران خرج کرده بود، همواره مقروض بود. امّا به خاطر اینکه شیخ، خالصانه با تمام مال و توان خود در این راه تلاش میکرد، خداوند هم وام او را از هر طریقی که بود ادا مینمود. تا اینکه روزی شیخ نشانه های مرگ را در خود دید و در بستر افتاد. لذا چون چهارصد دینار به مردم بدهکار بود، در دم آخر تمام بستانکاران دور او جمع شده بودند و از اینکه شیخ رو به مرگ است و پولشان از بین میرود، از درد و غم به خود میپیچیدند. با این حال، شیخ با تأسّف به آنها نگاه میکرد و علّت درد و ناراحتی آنها را اطمینان نداشتن به خداوند میدانست و اینکه خیال میکنند در بارگاه خداوند چهارصد دینار پیدا نمیشود که با آن وام شیخ پرداخت شود. در این زمان بود که کودک حلوافروشی در بیرون، مشتری میطلبید. شیخ هم با شنیدن صدای کودک، به خادم خود دستور داد برای شیرینکردن دهان بستانکاران و کمشدن درد و ناراحتی آنها، حلوای کودک را بخرد. کودک هم با وعدۀ نیمدینار با طبق حلوا به درون آمد و آن را در پیش شیخ گذاشت. بستانکاران با اشارۀ شیخ، تمام حلوا را خوردند. پس کودک از شیخ نیمدینار خود را طلب کرد و چون شیخ ادعای بیپولی کرد، کودک از غصّه طبق را به زمین زد و ناله و گریه را سرگرفت. در پی فریاد و سروصدای کودک، عدّۀ زیادی دور او جمع شدند و رو به شیخ کردند که این چه کاری بود، مال ما را که میخوری، دیگر با این کودک بدبخت چرا اینکار را کردی؟ امّا شیخ هیچ اعتنایی به بد و بیراه دیگران نداشت و دیگر اخم و ناراحتی آن جمع را به یاد نمیآورد، چون او کار دیگری داشت و در خلوت خود با جهان دیگر خوش و شادکام بود. تا اینکه موقع غروب درحالیکه همه ناراحت بودند، خادمی با طبقی پر از حلوا و چهارصد درم و نیمدینار در کنار آن، وارد شد. مردم هم با دیدن این صحنه به اشتباه خود پی بردند و از ناسزا و حرفهای بیربط خود طلب بخشش کردند. شیخ هم در مقابل پوزش مردم گفت: من شما را بخشیدم و بدانید که راز و علّت این کار، اشک و گریۀ کودک است که موجب کرم و عطای خداوند بر ما شد، لذا اگر کودک نمیگریست و اشک از چشم او نمیریخت، این کرامت هم از منِ شیخ صادر نمیشد.
این داستان با رخدادن حادثهای پس از حادثۀ دیگر، پیش میرود و بین اجزای آن روابط علّی ومعلولی محکمی برقرار است و شامل سه بخش آغازی، میانی و پایانی میباشد. با توجه به اینکه مقدمّه، آغازگر حکایت است و بسیار سریع و کوتاه، تصویری از صحنۀ حکایت و شخصیّتهای آن ارائه میدهد، میتوان گفت مولانا این قصّه را با معرّفی شیخ صوفی (شخصیّت اصلی داستان) و توصیف و مَنِش و اخلاق او میپردازد و از این طریق، خواننده را با فضای کلّی داستان آشنا میکند. بخش میانی قصّه هم که موضوع اصلی را دربردارد و با مکالمه گسترش مییابد؛ از بیمار شدن شیخ صوفی آغاز میشود و البته با کشمکشها و درگیریهای لفظی بین شیخ و بستانکاران و کودک حلوافروش همراه است. امّا با آمدن خادمی به همراه طبقی پر از حلوا و چهارصد درم و نیمدینار در کنار آن، قسمت پایانی آغاز میشود و سرانجام شخصیّت اصلی داستان یعنی شیخ، با وقوع این حادثه، حقانیّت خود را اثبات میکند.
شروع:
در بدو فصل سوم قانون اعسار ۱۳۱۳ به مقررات جزایی اختصاص یافته که ضمانت اجرای آن رد دعوی اعسار می باشد ، قانون مذکور مقرر میداد.
۱- در صورتی که ادعای اعسار برای معافیت از مخارج عدلیه باشد محکمه در ضمن حکم رد اعسار مدعی اعسار را به پرداخت وجوه ذیل محکوم خواهد کرد :
الف- دو برابر مخارج دعوی اصلی در مرحله ای که برای معافیت از مخارج آن عرض حال اعسار داده شده در صورت تعقیب دعوای اصلی و در غیر این صورت معادل آن مخارج .
ب- حق الوکاله وکیل از بابت محاکمه اعسار در صورتی که وکیلی مطابق ماده ۱۸ برای او معین شده باشد و به شرط تقاضای وکیل[۱۷۸] .
همچنین برطبق قسمت ب ماده ۲۷ قانون اعسار صدور حکم به دو برابر هزینه دادرسی ناظر به موردی است که حکم بر رد اعسار مدعی صادر شود و شامل موردی که دادخواست او ابطال گردد نخواهد بود[۱۷۹]..
پس درخصوص دادخواست اعسار به هزینه دادرسی در صورت رد دادخواست مدعی محکوم به دو برابر مخارج دعوی اصلی و حق الوکاله وکیل خواهد شد البته به شرط تقاضا وکیل .
۲ -در صورتی که ادعای اعسار در مورد محکوم به باشد محکمه در ضمن حکم رداعسار ،مدعی اعسار را به پرداخت وجوه ذیل محکوم می نماید :
الف- مخارج محاکمه اعسار معادل دو برابر مخارج معمولی .
ب- حق الوکاله وکیل از بابت محکمه اعسار به شرح مذکور در قسمت (ب) ، اول همین ماده
گفتار دوم : جرائم دادن صورت خلاف واقع از دارایی، انتقال مالی یا معرفی نکردن مال به قصد فرار از دین
به طور معمول کسانی که به هر علت اعم از عمل حقوقی یا وقایع حقوقی مدیون می شوند گاهی به این خاطر که از ادای دین شانه خالی کنند و اموالشان وثیقه طلب طلبکاران نشود گاهی اموال خود را با معامله صوری انتقال و گاهی اموال خود را پنهان و یا گاهی خود رامعسر قلمداد نموده وصورت خلاف واقع ارائه نموده تا از مزایای حکم اعسار استفاده نمایند که به صورت جداگانه به آن می پردازیم .
الف ـ جرم دادن صورت خلاف واقع از دارایی
قانوگذار آمده در ماده ۲۹ قانون اعسار کسانی را که برخلاف واقع خود را معسر قلمداد نموده اند را مجرم و برای آنان مجازات تعیین کرده است ماده مزبور مقرر می نماید :
«اگر پس از صدرو حکم اعسار معلوم شود که مدعی اعسار بر خلاف واقع خود را معسر قلمداد کرده به حبس تأدیبی از یک ماده تا شش ماه محکوم خواهد شد .»
البته در خصوص صورت خلاف واقع دادن در قسمت سوم ماده ۳۴ قانون اجرای احکام مدنی مصوب ۱۳۵۶ هم اظهار نظر کرده و مجازات آن را شصت و یک روز تا شش ماه قرار داده است که با توجه به مأخر بودن قانون اجرای احکام مدنی باید آن را اجرا نمود .
ب- جرم معرفی نکردن اموال به قصد فرار از دین
یکی از کارهایی که مدیون برای عدم تأدیه دین خود انجام می دهد این است که اموال خود را برای فرار از دین جزء صورت دارایی خود نمی آورد . ماده ۳۴ قانون اجرای احکام مدنی در این خصوص مقرر می دارد :«هرگاه ظرف ۳ سال بعد از مهلت ده روز معلوم شود که محکوم علیه قادر به اجرای حکم وپرداخت محکوم به بوده لیکن برای فرار از آن اموال خود را معرفی نکرده .. به حبس جنحه ای از شصت و یک روز تا شش ماه محکوم خواهد شد …»
ج – جرم انتقال مال به قصد فرار از دین
ماده ۲۱۸ قانون مدنی مقرر می داشت :«هرگاه معلوم شود که معامله به قصد فرار از دین واقع شده آن معامله نافذ نیست .این ماده به موجب قانون اصلاح چندین ماده از قانون مدنی مصوب ۱۸/۱۰ /۱۳۶۱ حذف گردید و سپس در اصلاحیه مورخ ۱۴/۸/۱۳۷۰ مجدداً با تغییری به شرح ذیل تصویب گردید :«هرگاه معلوم شود که معامله به قصد فرار از دین به طور صوری انجام شود ، آن معامله باطل است . »
قانونگذار در قبال ماده ۲۱۸ قانون مدنی به عنوان ضمانت اجرای کیفری ماده اخیرالذکر ماده (۴) قانون اجرای محکومیت های مالی ، را در تاریخ ۱۳۷۷ به تصویب رساند که مقرر می دارد :«هرکس به قصد فرار از ادای دین و تعهدات مالی موضوع اسناد لازم الاجرا و کلیه محکومیتهای مالی ،مال خود را به دیگری انتقال دهد به نحوی که باقیمانده اموالش برای پرداخت بدهی او کافی نباشد عمل او جرم تلقی و مرتکب به چهار ماه تا دو سال حبس تعزیری محکوم خواهد شد .. »
گفتار سوم :جرم استفاده از حالت اعسار پس از رفع عسرت
هرگاه مدیون پس از صدور حکم اعسار صاحب مالی شود به گونه ای که بتواند از حالت اعسار خارج شود ولی کماکان از مزایای حکم اعسار استفاده نماید مجرم محسوب می شود .ماده ۳۱ قانون اعسار در این خصوص مقرر می دارد :«هرگاه معلوم شود پس از حکم اعسار از معسر رفع عسرت شده و مع هذا از حکم اعسار استفاده کرده است به تقاضای محکوم له یا متعهدله جزائاً تعقیب و به حبس تأدیبی تا دو ماه محکوم خواهد شد ». همچنین ماده ۳۵ قانون اجرای احکام مدنی مقرر می دارد :«هر موقع که مدیون به تأدیه تمام یا قسمتی از بدهی خود متمکن گردد ،ملکف است که آن را بپردازد و هر بدهکاری که ظرف ۳ سال از تاریخ انقضای مهلت مقرر قادر به پرداخت تمام یاقسمتی از بدهی خود شده و تا یک ماه از تاریخ امکان پرداخت ،آن را نپردازد و یا مالی به مسئول اجرا معرفی نکند به مجازات مقرر در ماده ۳۴ که عبارتست از شصت و یک روز تا شش ماه محکوم خواهد شد .»
البته ماده ۲۱ آئین نامه اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجرا نیز مقرر داشته که بدهکاری که در مدت ۱۰ روز پس از ابلاغ اجرائیه قادر به پرداخت بدهی خود شده ملکف است هر موقع که متمکن از پرداخت بدهی خود گردد آن را بپردازد . اما در این ماده ضمانت اجرایی برای انجام این دین ،تکلیفی برای متعهد پیش بینی نشده است[۱۸۰].
مبحث سوم :جرائم اشخاص ثالث
در خصوص ادعای اعسار شخص مدعی و اثبات این ادعا ممکن است اشخاصی هم به مدیون کمک کنند وبرای این منظور مرتکب جرائمی گردند . لذا جرائمی که از سوی اشخاص ثالث صورت می گیرد به شرح ذیل می باشد.
گفتار اول :شهادت دروغ
ماد ۳۰ قانون اعسار در این خصوص مقرر می دارد :
«هرگاه پس از قبول اعسار ثابت شود که شهود قضیه عامداً شهادت دروغ کتبی یا شفاهی داده به مجازات مذکور در قسمت اخیر ماده ۲۱۸ قانون مجازات عمومی محکوم خواهد شد[۱۸۱] ». که
*۴۱/۰-
۶۷/۱۱-
۰۰۰۱/۰
*معنا دار در سطح ۰۵/۰
با توجه به جدول ۳-۳۳ بر پایه نتایج رگرسیون، اضطراب کتابخانهای و تمام مؤلّفههای آن، به طور معناداری پیشبینی کننده هوش هیجانی هستند. (۰۵/۰P value<). 17 درصد واریانس مربوط به هوش هیجانی دانشجویان به وسیله اضطراب کتابخانهای تبیین میشود (۱۷/۰(R2= . ضریبهای رگرسیون نشان میدهد که مؤلّفههای “عوامل ناشی از تعامل با کتابداران” (۱۴/۸- T=،۳/۰- =β)، “عوامل عاطفی” (۸۱/۱۲- T=،۴۵/۰- =β)، “نداشتن احساس راحتی در کتابخانه” (۲۶/۶- T=،۲۴/۰- =β)، “نداشتن مهارتهای کتابخانهای” (۲۷/۴- T= ،۱۶/۰- =β) و “عوامل مکانیکی” (۵۹/۶- T=،۲۵/۰- =β) میتوانند واریانس هوش هیجانی را به صورت معنادار تبیین کنند. در این بین ۲۰ درصد واریانس مربوط به هوش هیجانی دانشجویان به وسیله مؤلّفه “عوامل عاطفی” تبیین میشود (۲۰/۰(R2= ؛ به عبارتی دیگر، هوش هیجانی دانشجویان این دو دانشگاه از بین مؤلّفههای اضطراب کتابخانهای بر مؤلّفه ” عوامل عاطفی” تأثیر بیشتری دارد.
فصل چهارم
بحث و نتیجهگیری
بحث و نتیجهگیری
مقدمه
در این فصل، خلاصه یافتههای مرتبط با بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. به این صورت که در ابتدا خلاصهای از یافتهها و نتایج پژوهش ارائه میشود، سپس نتایج به دست آمده با نتایج پژوهشهای پیشین مورد مقایسه قرار میگیرد. در پایان نتیجهگیری کلی از یافتههای پژوهش و پیشنهادهایی مبتنی بر یافتهها – برای مدیران کتابخانهها و کتابداران- ارائه شده است.
خلاصه یافتههای مرتبط با سؤالها و بحث پیرامون آنها
در زمینه اضطراب کتابخانهای پژوهشهای زیادی انجام شده است که در این بین رابطه اضطراب کتابخانهای با مواردی چون کمالگرایی، ادراک شخصی، اضطراب اینترنتی، اضطراب رایانهای، اشتباهات استناددهی، سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است؛ اما آنچه پژوهش حاضر را از پژوهشهای دیگر این حوزه متمایز میسازد، توجه به هوش هیجانی و مؤلّفههای آن به عنوان راهکاری برای کاهش سطح اضطراب کتابخانهای است. در این پژوهش ضمن سنجش میزان هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای دانشجویان رابطه بین هریک از مؤلّفههای هوش هیجانی با تمامی مؤلّفههای پنجگانه اضطراب کتابخانهای بررسی شد. انتظار میرود یافتههای پژوهش حاضر به ارائه پیشنهادهایی در جهت کاهش سطح اضطراب دانشجویان استفاده کننده از کتابخانه و همچنین ایجاد محیطی امن و به دور از تنش و اضطراب برای دانشجویان در فضای کتابخانهها کمک نماید.
در پژوهش حاضر، برای رسیدن به هدفهای پژوهش سه سؤال اصلی مطرح شد، اطلاعات و یافتههای بدست آمده در این پژوهش به صورت خلاصه بر پایه سؤالهای پژوهش تحلیل و ارائه میشود.
سؤال اول پژوهش: میزان اضطراب کتابخانهای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس در چه سطحی قرار دارد؟
همانگونه که در فصلهای پیشین به طور کامل شرح داده شد، برای پاسخگویی به این سؤال از پرسشنامه بوستیک استفاده شد که متناسب با کتابخانههای ایران اصلاح شده بود. میزان اضطراب کتابخانهای در پژوهشهای زیادی مورد بررسی قرار گرفته است (Bostick, 1992; Jiao & Onwuegbuzie; Daley, 1997; Jiao & Onwuegbuzie, 1999; Omran, 2001; Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010; Lee, 2011).
یافتههای این بخش از پژوهش نشان داد که دانشجویان هر دو دانشگاه از سطح متوسط اضطراب هنگام استفاده از کتابخانه برخوردارند.
سؤال دوم پژوهش: میزان هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس در چه سطحی قرار دارد؟
برای پاسخگویی به این سؤال از پرسشنامه بومیسازی شده هوش هیجانی سیبریاشرینک استفاده شد که پیشتر در فصل دو توضیحات کامل ارائه شد. میزان هوش هیجانی در پژوهشهای زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که تنها پژوهشهایی که در محیط کتابخانه با در رابطه با کتابداران یا کاربران کتابخانه انجام شده بود در این پژوهش مدّ نظر قرار گرفت(Barron, 1997; Mills & Bannister, 2001; Hopper, 2005; Hernon & Rossiter, 2006; Mills & Lodge, 2006; Fletcher, et al., 2009; Kreitz, 2009)).
یافتههای این بخش از پژوهش نشان داد که دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشجویان دانشگاه خلیج فارس از هوش هیجانی مطلوبی برخوردارند.
سوال سوم پژوهش: تا چه میزان بین هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای دانشجویان رابطه وجود دارد؟
برای پاسخگویی به این سؤال، دو پرسشنامه نام برده شده - در سؤالهای اول و دوم- به طور همزمان در اختیار دانشجویان قرار گرفت تا شرایط مکانی و زمانی تأثیر کمتری بر روند پاسخگویی داشته باشد. سپس رابطه تک تک مؤلّفهها مورد بررسی قرار گرفت. از آن رو که در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای- تا پیش از این- پژوهش مستقلی انجام نشده بود سعی شد تا با انجام پژوهش حاضر، خلاء فوق برطرف گردد.
یافتههای این بخش از پژوهش نشان داد که ارتباط بین هوش هیجانی و تمامی مؤلّفههای ایجاد کننده اضطراب کتابخانهای (عوامل ناشی از تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، نداشتن مهارتهای کتابخانهای، عوامل مکانیکی) معنادار و معکوس میباشد. همچنین بین تمام مؤلّفههای هوش هیجانی (به جز مؤلّفه “خود انگیزی") و نمره کلی هوش هیجانی با نمره کلی اضطراب کتابخانهای رابطه معکوس و معناداری برقرار است؛ به عبارتی دیگر، افزایش سطح هوش هیجانی کاهش اضطراب کتابخانهای دانشجویان هر دو دانشگاه را به دنبال دارد.
نتیجهگیری کلی
اضطراب کتابخانهای متشکل از هر احساسی منفی و علائمی از قبیل ترس، نگرانی، نداشتن قطعیت و درک توانایی و کارایی، احساس تنهایی، بهت و حیرت و غیره میباشد. این پدیده در میان تمامی کاربران کتابخانهها -که موضوع پژوهشهای گوناگونی نیز بوده- به مسألهای مشترک تبدیل شده است (Omran, 2001). با توجه به مطالعه پژوهشهای انجام شده در این حوزه، دلایل زیادی برای ایجاد و یا تشدید این نوع اضطراب از سوی صاحبنظران ذکر شده است؛ از جمله این موارد میتوان به برخورد و شیوههای رفتاری نامناسب از سوی کتابداران، احساسات و ادراکات کنترلنشده هر فرد، نبود مهارتهای کتابخانهای، ناآشنایی کاربران با محیط کتابخانه، نداشتن اعتماد به نفس لازم میان افراد در زمان استفاده از کتابخانه، ورود تجهیزات و فنآوریهای جدید به کتابخانه، تفاوتهای زبانی، عامل زمان و محدودیتهایی که برای کاربران ایجاد میکند، نداشتن یا کمبود منابع کتابخانهای و سیاستهای کتابخانه اشاره کرد (Bostick, 1992; Van Kampen, 2003; Anwar, et al., 2004; Lee, 2011).
تاکنون راهکارهای مختلفی نیز در زمینه کاهش اضطراب کتابخانهای ارائه شدهاست که از مهمترین آنها میتوان به مواردی چون: آموزش مهارتهای کتابخانهای و سواد اطلاعاتی، برگزاری دوره های آموزشی آشنایی با کتابخانه دانشگاه، آشنا کردن افراد با مفهوم و ماهیت اضطراب کتابخانهای، تعامل مثبت کتابداران با کاربران، تعامل و همکاری معلمان و اساتید با دانشجویان و کتابداران، فراهم آوردن تجربهای مثبت برای کاربران کتابخانه، تلاش برای برجسته کردن نقش کتابخانه در فعالیتهای پژوهشی، آموزش نحوه استفاده از تجهیزات کتابخانه و ارائه دستوالعملهای لازم در این زمینه اشاره کرد (جوکار و طاهریان، ۱۳۸۷؛ حریری، نعمتیلفمجانی، ۱۳۸۸؛ عرفانمنش، بصیریانجهرمی، ۱۳۹۰). کتابداران دانشگاهی اگر از این مسائل آگاهی داشته باشند، به شرط آگاهی از شرایط برطرف کردن این اضطراب، میتوانند به دانشجویانی که نشانههایی از اضطراب کتابخانهای را بروز میدهند بهتر کمک نمایند (خدیوی،۱۳۸۳). اگر چه اضطراب کتابخانهای در بین دانشجویان یک مسأله عادی محسوب میشود (Jiao & Onwuegbuzie, 1999) اما ایجاد محیطی برای کاهش این نوع اضطراب از مسائل مهمی است که برای کتابدارانی که با دانشجوی مضطرب در چنین فضایی برخورد مینمایند، مطرح میباشد (خدیوی، ۱۳۸۳؛ خدیوی و دیگران، ۱۳۸۵). اضطراب کتابخانهای عاملی بازدارنده است و برطرف کردن آن میتواند کارایی کاربران را افزایش دهد (خدیوی، ۱۳۸۳). در این راستا میتوان هوش هیجانی و مؤلّفههای آن را به عنوان راهکاری در جهت کاهش سطح این اضطراب مورد بررسی قرار داد زیرا طبق مطالعههای انجام شده هوش هیجانی میتواند زمینهای مناسب برای ایجاد محیطی مطلوب به منظور یادگیری بهتر و برقراری ارتباط مؤثرتر، فراهم نماید تا به وسیله آن مراجعین بتوانند آزادانه نیازها و انتظارات خود را برای کسب حمایت از سوی کتابداران ابراز کنند. این امر ابزاری مطمئن برای بهبود و ارتقای خدمات در کتابخانه محسوب میشود که در نهایت جامعه نیز از آن بهرهمند خواهد شد (امرایی، ۱۳۹۰). پژوهش حاضر به بررسی رابطه اضطراب کتابخانهای و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس بوشهر پرداخت؛ در ادامه، نتایج حاصل از این پژوهش مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
بررسی میزان اضطراب کتابخانهای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس نشان داد که میزان اضطراب کتابخانهای دانشجویان در این دو دانشگاه پایینتر از حدّ متوسط قرار دارد که این امر نشان میدهد دانشجویان این دو دانشگاه هنگام استفاده از کتابخانه، اضطراب کمی دارند؛ شاید بتوان برگزاری کارگاههای آموزش استفاده از کتابخانه، نصب علائم و راهنماهای مناسب در محیط کتابخانه و شیوههای رفتاری و برخورد مناسب کتابداران با دانشجویان را در کتابخانههای این دو دانشگاه از دلایل اضطراب پایین دانشجویان برشمرد. همچنین براساس سطحبندی انجام شده برای اضطراب کتابخانهای در این پژوهش، بیش از نیمی از دانشجویان این دو دانشگاه سطح متوسط اضطراب را تجربه میکنند؛ این سطح از اضطراب کتابخانهای در دانشجویان بررسی شده در پژوهش انوار، کانداری و قلاف (۲۰۰۴) و باورز (۲۰۱۰) نیز مشاهده شده است(Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010) .
همچنین برپایه این سطحبندی، تعداد دانشجویان دانشگاه خلیج فارس که اضطراب کتابخانهای بالاتر از حدّ متوسط را تجربه میکنند از تعداد این دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بیشتر است. در این بین در پژوهش حاضر فقط اضطراب کتابخانهای مربوط به عوامل مکانیکی بالاتر از حدّ متوسط قرار دارد و بالاترین میزان اضطراب کتابخانهای را به خود اختصاص داده است؛ در حالی که پایینترین میزان اضطراب کتابخانهای ناشی از نداشتن مهارتهای کتابخانهای است. در پژوهشهای جیائو و آنوگبوزی (۱۹۹۷ و ۲۰۰۱)، باورز (۲۰۱۰) و حریری و نعمتی لفمجانی (۱۳۸۸) نیز عوامل مکانیکی به عنوان مؤثرترین عامل بر افزایش سطح اضطراب کتابخانهای شناخته شده است (Jiao & Onwuegbuzie, 1999; Jiao & Onwuegbuzie, 2001; Bowers, 2010). لی (۲۰۱۱) در پژوهش خود عوامل مکانیکی و عوامل ناشی از تعامل با کتابداران را به عنوان عوامل اصلی ایجاد کننده اضطراب کتابخانهای در دانشجویان معرفی کرد (Lee, 2011)؛ نتایج حاصل از پژوهش وی نشان داد هم دانشجویانی که سطح بالایی از اضطراب را نشان دادند و هم دانشجویانی که دارای سطح پایینی از اضطراب بودند دلیل اصلی اضطراب کتابخانهای خود را ناشی از نداشتن توانایی لازم در استفاده از رایانهها دانستهاند؛ این امر نسبت به عوامل ناشی از تعامل با کتابداران در اضطراب کتابخانهای دانشجویان نقش بیشتری داشت.
بالا بودن اضطراب در مؤلّفه عوامل مکانیکی را میتوان ناشی از نداشتن مهارت لازم میان کاربران در بهرهمندی از تجهیزات الکترونیکی مانند دستگاههای کپی، چاپگر، اسکنر و… و همچنین استفاده از فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در کتابخانهها (مانند فهرستگانهای عمومی کتابخانه، فهرستبرگههای پیوسته، نظامهای امنیتی آر.اف.آی.دی و …)، تسلط نداشتن دانشجویان به استفاده از این تجهیزات و فنآوریها و به تبع آن نبود آموزشهای لازم و کافی در این جهت دانست (حریری، نعمتیلفمجانی، ۱۳۸۸). از بین عوامل مکانیکی موجود در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، با توجه به پرسشنامه اضطراب کتابخانهای بوستیک، تنها میتوان به دستگاههای کپی و چاپگرها اشاره نمود؛ دستگاههایی که البته دانشجویان، خود به طور مستقیم آنها را مورد استفاده قرار نمیدهند. بنابراین عامل اضطراب در این مؤلّفه را میتوان به هر نوع مشکلی که در زمینه استفاده از این دستگاهها برای دانشجویان ایجاد میشود- از جمله خراب بودن آنها، بدون کاغذ بودنشان و مواردی از این قبیل- نسبت داد. علاوه بر این در پرسشنامه بوستیک سه سؤال به عوامل مکانیکی اختصاص داشت که در پژوهش حاضر یک سؤال به دلیل کاربرد نداشتن در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس حذف شد و در نهایت دو سؤال برای عوامل مکانیکی باقی ماند. از این رو شاید بتوان تعداد کم سؤالهای اختصاص داده شده به این مؤلّفه در مقایسه با سایر مؤلّفههای اضطراب کتابخانهای را دلیل بالا بودن سطح اضطراب در این مؤلّفه ذکر کرد.
از آنجاییکه مؤلّفه نداشتن مهارتهای کتابخانهای در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس کمترین سطح اضطراب را به خود اختصاص داده است میتوان گفت دانشجویان این دو دانشگاه از مهارتهای بالایی در زمینه استفاده از کتابخانه برخوردارند؛ شاید بتوان این امر را ناشی از آموزشهای صحیح شیوههای استفاده از کتابخانه به دانشجویان در این زمینه بیان کرد. اما در عین حال نباید این مسأله را نیز نادیده گرفت که پاسخگویی به سؤالهای مربوط به مؤلّفه مهارتهای کتابخانهای به تعامل مستقیم با کتابخانه نیاز ندارد؛ اما پاسخگویی به سؤالهای مربوط به چهار مؤلّفه دیگر اضطراب کتابخانهای (تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، عوامل مکانیکی) به طور مستقیم با تجربه حضور در کتابخانه بدست میآید (Lee, 2011). بنابراین شاید بتوان چنین گفت که دانشجویان براساس برداشتی که از سطح مهارتهای کتابخانهای خود داشتند به سؤالهای مربوط به این مؤلّفه پاسخ گفتهاند که ممکن است برداشت آنها از خود اشتباه باشد. لی (۲۰۱۱) در پژوهش خود بر این مسأله تأکید نموده است.
در این دو دانشگاه پس از عوامل مکانیکی، عوامل عاطفی، عوامل ناشی از تعامل با کتابداران و عوامل نداشتن احساس راحتی در کتابخانه به ترتیب بیشترین تأثیر را بر سطح اضطراب کتابخانهای دانشجویان را دارند؛ اما همانطور که گفته شد، اضطراب در این مؤلّفهها پایینتر از حدّ متوسط میباشد.
با بررسی میزان اضطراب کتابخانهای دانشجویان به تفکیک جنسیت میتوان گفت که دانشجویان دختر و پسر تفاوتی از نظر اضطراب کتابخانهای ندارند و این تفاوت تنها از نظر عوامل ناشی از تعامل با کتابداران معنادار بود. در برخی دیگر از پژوهشها از جمله پژوهشهای بوستیک (۱۹۹۲) مچ و بروکس (۱۹۹۵)، انوار، کانداری و قلاف (۲۰۰۴) ، باورز (۲۰۱۰) و جوکار و طاهریان (۱۳۸۷) نیز وجود تفاوت جنسیتی در ایجاد اضطراب کتابخانهای تأیید نشده است (Bostick, 1992; Mech & Brooks, 1995; Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010). این در حالی است که پژوهشهای جیائو، آنوگبوزی و دیلی (۱۹۹۷)، عمران (۲۰۰۱) و عرفانمنش، محمدی و دیدهگاه (۱۳۹۱) عامل جنسیت را در اضطراب کتابخانهای مؤثر میدانند ((Jiao & Onwuegbuzie; Daley, 1997; Omran, 2001. در پژوهشهای این افراد سطح اضطراب کتابخانهای دانشجویان پسر بیشتر از دانشجویان دختر گزارش شده است. برای پی بردن به دلایل این امر باید پژوهشهای بیشتری صورت گیرد.
در رابطه با مقایسه اضطراب کتابخانهای بین دانشجویان این دو دانشگاه، بررسیها نشان داد که دانشجویان دانشگاه خلیج فارس به نسبت دانشجویان علوم پزشکی بوشهر اضطراب بیشتری را در استفاده از کتابخانه تجربه میکنند. اضطراب مشاهده شده در بین دانشجویان این دو دانشگاه در مؤلّفه عوامل مکانیکی بیشتر به چشم میخورد که دلایل این امر پیشتر گفته شد. همچنین بررسیها نشان داد بالاترین میزان اضطراب کتابخانهای در دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در بین دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی و پایینترین میزان اضطراب کتابخانهای در بین دانشجویان دانشکده پزشکی و دندانپزشکی دیده میشود؛ شاید بتوان چنین استنباط نمود که به دلیل مجاورت دانشکدههای پزشکی و دندانپزشکی با کتابخانه مرکزی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و امکان مراجعه راحتتر و بیشتر دانشجویان این دو دانشکده به کتابخانه، اضطراب کتابخانهای این کاربران در سطح پایینتری قرار دارد.
بالاترین میزان اضطراب کتابخانهای در دانشکدههای دانشگاه خلیج فارس در بین دانشجویان دانشکده علوم پایه و پایینترین میزان اضطراب کتابخانهای در بین دانشجویان دانشکده معماری و شهرسازی دیده میشود.
در بعد عوامل ناشی از تعامل با کتابداران در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه بیشترین میانگین را دارا هستند و این در حالی است که دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی در این زمینه نیز کمترین میانگین را دریافت کردهاند. در بعد عوامل عاطفی به ترتیب دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم پایه بالاترین میانگین و دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی پایینترین میانگین را دارا هستند. در بعد نداشتن احساس راحتی در کتابخانه بالاترین میانگین به ترتیب مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه است و پایینترین میانگین را دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی دارا هستند. در بعد نداشتن مهارتهای کتابخانهای به ترتیب، بالاترین میانگین مربوط به دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده مهندسی و پایینترین میانگین به دانشکده بهداشت و دانشکده معماری و شهرسازی اختصاص دارد. در بعد عوامل مکانیکی نیز به ترتیب، دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه بالاترین میانگین را دارا هستند؛ پایینترین میانگین در این بعد نیز به ترتیب به دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی اختصاص دارد.
از میان عوامل پنجگانه ایجاد اضطراب کتابخانهای (عوامل ناشی از تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، نداشتن مهارتهای کتابخانهای، عوامل مکانیکی)، اضطراب ناشی از عوامل مکانیکی در میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر نقش پر رنگتری دارد. نقش این عامل در ایجاد اضطراب در بین دانشجویان دانشگاه خلیج فارس نیز پر رنگتر از بقیه عوامل میباشد که دلایل این امر پیشتر ذکر شد.
همچنین بررسی میزان هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس نشان داد که میزان هوش هیجانی دانشجویان در این دو دانشگاه بالاتر از حدّ متوسط قرار دارد که این امر نشان میدهد دانشجویان این دو دانشگاه از هوش هیجانی تقریبا مطلوبی برخوردار میباشند. این سطح از هوش هیجانی در دانشجویان بررسی شده در پژوهشهای اکبری، رضائیان و مودی (۱۳۸۶) نیز مشاهده شده است. در این بین در پژوهش حاضر نمره تمامی مؤلّفههای هوش هیجانی (خودآگاهی، خودانگیزی، خودمدیریتی، هوشیاری اجتماعی و مهارت اجتماعی) بالاتر از حدّ متوسط قرار دارند. همانطور که در بخش یافتههای پژوهش قابل مشاهده است، بالاترین میزان هوش هیجانی مربوط به مؤلّفه مهارت اجتماعی میباشد؛ در حالی که پایینترین میزان هوش هیجانی مربوط به مؤلّفه خودمدیریتی است. از آنجایی که نمره مهارت اجتماعی دانشجویان در این دو دانشگاه در سطح مطلوبی قرار دارد میتوان گفت که آنها قادرند احساسات دیگران را به راحتی کنترل و اداره کرده و در برقراری ارتباط با سایرین موفق باشند (مختاری پور، سیادت، ۱۳۸۵). شاید بتوان گفت در کتابخانهها نیز چنین دانشجویانی میتوانند ارتباط بهتر و کارآمدتری با کتابداران برقرار کرده و در دستیابی به نتایج مطلوب خود مؤثرتر عمل نمایند.
همچنین از آنجاییکه مؤلّفه خودمدیریتی در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس پایینترین میانگین هوش هیجانی را به خود اختصاص داده است، آموزش دانشجویان در زمینه روشهای مدیریت و کنترل تنشها و مدیریت اضطراب و استرس ضروری به نظر میرسد.
در این دو دانشگاه پس از مؤلّفه مهارت اجتماعی، مؤلّفههای هوشیاری اجتماعی، خودآگاهی و خودانگیزی به ترتیب بالاترین نمره را به خود اختصاص دادند.
با بررسی میزان هوش هیجانی دانشجویان به تفکیک جنسیت، نمره کلی هوش هیجانی دانشجویان دختر و پسر نشان داد که آنها تفاوتی از نظر هوش هیجانی ندارند؛ یوسفی (۱۳۸۵)، اکبری، رضائیان و مودی (۱۳۸۶)، شعبانی (۱۳۸۷)، ظهیرالدین، دیباجنیا و قیدر (۱۳۸۹)، امرایی (۱۳۹۰) نیز در پژوهشهای خود به این نتیجه دست یافتند. البته این نتیجه با یافتههای منصوری (۱۳۸۰)، ناظم (۱۳۸۷)، بنی هاشمیان، بهرامی احسان، موذن، (۱۳۸۹) و میرزا و ردزان (۲۰۱۰) Mirza & Redzuan, 2010)) هم سویی ندارد؛ یافتههای پژوهش منصوری (۱۳۸۰) تنها وجود تفاوت در مؤلّفه خودانگیزی را رد میکند. در پژوهش حاضر این تفاوت در بین مؤلّفههای هوش هیجانی فقط در مؤلّفه هوشیاری اجتماعی دیده شد که این نتیجه با نتیجه پژوهش میری و اکبری بورنگ (۱۳۸۶) همسویی داشت؛ در پژوهش امرایی (۱۳۹۰) نیز این تفاوت فقط در بین مؤلّفههای خودآگاهی و خودانگیزی معنادار بود. طبق گفته صاحبنظران تفاوت هوش هیجانی زنان و مردان بیشتر با قابلیتهای هوش هیجانی در ارتباط است و آنها در نمره کلی با هم تفاوتی ندارند (ظهیرالدین و دیگران ۱۳۸۹). برای پی بردن به علّت این تناقضها، انجام پژوهشهای بیشتری در این زمینه توصیه میشود.
در رابطه با مقایسه هوش هیجانی بین دانشجویان این دو دانشگاه، بررسیها نشان داد که دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر به نسبت دانشجویان خلیج فارس هوش هیجانی بیشتری دارند. هوش هیجانی مشاهده شده در بین دانشجویان این دو دانشگاه در مؤلّفه مهارت اجتماعی بیشتر به چشم میخورد که پیشتر در این زمینه صحبت شد. همچنین بررسیها نشان داد بالاترین میزان هوش هیجانی در دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در بین دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی و پایینترین میزان هوش هیجانی در بین دانشجویان دانشکده پیراپزشکی دیده میشود. بالاترین میزان هوش هیجانی در دانشکدههای دانشگاه خلیج فارس در بین دانشجویان دانشکده معماری و شهرسازی و پایین ترین میزان هوش هیجانی در بین دانشجویان دانشکده علوم انسانی دیده میشود.
از بین مؤلّفههای هوش هیجانی در مؤلّفه خودآگاهی در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده مهندسی بیشترین میانگین را دارا هستند و این در حالی است که دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده علوم انسانی در این زمینه نیز کمترین میانگین را دریافت کردهاند. در مؤلّفه خودانگیزی به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم انسانی بالاترین میانگین و دانشکده بهداشت و دانشکده مهندسی پایینترین میانگین را دارا هستند. در مؤلّفه خودمدیریتی بالاترین میانگین به ترتیب مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده معماری و شهرسازی است و پایینترین میانگین را دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم انسانی دارا هستند. در مؤلّفه هوشیاری اجتماعی به ترتیب، بالاترین میانگین مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده معماری و شهرسازی و پایینترین میانگین به دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم انسانی اختصاص دارد. در مؤلّفه مهارت اجتماعی نیز به ترتیب، دانشکده بهداشت و دانشکده مهندسی بالاترین میانگین را دارا هستند؛ پایینترین میانگین در این بعد نیز به ترتیب به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم انسانی اختصاص دارد.
از بین مؤلّفههای هوش هیجانی مؤلّفه مهارت اجتماعی در میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر نقش پر رنگتری دارد. نقش این مؤلّفه در بین دانشجویان دانشگاه خلیج فارس نیز پر رنگتر از بقیه مؤلّفهها میباشد که در این زمینه پیشتر صحبت شد.
تجزیه و تحلیل نتایج همچنین نشان داد که بین هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس رابطه معکوس و معناداری وجود دارد؛ یعنی هر اندازه هوش هیجانی دانشجویان بالاتر باشد، اضطراب کتابخانهای آنها پایینتر میباشد. همچنین ارتباط بین هوش هیجانی و مؤلّفههای اضطراب کتابخانهای نیز معکوس و معنادار میباشد. این رابطه در بین مؤلّفههای هوش هیجانی شامل خودآگاهی، خودمدیریتی، هوشیاری اجتماعی و مهارت اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمیباشد درنتیجه بین این مؤلّفه با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن هیچگونه ارتباطی وجود ندارد. با توجه به نتیجه این پژوهش، کتابداران کتابخانههای دانشگاهی برای موفقیت خود در امر جذب دانشجویان برای استفاده و بهرهمندی از این محیط باید به مسأله هوش هیجانی دانشجویان توجه خاصی داشته باشد. در این زمینه برگزاری کارگاههای آموزشی هوش هیجانی برای دانشجویان مؤثر به نظر میرسد. همانطور که نتیجه پژوهش میلز و لوج (۲۰۰۶) نشان میدهد، کتابداران و اطلاعرسانان جهت جلوگیری از تبدیل کتابخانه به محلی با یک مراجعه کننده، نیازمند آن هستند که مفهوم هیجان را به عنوان عنصر ضروری در تعامل موفق بین خود و مراجعه کننده بپذیرند و هوش هیجانی را به عنوان راهبرد کمکی مفید در تعامل با مراجعهکننده در نظر بگیرند (Mills & Lodge, 2006). با توجه به نتیجه این پژوهش و نتایج پژوهش حاضر، راهبرد هوش هیجانی راهبردی دوسویه است که نه تنها کتابداران بلکه دانشجویان و سایر مراجعین به کتابخانه نیز برای برقراری تعاملی بهتر، بایستی از هوش هیجانی مطلوبی برخوردار باشند و از مهارتهای لازم در این زمینه بهرهمند شوند. پیشتر در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی با اضطراب آموزشگاهی و اضطراب رایانه ای پژوهشهایی صورت گرفته بود که وجود رابطه معکوس و معنادار بین هوش هیجانی و این نوع اضطرابها را تأیید کرده بودند (اکبری، رضائیان، مودی، ۱۳۸۶؛ میری، اکبری بورنگ ۱۳۸۶)؛ اما در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای تا قبل از پژوهش حاضر، هیچ پژوهشی صورت نگرفته بود.
در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بین هوش هیجانی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن رابطه معکوس و معناداری وجود دارد؛ این رابطه در بین مؤلّفههای هوش هیجانی شامل خودآگاهی، هوشیاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمیباشد درنتیجه بین این مؤلّفه با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن هیچگونه ارتباطی وجود ندارد. در مؤلّفه خود مدیریتی ارتباط اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن -جز در مؤلّفه نداشتن مهارتهای کتابخانهای- معنادار میباشد.
ارتباط بین هوش هیجانی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن در دانشگاه خلیج فارس نیز معکوس و معنادار میباشد؛ این رابطه در مؤلّفه مهارت اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمیباشد که این نیز نشان دهنده نبود ارتباط با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن در این مؤلّفه میباشد. در مؤلّفه خودآگاهی، خودمدیریتی و هوشیاری اجتماعی، ارتباط اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن - جز در مؤلفّه نداشتن مهارتهای کتابخانهای - معنادار میباشد. در هر دو دانشگاه از بین مؤلّفههای هوش هیجانی مؤلّفه خود مدیریتی تأثیر بیشتری بر سطح اضطراب کتابخانهای دانشجویان دارد؛ همچنین در هر دو دانشگاه هوش هیجانی بر مؤلّفه عوامل عاطفی تأثیر بیشتری دارد.
پژوهشهای مختلف نشان میدهند هوش هیجانی مهارتی آموختنی است و میتوان از طریق برگزاری دورههای تخصصی، میزان آن را در افراد بهبود بخشید (Fletcher, et al, 2009)؛ بنابراین، راهکار بهبود آن دسته از مؤلّفههایی که در دانشجویان وضعیت چندان مطلوبی ندارند، از طریق آموزش، فراهم میباشد و میتوان این مؤلّفهها را نیز در دانشجویان تقویت کرد و بدین وسیله، تنش، استرس و اضطراب پیش رو در استفاده از کتابخانه را در آنها کاهش داد.
پیشنهادها
پیشنهادهای کاربردی پژوهش
اضطراب کتابخانهای مسألهای جدی در میان کاربران کتابخانه میباشد که میتوان آن را از طریق آموزش مناسب مهارتهای کتابخانهای، تعامل مثبت کتابداران با کاربران و ایجاد محیطی آرام و به دور از اضطراب در کتابخانهها کاهش داد (عرفانمنش، دیدهگاه، ۱۳۹۰)؛ برای رسیدن به چنین هدفی در کتابخانهها به خصوص کتابخانههای دانشگاهی نمیتوان نقش کتابداران، مدیران کتابخانهها، استادان و پژوهشگران حوزه کتابداری و اطلاعرسانی – علم اطلاعات و دانششناسی- و مسئولان دانشگاه را در این زمینه نادیده گرفت.
موافقتنامه راجع به اقدامات حفاظتی، شرایط شکلی را که مقامات داخلی باید در وضع موازین حفاظتی رعایت کنند، بیان کرده است.[۵۶۵] ماده ۳ مقرر میکند که وضع یک اقدام حفاظتی تنها بعد ازتحقیق و بررسی مقامات صلاحیت دار داخلی عضو مربوطه و بر طبق آئینهایی که از قبل محرزشده و عمومیت یافته است، امکان پذیر است.[۵۶۶] مقامات صلاحیت دار داخلی بایستی گزارش را منتشر و در آن یافتهها و نتایج مدلل خود را اعم از مسائل حکمی و موضوعی مربوطه بیان کنند.[۵۶۷] قصور در آن جام این وظیفه منجر به بیاعتباری رسمی اقدام حفاظتی خواهد شد. علاوه براین، چنان چه در گزارش مقامات صلاحیت دار داخلی به موضوعات ماده ۲ (افزایش واردات) و یا ماده ۴ (آسیب جدی) پرداخته نشده باشد، این امر منجر به قصور در اثبات پیش شرطهای مواد ۲ و ۴ شده و نهایتاً منتهی به نقض مواد ۲و یا ۴ خواهد شد.
مبحث چهارم. استثنا راجع به اتحادیههای منطقه ای
استثنائات مربوط به اتحادیههای منطقهای در ماده ۲۴ گات ۹۴ و ماده ۵ گاتس درج شده است. از اوایل دهه ۱۹۹۰ موافقتنامههای تجارت منطقهای رو به فزونی گذاشته اند. مطابق آمار اخیر ۲۵۰۰ موافقتنامه تجارت منطقهای لازم الاجرا شده است و در آینده نیز این تعداد افزایش مییابند.[۵۶۸] مثال های شناخته شدهای از این دست عبارتند از: جوامع اروپایی، موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA)[569]، اتحادیه ملتهای جنوب شرق آسیا (ASEAN)، منطقه تجارت آزاد آمریکا (AFTA)[570]، بازار مشترک جنوب و شرق آفریقا [۵۷۱](COMESA)، بازار مشترک جنوب (MERCOSUR)[572]، بازار مشترک کارائیب [۵۷۳](CARICOM) و موافقتنامه روابط اقتصادی نزدیکتر میان استرالیا و نیوزیلند. ۳۴ کشور آمریکای شمالی، جنوبی و مرکزی اخیراً مذاکره راجع به تأسیس یک منطقه تجارت آزاد متشکل از کشورهای آمریکایی FTAA[574] را، آغاز کرده اند.
هدف از پذیرش چنین استثنایی، افزایش آزادی تجارت از طریق توسعه وحدت بیشتر روابط اقتصادی اعضا و تسهیل تجارت میان ملتهای این مناطق است. شرط اصلی عدم رعایت رفتار دول کاملهالوداد این است که این ترتیبات مانعی فرا راه تجارت اعضای سازمان که خارج از ترتیبات مذکور هستند با دولت های عضو این ترتیبات، ایجاد نکند.[۵۷۵]
تا سال ۲۰۰۴، به جز دو عضو سازمان تجارت جهانی، بقیه اعضا در یک یا بیش از یکی از موافقتنامههای تجارت منطقهای عضویت داشته اند.[۵۷۶] بخش مهمی از تجارت جهانی در قالب موافقتنامههای تجارت منطقهای آن جام می شود.
ویژگی کلیدی موافقتنامههای تجارت منطقهای این است که طرفین چنین موافقتنامههایی پیشتر اعطا رفتار مطلوب تر به یکدیگر را در موضوعات تجاری وعده میدهند، به جای این که به دیگر شرکای تجاری شان چنین وعدهای دهند. اگر این شرکای تجاری از اعضای سازمان تجارت جهانی باشند، در آن صورت چنین رفتار تبعیض آمیزی با تعهد رفتاری ملت کاملهالوداد که یکی از اصول بنیادین عدم تبعیض در حقوق سازمان تجارت جهانی است، مغایر خواهد بود. با این وجود، گات ۹۴ و گاتس، تحت شرایط خاص اجازه تأسیس اتحادیههای گمرکی یا حوزههای تجارت آزاد در قالب موافقتنامههای تجارت منطقهای را داده اند. (بند ۴ ماده ۲۴)
اتحادیه (بازار مشترک جنوب) یک اتحادیه گمرکی میان کشورهای آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و اروگوئه است که به انگیزه پشتیبانی از دموکراسی در این کشورها ایجاد شد. اما بایستی توازنی میان منافع کشورهایی که به دنبال ایجاد یک اتحادیه اقتصادی هستند و منافع کشورهایی که خارج از اتحادیه هستند، برقرار کرد.
در مقدمه تفسیر ماده ۲۴ آمده است: “هدف از موافقتنامههای تجارت منطقه ای، تسهیل تجارت میان سرزمینهای متشکله است و نه افزایش موانع بر تجارت با دیگر اعضا. طرفین چنین موافقتنامههایی بایستی تا آن جا که امکان دارد از ایجاد اثرات منفی بر تجارت با اعضا دیگر، اجتناب نمایند.” به هر حال قواعد سازمان تجارت جهانی بایستی تضمین کنند که موافقتنامههای تجارت منطقهای بیشتر به ایجاد تجارت آن جامیده است تا بخواهد انحراف از آن باشد.
در دور دوحه، اعضای متعاهد در جهت شفاف سازی و اصلاح قواعد فعلی قابل اعمال به موافقتنامههای تجارت بینالمللی به مذاکره پرداختند.[۵۷۷]
لذا، در مواقعی که هیچ پیشرفتی در تجارت چندجانبه و فراگیر نباشد و یا این پیشرفت کند باشد، تجارت منطقهای به عنوان جانشین و جایگزینی برای تجارت جهانی به جلو میافتد. از طرف دیگر، چنین تلاشهایی سبب تشدید عدم پیشرفت در سطح چندجانبه گرایی شده و بسیاری از کشورهای فقیر دنیا، رها خواهند شد.[۵۷۸]
حقوق سازمان تجارت جهانی، مزایای حاصل از اتحادیههای اقتصادی و آزادی تجارت را، حتی اگر متضمن تنها بخشی از اعضا باشد نیز قابل قبول دانسته است. رسیدن به درجاتی از آزادی تجارت در سطح منطقهای آسان تر و پیش روندهتر از سطح جهانی میباشد. گفته می شود که آزادی تجارت در قالب بلوکهای اقتصادی سریع تر رخ خواهد داد. همچنین آزادی تجارت منطقهای میتواند سبب رشد اقتصادی منطقه شود و این به نوبه خود میتواند به تجارت بیشتر جهانی بینجامد. لذا وقتی تجارت میان شرکت کنندگان چنین مناطقی، جایگزین تجارت میان شرکت کنندگان و غیر شرکت کنندگان می شود، این سوال مطرح می شود که آیا موافقتنامههای تجارت منطقهای منجر به ایجاد تجارت یا انحراف از تجارت میشوند. اما مطالعات اقتصادی در این خصوص نشان دادهاند که اثرات ایجادی چنین مناطقی غالباً کمتر از اثرات سلبی و انحرافی آن است.
جدای از دلایل اقتصادی، کشورها میتوانند بدلایل سیاسی سعی در تعمیق روابط اتحادیه اقتصادی و آزادی تجارت با بعضی از کشورها داشته باشند.
نمونه عالی این مسأله، جوامع اروپایی است که از طریق اتحادیه اقتصادی و آزادی تجارت میان اعضا، در پی ایجاد یک اتحادیه میان مردم اروپا هستند تا از وقوع مجدد جنگ جلوگیری کنند و موفق هم شده اند.
ماده ۲۴ گات ۹۴
صدر ماده ۵ : ۲۴ گات ۹۴، مقرر می دارد که مقررات این موافقتنامه نبایستی مانع از تشکیل یک اتحادیه گمرکی، منطقه تجارت آزاد یا انعقاد مواففت نامههای موقتی که برای تأسیس اتحادیههای گمرکی یا مناطق تجارت آزاد لازم است، بشود.
در قضیه ترکیه – منسوجات، نهاد استیناف بیان کرد که مفهوم این ماده این است که مقررات گات ۹۴ نبایستی تشکیل اتحادیه گمرکی را غیر ممکن سازد. لذا، صدر ماده ۲۴ اجازه می دهد تا در شرایط خاصی، اقدامی که با مقررات دیگر گات در تعارض است، موجه شود و به عنوان دفاعی در برابر مغایرت با گات، مورد استناد قرار گیرد.[۵۷۹]
مطابق ماده ۲۴ دو شرط لازم است تا اقدام مغایر با گات موجه شود:
“۱. اقدام مربوطه، تمام شرایط مقرر بیان شده در حقوق سازمان تجارت جهانی را احراز کرده باشد.
-
- اگر اقدام مربوطه اجازه داده نشود، تشکیل اتحادیه گمرکی یا منطقه تجارت آزاد غیر ممکن شود.” به عبارت دیگر تشکیل اتحادیه اقتصادی صرفاً مبتنی بر اقدام مربوطه باشد.
نهاد استیناف در قضیه “ترکیه – منسوجات” صراحتاً به این شرایط اشاره کرده است.[۵۸۰]
بند اول. اتحادیههای گمرکی
نهاد استیناف در قضیه “ترکیه – منسوجات” اشاره میکند که اولاً برای تأسیس یک اتحادیه گمرکی بایستی ثابت شود که هر دو شرط فوق الذکر به آن جام رسیده است و ثانیاً امکان ندارد که قبل از احراز شرط اول بررسی کرد که آیا شرط دوم، محرز شده است یا خیر. به عبارت دیگر اول باید تعیین کرد که آیا یک اتحادیه گمرکی وجود دارد یا خیر و سپس به شرط دوم پرداخت.[۵۸۱] اتحادیه گمرکی در ماده (الف) ۸ : ۲۴ گات ۹۴ تعریف شده است، مطابق این ماده دو معیار در تشکیل یک اتحادیه گمرکی باید رعایت شود: ۱. معیار تجارت داخلی میان اعضا متشکله اتحادیه گمرکی ۲. معیار تجارت اعضا متشکله با کشورهای ثالث.
در رابطه با معیار اول، اعضا اتحادیه گمرکی میبایست به کلیه “تعهدات دیگر و مقررات محدود کننده تجارت” که مربوط به “کل تجارت ماهوی” میان اعضای تشکیل دهنده می شود، خاتمه دهند.
نهاد استیناف در قضیه “ترکیه – منسوجات” اشاره میکند که اعضا سازمان تجارت جهانی هرگز نتوانستند به توافقی بر سر تفسیر واژه “ماهوی” نائل شوند.[۵۸۲] از این رأی چنین برمی آید که “کل تجارت ماهوی” همان کل تجارت نیست و نیز “کل تجارت ماهوی” چیزی بیش از “بخشی از تجارت” است.[۵۸۳] بایستی توجه داشت که اعضا یک اتحادیه گمرکی در صورت ضرورت میتوانند مطابق ماده ۱۵ تا ۱۱ و ۲۰ گات ۹۴ مقررات محدود کننده خاصی از تجارت را در تجارت داخلی میان خود حفظ کنند.[۵۸۴] نهاد استیناف با پانل موافق بود در این که طبق بند اول ماده (الف) ۸ : ۲۴ باید قدری انعطاف به اعضا تشکیل دهنده یک اتحادیه گمرکی در هنگام آزاد سازی تجارت داخلی داد. اماد نهاد استیناف با قدری احتیاط اعلام میکند که درجه این انعطاف محدود به این امر است که تعهدات و دیگر قیود محدود کننده تجارت حذف شود.
در قضیه “آرژانتین – پوشاک پا (جوامع اروپایی)” مسأله این بود که آیا بند اول ماده (الف) ۸ : ۲۴ آرژانتین را به عنوان یکی از اعضا اتحادیه بازار مشترک جنوب از وضع اقدامات حفاظتی در برابر دیگر اعضا بازار مشترک جنوب منع میکند یا خیر؟ نهاد استیناف به این نتیجه رسید که این ماده اعضا را از وضع موازین حفاظتی در برابر کشورهای دیگر عضو بازار مشترک جنوب منع نمیکند. با توجه به اوضاع و احوال خاص این قضیه، نهاد استیناف حتی بر این نظر بود که آرژانتین لازم بوده است تا موازین حفاظتی را در برابر دیگر کشورهای بازار مشترک جنوب اعمال کند.[۵۸۵]
مطابق نظر پانل در قضیه “آرژانتین – پوشاک پا (جوامع اروپایی)” میبایست توازنی میان قلمرو یک ارزیابی حفاظتی و قلمرو اقدامات حفاظتی برقرار نمود.[۵۸۶] لزوم توازن در قضیه “ایالات - متحده محافظهای فولاد” نیز مورد تأیید نهاد استیناف قرار گرفت.[۵۸۷] در این قضیه، مقام صلاحیت دار ایالات متحده، آسیب ناشی از کل واردات را ارزیابی کرد، اما بعداً موازین حفاظتی نسبت به واردات از کانادا، اسرائیل، اردن و مکزیک اعمال نشد.
لذا بند اول ماده (الف) ۸ : ۲۴ به اعضا اتحادیه گمرکی، در هنگام آزادسازی تجارت داخلی “قدری انعطاف” می دهد.
در رابطه با دومین معیار، یعنی معیار تجارت میان اعضا اتحادیه با کشورهای ثالث (خارج از اتحادیه)، مطابق بند دوم (الف) ۸ : ۲۴ گات ۹۴، اعضا تشکیل دهنده یک اتحادیه گمرکی ملزمند که همان تعهدات و مقررات بازرگانی ماهوی را در تجارت با کشورهای ثالث اعمال کنند. لذا اعضای تشکیل دهنده یک اتحادیه گمرکی ملزمند که یک نظام تجارت خارجی مشترک را در رابطه با تعهدات و هم دیگر مقررات بازرگانی اعمال نمایند. همان طور که نهاد استیناف در قضیه “ترکیه – منسوجات"، اشاره میکند، لازم نیست که هر یک از اعضا اتحادیه گمرکی همان تعهدات و مقررات بازرگانی را اعمال کند که دیگر اعضا اتحادیه در تجارت خود با کشورهای ثالث اعمال کرده اند.
بند دوم ماده (الف) ۸ : ۲۴ مقرر می دارد که تعهدات و مقررات بازرگانی ماهوی یکسانی اعمال گردد.[۵۸۸] همچنین عبارت “ماهیتاً یکسان” قدری انعطاف به اعضا تشکیل دهنده اتحادیه گمرکی در ایجاد یک سیاست بازرگانی مشترک می دهد.
اما نهاد استیناف مجدداً احتیاط کرده و این انعطاف را محدود میسازد.[۵۸۹] یک اتحادیه گمرکی مطابق ماده ۲۴ نه تنها بایستی شرایط ماده (الف) ۸ : ۲۴ را داشته باشد بلکه بایستی شرایط ماده (الف) ۵ : ۲۴ را هم داشته باشد. مطابق ماده اخیر، تعهدات و دیگر مقررات بازرگانی که بعد از تشکیل اتحادیه گمرکی اعمال میشوند، به طور کلی نباید بالاتر یا محدود کنندهتر از وضع کلی تعهدات و دیگر مقررات بازرگانی باشند که قبل از تشکیل اتحادیه گمرکی اعمال میشده اند. بند دوم تفسیر ماده ۲۴ این شرط را توضیح می دهد.
در رابطه با تعهدات، بند دوم مقرر میکند که ارزیابی از وضع کلی تعهدات مطابق ماده (الف) ۵ : ۲۴ ، هم قبل و هم بعد از تشکیل یک اتحادیه گمرکی اعمال می شود.[۵۹۰]
همان گونه که نهاد استیناف در قضیه “ترکیه – منسوجات” اشاره میکند، مطابق گات ۱۹۴۷، نظرات متفاوتی در میان اعضا متعاهد گات راجع به این که آیا بایستی هنگام اعمال معیار ماده (الف) ۵ : ۲۴ ، نرخهای الزامی عوارض یا نرخهای اعمال شده عوارض را بررسی کرد یا خیر، وجود داشت. این موضوع در بند دوم تفسیر ماده ۲۴ که آشکارا بیان میکند که نرخ اعمال شده عوارض بایستی بکار رود، حل شده است.[۵۹۱]
در رابطه با دیگر مقررات بازرگانی بند دوم تفسیر ماده ۲۴ بیان میکند که مشکل بتوان ارزیابی کرد که آیا وضع کلی مقررات بازرگانی بعد از تشکیل اتحادیه گمرکی محدود کنندهتر از قبل تشکیل اتحادیه بوده است یا خیر. به ویژه بند دوم بیان میکند که ارزیابی و انبوهی مقررات بازرگانی نسبت به تعهدات و عوارض، پیچیدهتر است. لذا بند دوم تفسیر ماده ۲۴ مقرر می دارد که “به منظور ارزیابی کلی از شیوع و فراوانی دیگر مقررات بازرگانی… بررسی موازین انفرادی (موردی)، آئین نامه ها، محصولات تحت شمول و جریآن های تجاری تأثیرگذار میتواند لازم آید.” معیار مندرج در ماده (الف) ۵ : ۲۴ در اصل یک معیار اقتصادی است یعنی معیار قلمرو محدودیت تجارت قبل و بعد از تشکیل اتحادیه گمرکی.[۵۹۲] چنان چه در تشکیل یک اتحادیه گمرکی، عضو اتحادیه ملزم به افزایش تعهد مقرر شود (به این دلیل که عوارض اتحادیه گمرکی بالاتر از عوارض مقرر قابل اعمال قبل از تشکیل اتحادیه گمرکی بوده است)، در آن صورت مطابق ماده ۶ : ۲۴ گات ۹۴ آئین اصلاح جداول مندرج در ماده ۲۴ گات ۹۴، اعمال خواهد شد.”[۵۹۳]
آیین فسخ یا اصلاح امتیازات تعرفهای قبلی، بایستی به منظور دستیابی متقابل به یک تعادل جبرانی رضایت بخش الزام آور شود.[۵۹۴]
چنان چه کاهش در عوارض مشابه این در دیگر اعضا تشکیل دهنده اتحادیه گمرکی به اندازهای نباشد که تعادل جبرانی ضروری باشد، در آن صورت اتحادیه گمرکی ملزم است که جبرانی را ارائه دهد.[۵۹۵] این جبران میتواند به شکل کاهش تعهدات در دیگر خطوط تعرفهای باشد. چنان چه نتوان به هیچ توافقی روی تعادل جبران کننده رسید، در آن صورت اتحادیه گمرکی مختارست که امتیازات مورد بحث را اصلاح یا فسخ کند و اعضائی که متأثر از این امر شده اند، میتوانند امتیازات ماهوی معادل این را بر طبق ماده ۲۸ فسخ کنند.[۵۹۶]
حال نوبت به شرط دوم می رسد. یعنی تشکیل اتحادیه گمرکی تنها متوقف بر اقدام مورد بحث باشد. به عبارت دیگر بدون وجود چنین اقدامی، تشکیل اتحادیه گمرکی غیر ممکن شود.
در قضیه “ترکیه – منسوجات"، اقدامات مورد اختلاف عبارت بود از محدودیتهای کمی و مقداری که بر واردات پارچه و البسه از هند اعمال شده بود. ترکیه منکر این بود که این محدودیتهای کمی با تعهداتش در مواد ۱۱ و ۱۳ گات ۹۴ و ماده ۲۰۴ موافقتنامه پارچه و البسه مغایر است. استدلال ترکیه این بود که این محدودیتهای کمی مطابق ماده ۲۴ موجه هستند. زیرا بدون وضع چنین محدودیتهای کمی بر منسوجات و البسه هندی، تشکیل اتحادیه گمرکی با جوامع اروپایی غیر ممکن خواهد شد.[۵۹۷]
ترکیه همچنین مدعی بود که حتی اگر محدودیتهای کمی را هم بر منسوجات و البسه هندی وضع نمیکرد، باز هم جوامع اروپایی این محصولات را از تجارت آزاد در چارچوب اتحادیه گمرکی میان جوامع اروپایی با ترکیه، استثنا کرده بودند. ترکیه معتقد بود که هدف جوامع اروپایی از این کار، جلوگیری از وضع محدودیتهای کمی بر منسوجات و البسه هندی از طریق ورود آن ها به جوامع اروپایی از راه ترکیه بوده است. صادرات پارچه و البسه ترکیه بالغ بر ۴۰% از کل صادرات ترکیه به جوامع اروپایی را تشکیل میداد لذا ترکیه قویاً تردیدهایی را در خصوص بند الف ماده (الف) ۸ : ۲۴ ، مطرح میساخت. این که تعهدات و دیگر مقررات محدود کننده بازرگانی در رابطه با کل تجارت ماهوی میان ترکیه و جوامع اروپایی میتواند خاتمه یابد، در صورتی است که ۴۰ درصد از کل صادرات ترکیه به جوامع اروپایی، استثنا شود[۵۹۸] نهاد استیناف این استدلال را رد کرد و گفت: ما با پانل موافق هستیم در این که ترکیه همان محدودیتهای کمی را که جوامع اروپایی اعمال کرده بودند را اتخاذ نکرده است. چنین اقداماتی نمیتواند ترکیه و جوامع اروپایی را از پیش شرط بند الف ماده (الف) ۸ : ۲۴ و نهایتاً تشکیل اتحادیه گمرکی بینیاز سازد.
بند الف ماده (الف) ۸ قدری انعطاف، هرچند محدود به اعضا تشکیل دهنده اتحادیه گمرکی در آزاد کردن تجارت داخلی شان بخشیده است همان طور که پانل می گوید، جایگزینهای دیگری در دسترس ترکیه و جوامع اروپایی برای جلوگیری از انحراف تجارت قرار داشته است. برای مثال، ترکیه میتوانست قواعدی راجع به منشا منسوجات و البسه وضع کند، به نحوی که جوامع اروپایی بتوانند میان البسه و منسوجاتی که منشأ آن در ترکیه است و از دسترسی آزادانه به جوامع اروپایی از راه اتحادیه گمرکی بهره مندند و نظایر آن که منشأش در کشورهای ثالث از قبیل هند است، تمایز قائل شوند.[۵۹۹]
بند دوم. مناطق تجارت آزاد
یکی دیگر از موارد خروج از اصل منع تبعیض و مغایر با گات ۹۴، ماده ۲۴ گات ۹۴ است.
مطابق ماده (ب) ۸ : ۲۴ ، منطقه تجارت آزاد این گونه تعریف شده است: “یک منطقه تجارت آزاد متشکل از گروهی از سرزمینهای گمرکی است (۲ یا بیشتر) که در آن به تعهدات و دیگر مقررات محدود کننده بازرگانی که ماهیتاً مربوط به کل تجارت میان سرزمینهای تشکیل دهنده اتحادیه گمرکی که مبدأ کالاها در آن جاست، خاتمه می دهد. لذا اقدام غیر منطبق با گات هنگامی قابل توجیه است که اولاً اقدامی که مقدمه تشکیل یک منطقه تجارت آزاد است، شرایط ماده (ب) ۸ : ۲۴ ، و (ب) ۵ : ۲۴ ، را داشته باشد و ثانیاً اگر اقدام فوق مجاز نباشد، تشکیل منطقه تجارت آزاد غیر ممکن شود. (به جز موارد ضروری که مطابق مواد ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۲۰ اجازه داده شده است)”
برخلاف تعریف اتحادیه گمرکی، منطقه تجارت آزاد تنها یک معیار برای تجارت داخلی میان اعضاء تشکیل دهنده ذکر میکند و هیچ معیار دیگری برای تجارت اعضاء اتحادیه با کشورهای ثالث ندارد.
معیار تجارت داخلی میان اعضاء تشکیل دهنده یک منطقه تجارت آزاد، حذف عوارض و دیگر مقررات محدود کننده بازرگانی است که کل تجارت ماهوی میان اعضاء تشکیل دهنده را در بر میگیرد. این امر با معیار تجارت داخلی میان اعضاء تشکیل دهنده یک اتحادیه گمرکی یکسان است. لذا مباحثی که در قسمت قبل راجع به اتحادیه گمرکی و رویه قضایی گفتیم، در این جا هم صادق است. منطقه تجارت آزاد مطابق ماده ۲۴، نه تنها بایستی شرایط ماده (ب) ۸ : ۲۴ را داشته باشد، بلکه لازم است شرایط مقرر در ماده (ب) ۵ : ۲۴ را هم احراز نمایداین مقرره بیان میکند: «در یک منطقه تجارت آزاد… تعهدات و دیگر مقررات بازرگانی مربوط به زمان تشکیل چنین منطقه ای، میتواند در سرزمینهای هر یک از اعضای تشکیل دهنده منطقه در رابطه با تجارت با کشورهای ثالث یعنی کشورهایی که عضویت در این منطقه ندارند، اعمال و حفظ شود… به شرطی که فراتر یا محدود کنندهتر از تعهدات و دیگر مقررات بازرگانی موجود در سرزمینهای تشکیل دهنده منطقه قبل از تأسیس منطقه تجارت آزاد نباشد.»
احراز این شرایط نسبت به احراز شرایط اتحادیه گمرکی مطابق ماده (۴) ۵ : ۲۴ کمتر مشکل ساز است.[۶۰۰]
در خصوص قید دوم یعنی اقدامی که اگر اجازه داده نشود، تشکیل منطقه تجارت آزاد غیر ممکن
می شود، هیچ رویه قضایی در سازمان تجارت جهانی وجود ندارد.
بند سوم. موافقتنامههای موقتی
یکی دیگر از اقداماتی که علی رغم مغایرت با گات مطابق ماده ۲۴ موجه است، موافقتنامههای موقتی مربوط به تأسیس اتحادیههای گمرکی و مناطق تجارت آزاد است. این موافقتنامهها بایستی شرایط مقرر در دو بخش قبلی را داشته باشد.[۶۰۱] در واقع چنین چیزی، شناسایی مجدد این واقعیت است که اتحادیههای گمرکی و مناطق تجارت آزاد یک شبه تأسیس نمیشوند با این وجود هر چند، اغلب اتحادیههای گمرکی و مناطق تجارت آزاد، لااقل در بخشی، مرحله به مرحله تکمیل میشوند، تنها تعداد بسیار کمی از آن ها هستند که به صراحت به عنوان موافقتنامههای موقتی اشاره داشته اند.[۶۰۲] تعداد موافقتنامههای موقتی بسیار کمتر از آن چیزی است که میتوان انتظار داشت. ماده (۴)۵ : ۲۴ گات ۹۴ در رابطه با موافقتنامههای موقتی مقرر کرده است: «هر موافقت نامه موقتی… بایستی دربردارنده طرح و جدولی برای تشکیل اتحادیه گمرکی یا منطقه تجارت آزاد در طول یک دوره زمانی متعارف باشد.»
لذا تعجب آور نیست که چنین شرط مبهمی در گات ۱۹۴۷ مناقشه برانگیز شود. تفسیر ماده ۲۴ بیان میکند که این دوره زمانی متعارف نبایستی از ۱۰ سال فراتر رود مگر در شرایط استثنایی.[۶۰۳] لذا معلوم نیست که آیا و چطور این دوره زمانی ۱۰ ساله اعمال خواهد شد.